حدیث موضوعی مطالب ديني و قرآني - معارف قرآن
درباره

سلام خدمت تمام دوستای گلم تمام تلاشم اینه بهترین مطالب دینی و قرآنی رو در اختیارتون قرار بدم. یاعلی
جستجو
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
آیه قرآن تصادفی

مطالب قرانی

سوره قرآنحدیث موضوعیذکر روزهای هفته مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشوراوصیت شهدا
روزشمار فاطمیهپخش زنده حرم
ابر برچسب ها
حكمت نامه لقمان حكيم (415) (<-TagCount->) , مطالب ديني (255) (<-TagCount->) , نماز (111) (<-TagCount->) , مناجات نامه (101) (<-TagCount->) , مطالب قراني (66) (<-TagCount->) , احاديث نماز (62) (<-TagCount->) , مطالب قرانی (42) (<-TagCount->) , مطالب دینی (39) (<-TagCount->) , پندهاي لقمان حكيم (37) (<-TagCount->) , حديث (36) (<-TagCount->) , ادعيه قرآنى (34) (<-TagCount->) , احادیث قرآنی (20) (<-TagCount->) , مطالب مرتبط به سوره لقمان (18) (<-TagCount->) , قرآن شناسی (18) (<-TagCount->) , داستان انبياء (16) (<-TagCount->) , اهل بیت در قرآن (14) (<-TagCount->) , حكايات قرآني (13) (<-TagCount->) , نسخ در قرآن (10) (<-TagCount->) , امامت (10) (<-TagCount->) , معارف قرآن (9) (<-TagCount->) , محکم و متشابه (9) (<-TagCount->) , داستان های قرآنی (8) (<-TagCount->) , عكس هايي با موضوع دين (4) (<-TagCount->) , احاديث لقمان حكيم (2) (<-TagCount->) , اصول قرأت (1) (<-TagCount->) , قرآن و تربیت صحیح (1) (<-TagCount->) , احکام قرآنی (0) (<-TagCount->) , قرآن و طبیعت (0) (<-TagCount->) , قرآن و زندگی (0) (<-TagCount->) , قرآن و اجتماع (0) (<-TagCount->) , قرآن و فرهنگ (0) (<-TagCount->) , عکس هایی با موضوع دین (0) (<-TagCount->) , بدون موضوع (10) (<-TagCount->) , 


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
مطالب ديني و قرآني

کلمه استحیاء در آیه فجائته احدهما تمشی علی استحیاء در بردارنده چه نکاتی است ؟

پاسخ:

کلمه «استحیاء» به صورت نکره آمده تا یک گونه تعفف و عفاف را نرساند، بلکه مطلق عفاف را مطرح کند، چرا که ازدختر حضرت شعیب چه در پوشش و چه در سخن گفتن با حضرت موسی، و چه در راه رفتن به سوی او، هیچ گونهبی‏عفتی و یا حتی کاری که بوی شهوت داشته باشد، سر نزد. از طرفی از این کلمه استفاده می‏شود که زنان باید عفاف عمومی را رعایت کرده، تا جامعه به فساد گرایش پیدا نکند.




 برچسب ها : معارف قرآن

کلمه "رجز" در آیه 59 سوره بقره به چه معناست‌؟

پاسخ:

خداوند درباره ستمگران بنی‌اسرائیل می‌فرماید: "...فَأَنزَلْنَا عَلَی الَّذِین‌َ ظَـلَمُواْ رِجْزًا مِّن‌َ السَّمَآءِ بِمَا کَانُواْ یَفْسُقُون‌َ ؛(بقره‌،59)...و ما بر آنان که ستم کردند، به سزای این نافرمانی پیشه کرده بودند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم‌."

"رجز" در اصل به معنای اضطراب است‌، مخصوصاً این تعبیر در مورد شتر به هنگامی که گام‌های خود را نزدیک به هم و نامنظم ـ به خاطر ضعف و ناتوانی ـ بر می‌دارد، گفته می‌شود.(مفردات راغب‌، ماده رجز.)

در مجمع البیان آمده است‌: رجز در لغت اهل حجاز به معنای عذاب است‌.(مجمع البیان‌، ذیل آیه 69 بقره‌.)

در برخی روایات‌، رجز در آیه به یک نوع طاعون تفسیر شده که به سرعت در میان بنی‌اسرائیل شیوع یافت و عده‌ای رااز میان برد.

عجیب این که یکی از عوارض دردناک طاعون آن است که مبتلایان به آن گرفتار اضطراب و بی‌نظمی در سخن و در راه رفتن می‌شوند که با معنای ریشه‌ای کلمه رجز نیز کاملاً متناسب است‌.(ر.ک‌: کنز الدقائق‌، شیخ محمد بن محمد رضا قمی مشهدی‌، ج 2، ص 20، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 1، ص 269ـ270، دارالکتب الاسلامیه‌.)




 برچسب ها : معارف قرآن

شب قدر را تفسیر کنید؟

پاسخ:

"انّا انزلناه فی لیله القدر..." ما آن (قرآن‌) را در شب قدر نازل کردیم و تو چه می‌دانی شب قدر چیست‌؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است‌. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگار خود برای تقدیر هر کاری نازل می‌شوند. آن شب انباشته از سلامت‌، برکت و رحمت تا طلوع صبح است‌. (سوره قدر)

قدر به معنای اندازه‌گیری‌، تقدیر و برنامه‌ریزی و تنظیم امور آمده براساس روایات فراوانی که وارد شده‌، در شب قدر امور و سرنوشت افراد برای سال آینده رقم می‌خورد. شب زنده‌داری و عبادت در این شب موجب آمرزش گناهان خواهد بود. درسوره بقره می‌خوانیم که قرآن در ماه رمضان نازل شده "شَهْرُ رَمَضَان‌َ الَّذِی‌َّ أُنزِل‌َ فِیه‌ِ الْقُرْءَان‌ُ..."(185،بقره‌) در سوره قدر آمده که قرآن در شب قدر نازل شده "إِنَّـآ أَنزَلْنَـَه‌ُ فِی لَیْلَه‌ِ الْقَدْرِ".(قدر،1)؛ بنابراین شب قدر در ماه مبارک رمضان واقع شده و در آیه دیگری از سوره قدر خداوند این شب را بهتر از هزار ماه می‌داند "لَیْلَه‌ُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِّن‌ْ أَلْف‌ِ شَهْرٍ." (قدر، 2) و منظور از برتری این شب از هزار ماه‌، این است که اِحیا و بیدار ماندن و به عبادت پرداختن در این شب‌، از عبادت هزار شب بهتر است‌. در سوره دخان خداوند این شب را مبارک خوانده و فرمود: "انّا انزلناه فی لیله مبارکه‌" (دخان‌، 2) منظور از مبارک بودن این شب است که ظرفیت و گنجایش خیر کثیری داشته‌، چون برکت به معنای خیر کثیر است و قرآن خیر کثیری بود که در آن شب نازل شده و رحمت و اسعه‌ای بود که دامنش همه خلق را گرفت در ادامه می‌فرماید: "فیها یفرق کل امر حکیم‌" (4، دخان‌) که مقصود این است در این شب‌، امور و احکام و معارفی که به صورت کلی و اجمالی بر پیامبر(ص) نازل شده بود، جزئیات آن به صورت تفصیلی بیان می‌شود؛ البته تفاسیر دیگری در مورد این آیه وجود دارد؛ لکن این معنی صحیح‌تر به نظر می‌رسد.(ر.ک‌: تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ج 20، ذیل آیات سوره قدر، ص‌ـ 333، نشر اسماعیلیان‌؛ المیزان‌، همان‌، ج 18، ص 130 ـ 133.)

همه روزها و شبها مخلوق خداست‌، و هیچ "زمانی‌" به خودی خود، بر "زمان‌" دیگر برتری ندارد؛ ولی برخی از روزها یا شبها به خاطر حوادثی که در آنها رخ داده‌، برتری و قداست خاصی پیدا کرده‌اند که قرآن آنها را "أیّام اللّه‌" (ابراهیم‌، 5) (روزهای ظهور رحمت و قدرت الهی‌) خوانده است‌؛ مانند: روز نجات ابراهیم‌از آتش و... . (اقتباس از المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ج 12، ص 18، نشر اسماعیلیان‌)

شب قدر هم یکی از آن زمانهاست که چون در آن‌، قرآن بر قلب مبارک پیامبر نازل شده و شب فرود آمدن فرشتگان و روح است‌، قدر و منزلت خاصی پیدا کرده‌؛ به گونه‌ای که عمل صالح و عبادت و بندگی خدا در آن شب‌، از هزار ماه بهتر است‌. قرآن کریم می‌فرماید: "لیله القدر خیر من الف شهر # تنزّل الملـَئکه و الرّوح فیها بإذن ربهم من کل‌ّ أمر" (قدر، 3 و 4)

برخی از حکمتها و فلسفه‌های وجودی شب قدر عبارتند از:

1. شب قدر، نعمت و موهبت الهی بر امت پیامبراکرم‌است‌.(تفسیر نمونه‌، آیت‌الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 27، ص 190، دارالکتب الاسلامیه‌.)

2. شب قدر برای آن است که انسان‌، لااقل یک یا چند شب خود را در سال به عبادت پروردگار عالم اختصاص دهد.

3. شب قدر به این جهت "قدر" نامیده شده که مقدرات یک سال انسانها (حیات‌، مرگ‌، رزق‌، ...) براساس لیاقتها و زمینه‌هایی که خود آنها به وجود آورده‌اند، تعیین می‌شود؛ بنابراین‌، وجود چنین شبی باعث می‌شود تا انسان با تفکر و تدبّر به خود آید، و اعمال یکساله خود را ارزیابی کند، و با به وجود آوردن زمینه‌های مناسب‌، بهترین سرنوشت را برای خود رقم زند.

4. در شب قدر، تفسیر امور سالیانه به ولی‌ّ امر (امام هر عصر) نازل می‌شود و درباره خویش و مردم به دستورهای ویژه‌ای مأمور می‌گردد. (اصول کافی‌، کتاب الحجه‌، باب 97، حدیث 3)

چرا شب قدر مخفی است‌؟

یکی از حکمتها و فلسفه‌های مخفی بودن شب قدر در بین شبهای سال‌، یا در میان شبهای ماه مبارک رمضان‌، این است که مردم به همه این شبها اهمیت دهند؛ همانگونه که خداوند متعال‌، رضای خود را در میان انواع عبادتها و کارهای خیر پنهان کرده تا مردم به همه آنها روی آورند، و غضبش را در میان گناهان پنهان کرده تا از همه آنها پرهیز کنند و دوستانش را در میان مردم مخفی کرده تا به همه احترام بگذارند و... .(ر.ک‌: تفسیر نمونه‌، آیه‌الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 27، ص 187 ـ 190، دارالکتب الاسلامیه‌.)




 برچسب ها : معارف قرآن

شان نزول آیه مبارکه «نسائکم حرث لکم انی شئتم »چیست ؟

پاسخ:

نگاهی به شأن نزول آیه و تفسیر آن و دیدگاه غرب و اسلام نسبت به خانواده، روشن می کند که این آیه - برخلاف پندار برخی - از آیاتی است که ارزش زن و جایگاه اجتماعی او را بیان می کند.

شأن نزول این آیه بیان می‏دارد که یهود وقت‏های معینی را برای آمیزش با زنان مطرح می‏کرده‏اند. این آیه نازل شد که هر زمان که خواستید و مانعی نبود می‏توانید نزدیکی و آمیزش کنید، (مجمع‏البیان).

    در تفسیر این آیه در نورالثقلین آمده است: هر ساعتی که خواستید، (نورالثقلین، ج 1، ص 215).

    البته تشبیه زنان به کشتزار خود زنان نیست بلکه رحم زنان و جایگاه نطفه در زن است و برای پرهیز از نام بردن مستقیم و رعایت عفت کلام در قرآن است و از این نمونه در قرآن فراوان است و مباشرت منافاتی با تنظیم خانواده ندارد. زن و مرد می‏توانند از لذت‏های جنسی برخوردار شوند و در عین حال از فرزنددار شدن هم جلوگیری نمایند و فرزنددار شدن را موکول به زمان دلخواه خودشان نمایند.

    ضمنا فتوای همه فقها معاصر هم آن است که زن ومرد می‏توانند به طور موقت از بچه‏دار شدن جلوگیری نمایند.

خانواده از دیدگاه غرب:

غرب، پس از رنسانس و به ویژه با ظهور «لیبرالیسم»، «اومانیسم» و «فیمینیسم» نهاد خانواده را به مرور نادیده انگاشت و زنان را به مشاغل عمومی و تضعیف نقش مادران در خانواده سوق داد. از نظر برخی از دانشمندان آنان که به فیمینیسم دامن می زنند، روابط خانوادگی نتیجه ای جز زیر سلطه رفتن زنان ندارد. از این رو آنان نظریه «زوج آزاد» را آسان ترین راه برای رهایی زن از این سلطه دانسته اند.

نظریه زوج آزاد، نوعی هم زیستی مشترک میان زن و مرد است که بر مبنای آن، هیچ مسؤولیت حقوقی بر عهده دو طرف نمی آید؛ بلکه تنها پاسخی به نیازهای جنسی بدون در نظر گرفتن ضوابط اخلاقی و وجوه عاطفی آن است.

براساس این بینش هدف اصلی از روابط زناشویی، ارضای غرایز جنسی زن و مرد است و فعالیت زایشی زنان نادیده انگاشته می شود. آنان تکثیر نسل را روند حیوانی می دانند تا عملی انسانی و چون سرشت انسانی را ندارد، کار زایشی، بلکه از طریق کار تولیدی قابل تغییر می شمارند، می گویند کار زنان ممکن است از نظر اجتماعی ضروری محسوب شود، اما کاملا تاریخی است.  از این رو است که زن ها و مردها در غرب در عین تشکیل خانواده، با مردها و زنان دیگر رابطه برقرار می کنند و معمولا زن در آن جوامع نقشی جز بازیچه و عروسک ندارد. قاچاق دختران و زنان از شرق به غرب مؤید این نظریه است(1).

خانواده از دیدگاه اسلام:

از نظر اسلام، زناشویی، یک نظم اجتماعی است که مانع روابط نامنظم و بی قاعده اجتماعی (روابط بی قاعده و آزاد دو جنس) و پیامدهای ناپسند آن، مانند فرزندان حرام زاده و شیوع پیامدهای جنسی و مشکلات دیگر اجتماعی می شود.

در اسلام، زناشویی عمل عبادت آمیز و مقدس به شمار آمده است که بنا بر حدیث پیامبر اکرم: «من تزوج احرز نصف دینه»(2) می تواند نصف ایمان جوان را از دستبرد شیطان حفظ کند و هدف از آن، حفظ نسل، انتقال تجربه، پرورش روحی و فکری فرزندان، انتقال فرهنگ و زبان، ایجاد آرامش روانی و هدایت غریزه و نیاز جنسی است(3).

تفسیر آیه:

در آیه شریفه 223 سوره بقره چند نکته آمده است:

1. تشبیه زنان به مزرعه؛

2. جواز استمتاع از آنان در هر زمان یا از هر مکان یا در هر مکان (بنا بر اختلاف تفاسیر)؛

3. هدف از آمیزش (پرورش فرزندان صالح و نیک) «قدموا لانفسکم»؛

4. توجه به دستورات خداوند و تجاوز نکردن از حدود و قوانین شرعی حتی در روابط زناشویی؛

تشبیه زنان به مزرعه، ممکن است برای برخی سنگین آید که چرا اسلام درباره نیمی از نوع بشر چنین بیانی کرده است، در حالی که نکته باریکی در این تشبیه نهفته است و در حقیقت قرآن کریم می خواهد با این بیان ضرورت وجود زن در اجتماع انسانی را مجسم کند که زن یک وسیله ارضای شهوت ها نیست؛ بلکه وسیله ای برای حفظ حیات نوع بشر! همان طور که انسان برای ادامه زندگی به تغذیه نیاز دارد و بدون کشت و زرع مواد غذایی، حیات او تأمین نمی شود، همچنین برای ادامه نوع خود نیز نیازمند به وجود زن است(4).

علامه طباطبایی در این باره می فرمایند: «حاصل معنای آیه این است که: موقعیت زنان در جامعه انسانی همانند زراعتی است که آدمی برای تحصیل غذایی که مایه حفظ زندگانی و بقاء آن است و نیز برای ابقاء تخم بدان احتیاج دارد. همچنین جامعه انسانی برای دوام نوع و بقاء نسل محتاج به زنان است؛ زیرا خداوند متعال تکون انسان و مصور شدن او را به این صورت در طبیعت رحم قرار داده و طبیعت مردان را که جزیی از آن ماده اصلی در ایشان است مایل به زنان فرموده و میان مردان و زنان دوستی و مهربانی برقرار کرده است»(5).

به این واقعیت نه تنها مفسران مسلمان، بلکه فلاسفه غرب نیز اعتراف کرده اند. ویل دورانت در کتاب «لذات فلسفه» می نویسد: «در نوع انسان عمل توالد در جسم زن است و عمل مرد تبعی و سطحی است و حتمی و ناگزیر نیست. طبیعت و آزمایشگاه ها هر دو زاید بودن مرد را به طور قطع نشان داده اند. این یک حقیقت تلخ است که در انواع حیوان اصل و اساس ماده است و مرد فرع و تابع است. در نمایش بزرگ توالد که محور حیات است، عمل نر حقیر است و فقط سیاهی لشکر است. در بحران وضع حمل مرد با دستپاچگی و از روی حیرت در کنار زن می ایستد و سرانجام به حقارت و غیرضروری بودن هستی خود در پهنه رشد نوع پی می برد. در این لحظه است که می فهمد زن از او به نوع نزدیک تر و وابسته است و جریان عظیم حیات در وجود زن است و خلقت از خون و جسم و به تدریج در می یابد که چرا اقوام ابتدایی و ادیان بزرگ سامری را می پرستیدند»(6).

حاصل آن که از تشبیه زن به مزرعه چند نکته مهم فهیمده می شود:

1. از تعبیر حرث، فهمیده می شود که  ارتباط مردان با زنان در اشباع غریزه منحصر نیست؛ بلکه ارتباط تنگا تنگ زمینه و محصول عمل را دارد. همان گونه که دنیا مقدمه آخرت است. زنان نیز به نوع بشر بقاء می دهند و آخرت انسان و فرزندان با زنان سامان می یابد. هم چنان که این نکته را از ذیل آیه «قدموا لانفسکم» فهمیده می شود.

2. انتخاب همسر مناسب همچون انتخاب مزرعه مناسب است و انتخاب بذر نیز شرط تولید بهتر است.

3. بذر و زمین هر دو در تولید، نقش مهمی دارند و زن و مرد بیشتر در نسل آینده نقش دارند.

4. هدف مقدس به هر کاری قداست می دهد. اگر هدف آمیزش ذخیره روز قیامت باشد آن نیز رنگ الهی می گیرد.

5. زن نه کالا است و نه منشأ «تاریکی» بلکه او بنیان گذار آبادی ها و سرمایه گذار تاریخ و فرستنده هدایای اخروی است(7).

در واقع این آیه سخن پندار آنانی را که زن را تنها بازیچه و وسیله هوس بازی می دانند باطل کرده است و ارزش واقعی زن را در درجه اول حفظ نسل، انتقال تجربه و پرورش فکری و روحی فرزندان دانسته است.

بخش دوم آیه نیز، جواز مطلق استمتاع را از همسر می فهماند برخلاف برخی ادیان که قیدهایی را برای این امر قرار داده بودند. چرا که اگر «انی» در آیه زمانیه باشد، توسعه زمانی مسأله آمیزش جنسی را بیان می کند؛ یعنی در هر ساعتی از شب و روز مجاز هستید و اگر مکانیه باشد، توسعه در مکان را می فهماند؛ یعنی در هر مکان که خواستید در آیید(8).

این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به هر دو جنبه باشد و به این ترتیب دو همسر می توانند هرگونه و در هر زمان و مکان، از لذت جنسی بهره بگیرند.

شاید این پرسش به ذهن خطور کند که چرا در این مسأله مخاطب مردان هستند و زنان چنین خطابی ندارند و تابع هوس های مردان قرار گرفته اند؟

پاسخ با توجه به دو نکته زیر روشن می شود:

1. با توجه به شأن نزول آیه که در مورد استمتاع مرد از زن و نفی برخی قیدهایی که بعضی ادیان گذاشته بودند، می باشد(9) مخاطب بودن مردان بدیهی است و از این خطاب تحت اراده مرد بودن زن و بهره نجستن زن به هنگام آمیزش فهمیده نمی شود.

2. اساسا قرآن کریم به خاطر حفظ حیا و عفت زن چنین خطاب هایی را به زنان نمی کند، هم چنان که برای مردها پاداش حورالعین ذکر شد؛ اما برای زنان چنین پاداشی به صراحت نیامده است و از این، وجودنداشتن چنین پاداشی برای زنان استنباط نمی شود. حاصل آن که توجه به صدر و ذیل آیه که زن به عنوان مزرعه و هدف از آمیزش و روابط زناشویی تربیت فرزند صالح دانسته شده، معلوم می شود که اسلام زن را به عنوان طفیلی ندانسته و انسانیت را در روابط زناشویی و آمیزش ملاک قرار داده است و زن را اساس خلقت به شمار آورده است. برخلاف عقیده برخی که هدف از روابط زناشویی و آمیزش را ارضای غریزه های جنسی - همانند حیوانات - پنداشته و برای زن ارزشی جز  کالا قائل نیستند و از آنان استفاده ابزاری برای تبلیغات و مایکن ها می کنند.

پی نوشت ها:

1. فصلنامه کتاب نقد، ش 17، ص 167؛ فیمینیزم علیه زنان، سید ابراهیم حسینی.
2. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 383، انتشارات جامعه مدرسین.
3. زن، خانواده و اسلام، سید محمد خامنه ای، همان، ص 96.
4. آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 96.
5. علامه طباطبایی، المیزان، دفتر نشر اسلامی، ج 2، ص 212.
6. ویل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زریاب، نشر اندیشه، چاپ چهارم، ص 139.
7. ر.ک: قرائتی، محسن، تفسیر نور، ذیل آیه 223 سوره بقره.
8. سیدعلی اکبر قرشی، قاموس قرآن، مدخل «انی».
9. طبرسی، مجمع البیان، منشورات دار مکتبه الحیاه، ج 1، ص 215.



 برچسب ها : معارف قرآن

شرح و تفسیر آیه 40، سوره مبارک نمل را به اختصار بیان نمایید.

پاسخ:

از ظاهر آیه شریفه‌: "قَال‌َ الَّذِی عِندَه‌ُ عِلْم‌ٌ مِّن‌َ الْکِتَـب‌ِ...؛ (نمل‌،40) (امّا) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی‌) داشت‌...." استفاده می‌شود که این شخص یکی از نزدیکان با ایمان و دوستان خاص حضرت سلیمان‌غ بود و غالباً در تواریخ نام او را "آصف بن‌برخیا،" وزیر حضرت سلیمان و وصی او نام برده‌اند.

بنابراین در این آیه، درباره کسی که تخت ملکه سبأ را در کم‌ترین مدت نزد حضرت سلیمان‌غ آورد، با عبارت "الذی عنده علم من الکتاب‌؛ کسی که بخشی از علم کتاب را دارا بود" تعبیر شده است‌؛ در حالی که در آیه 43 سوره رعد در مورد پیامبر(ص) و گواهان بر حقانیت او چنین ذکر شده است‌: "و مَن عنده علم الکتاب‌؛ و کسی که در نزد او علم کتاب است‌."

در حدیث از پیامبر اکرم‌ در این‌باره می‌خوانیم‌: از حضرت از معنای "الذی عنده علم من الکتاب‌" (که در داستان حضرت سلیمان‌غ بیان شده‌) سؤال شد، فرمود: او وصی برادرم سلیمان بن داود بود، عرض شد: "و من عنده علم الکتاب‌" از چه کسی سخن می‌گوید فرمود: او برادرم علی‌بن ابی طالب است‌!(وسائل الشیعه‌، شیخ حر عاملی‌؛، ج 27، ص 188، نشر مؤسسه آل‌البیت‌:.)

این تفاوت در "علم من الکتاب‌" است که علم جزئی را بیان می‌کند؛ در حالی که  "علم الکتاب‌" اشاره به علم کلی دارد و بدین وسیله روشن می‌سازد که میان آصف و امیرالمؤمنین علی‌چه اندازه تفاوت است‌؟!

لذا در روایات بسیاری می‌خوانیم که اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که یک حرف آن نزد "آصف بن برخیا" بود و توانست چنان خارق عادتی را انجام دهد؛ ولی نزد امامان معصوم‌: هفتاد و دو حرف آن است و یک حرف آن مخصوص ذات پاک خداوند است‌.(تفسیر نور الثقلین‌، حویزی‌؛، ج 5، ص 285، نشر مؤسسه التاریخ العربی ، ر.ک‌: تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌؛، ج 15، ص 563، بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی‌؛ ، تفسیر نمونه‌، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 15، ص 473، دارالکتب الاسلامیه‌.)

خداوند متعال در بخش دیگری از آیه مذکور می‌فرماید: "...فَلَمَّا رَءَاه‌ُ مُسْتَقِرًّا عِندَه‌ُو قَال‌َ هَـَذَا مِن فَضْل‌ِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی‌َّ ءَأَشْکُرُ أَم‌ْ أَکْفُرُ وَ مَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِه‌ِی وَ مَن کَفَرَ فَإِن‌َّ رَبِّی غَنِی‌ُّ کَرِیم‌ٌ ؛(نمل‌،40)...و هنگامی که سلیمان آن را (تخت‌) نزد خود مستقر دید گفت‌: این از فضل پروردگار من است تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا می‌آورم یا کفران می‌کنم و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر می‌کند؛ و هر کس کفران نماید، پروردگار من‌، غنی و کریم است‌!"

هنگامی که حضرت سلیمان‌غ تخت ملکه سبأ را در یک چشم به هم زدن در نزد خویش دید گفت این از فضل خداوند من است و خداوند این فضیلت را به من ارزانی داشت تا مرا امتحان کند که شکر نعمتش را به جا می‌آورم یا کفران نعمت می‌کنم‌؟

از کلام مفسران و روایات اسلامی بر می‌آید که آن شخص آصف بن برخیا بوده و منظور از علم کتاب‌، آگاهی او بر کتب آسمانی است‌، و او آگاهی عمیقی نسبت به کتب آسمانی داشته است‌. برخی نیز گفته‌اند او به لوح محفوظ آگاه بود و علم او از آن جا بوده است‌.(برای آگاهی بیشتر ر.ک‌: المیزان‌، علامه طباطبایی‌؛، ج 15، ص 364ـ371، جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدس ، تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 15، ص 467ـ477، دارالکتب الاسلامیه‌، تهران‌.)




 برچسب ها : معارف قرآن

شقی‌ترین افراد با توجه به آیه 15 سوره لیل کدامند؟

پاسخ:

"لاَ  یَصْلَغ‌هَآ إِلآ  الاْ ئَشْقَی ؛(لیل‌،15) جز نگون‌بخت (ترین‌ِ مردم‌) در آن درنیاید."

شقی در مقابل سعید است و شقاوت و سعادت درجات و مراتب زیادی دارد. بالاترین درجه سعادت‌، رسیدن به مقام عصمت و طهارت و با ایمان رفتن از دنیاست و شقی کسی است که بی‌ایمان از دنیا برود و هرچه کفر، گمراهی‌، ظلم و فسق و فجور آدمی بالاتر و بیشتر باشد، شقاوت او زیادتر می‌شود. چنان که این مطالب را از آیه بعدی "الَّذِی کَذَّب‌َ وَ تَوَلَّی‌َ " فهمیده می‌شود. شقاوت‌ها و بدبختی‌های دیگر مانند نگون‌بختی‌های مالی‌، عضوی و... در مقابل این نگون‌بختی هیچ است‌، زیرا سایر نگون‌بختی‌ها بالأخره تمام‌شدنی است امّا نگون‌بختی کفار و کسانی که پیامبر اکرم را انکار کرده‌اند تمام شدنی نیست و در آتش جهنم مخلّد خواهند بود.(ر.ک‌: اطیب البیان‌، سیدعبدالحسین طیب‌، ج 14، ص 142، انتشارات اسلام ؛ المیزان‌، علامه طباطبایی‌، ج 20، ص 437، دار الکتب الاسلامیه‌.)

مؤید این نکته روایتی است که از امام صادق‌وارد شده است‌. "در جهنم وادی است که در آن آتش می‌باشد. این آتش را جز شقی‌ترین فرد نخواهد چشید و او کسی است که پیامبراکرم‌و حضرت علی‌را تکذیب کرده و از ولایت ایشان روی گردانده باشد.(تفسیر الصافی‌، فیض کاشانی‌، ج 5، ص 338، دار المرتضی‌.)




 برچسب ها : معارف قرآن

عزّت و ذلّت در قرآن به چه معناست‌؟

پاسخ:

عزّت و ذلّت‌، دو واژه عربی‌اند. عزّت در فارسی به معنای قدرت و پیروزی‌(مجمع البحرین‌.)، نفوذناپذیری‌، چیرگی‌، علوّ، بزرگی و ارجمندی می‌باشد.(التحقیق فی کلمات القرآن‌.)

به علّت همین مناسبت‌، عزّت را این گونه معنا کرده‌اند: "العزّه حاله مانعه للانسان من ان یُغلب‌؛(مفردات راغب‌.) عزّت حالتی است که انسان را در برابر ناملایمات‌، مقاوم و شکست‌ناپذیر می‌کند و مانع مغلوب شدن او می‌گردد.

بنابراین‌، عزّت به معنای غیر قابل شکست و نفوذناپذیر بودن‌، در منطق قرآن مخصوص خدای متعال است و غیر از او همه موجودات دارای فقر ذاتی و ذلیلند؛ البتّه خدای متعال به کسانی که در مسیر او هستند نیز عزّت می‌بخشد: "وَ لِلَّه‌ِ الْعِزَّه‌ُ وَ لِرَسُولِه‌ِی وَ لِلْمُؤْمِنِین‌؛(منافقون‌،8)

عزّت به معنای صلابت در انسان‌ها، گاهی اوقات ممدوح است و این همان عزّت مؤمنان در برابر باطل و... می‌باشد و گاهی اوقات ناپسند است‌، مانند عزّت و نفوذناپذیری کافران در برابر حق‌ّ که خدای متعال می‌فرماید: "بَل‌ِ الَّذِین‌َ کَفَرُواْ فِی عِزَّه‌ٍ وَ شِقَاق‌ٍ ؛(ص‌،2)(تفسیر المیزان‌، علامه طباطبایی‌؛، ج 17، ص 22، جامعه مدرسین قم‌.)

ذلّت هم معنای مقابل عزّت را دارد، و به یک معنا تمام موجودات اگر مستقل و به خودی خود در نظر گرفته شوند، ذلیل و مقهورند و اگر کسی خواهان رهایی از ذلّت و برخورداری از عزّت می‌باشد، تنها راه تمسّک به عزت الهی است‌: "أَیَبْتَغُون‌َ عِندَهُم‌ُ الْعِزَّه‌َ فَإِن‌َّ الْعِزَّه‌َ لِلَّه‌ِ جَمِیعًا"(مبانی عزت در قرآن‌، علی رضایی‌، دفتر تبلیغات اسلامی قم‌.)

عزّت‌، عامل‌های متعدّدی دارد که انسان می‌تواند از این راه‌ها، به عزّت واقعی برسد، در این جا به برخی از این عوامل که در قرآن مجید و روایات ما بیان شده است‌، اشاره می‌شود.

1. آگاهی و شناخت 2. عقل‌گرایی 3. دین خالص و ناب 4. توحید که بنا به فرمایش رسول اکرم‌آیه عزّت در قرآن‌، آیه توحید است‌. 5. بندگی خدا، امیرالمؤمنین‌در مناجات خود می‌گوید: "الهی کفی بی عزّا ان اکون لک عبداً؛ بندگی خدا، برای عزّت کافی است‌."(بحار، ج 77، ص 400.) 6. شرح صدر 7. اعتقاد به معاد و مرگ و...(مبانی عزت در قرآن‌، علی رضایی‌، ص 76ـ120، مؤسسه ثقلین‌.)

برای آگاهی بیش‌تر، درباره مفهوم عزّت و عوامل و مبانی آن‌، می‌توانید به کتاب مبانی عزّت در قرآن‌، نوشته آقای علی رضایی مراجعه فرمایید.




 برچسب ها : معارف قرآن

عدد تکثیر یعنی چه‌؟

پاسخ:

"عدد تکثیر" به عددی می‌گویند که اغلب برای بیان فراوان بودن چیزی استفاده می‌شود؛ البته وقتی چیزی یا کاری خیلی مهم باشد، از عدد تکثیر کوچک‌تر، برای بیان فراوانی آن استفاده می‌کنند، مانند آن که وقتی بخواهند بگویند "خیلی زمین و آسمان وجود دارد" می‌گویند: هفت زمین و آسمان‌، ولی وقتی چیزی یا کاری‌، جزئی و یا کوچک باشد، برای بیان تکثیر آن از عدد تکیثر بزرگ‌تر استفاده می‌کنند؛ برای مثال وقتی انسان گرگ‌های بسیاری دیده باشد می‌گوید: هفتاد گرگ دیدم و یا می‌گوید: هزار بار آمدم یا هزار بار به تو گفتم‌. این اعداد، تنها زیادی یک چیزی را می‌رسانند نه آن که بیان‌گر عدد حقیقی آن چیز باشند. امّا مسئله هفت آسمان در قرآن کریم‌:

قرآن مجید، درباره آسمان‌ها سه تعبیر دارد: "سمأ"، "سموات‌" و "سموات سبع‌". قرآن درباره زمین از واژه "ارض‌" استفاده کرده و فقط در آیه دوازده سوره طلاق‌: "الله الذی خلق سبع سَمَوَت ومن الارض مثلهن‌" اشاره می‌کند که زمین‌ها نیز مانند آسمان‌ها هفتگانه‌اند.(تفسیر نمونه‌، ج 24، ص 260، انتشارات دارالکتب الاسلامیه‌.)

امّا منظور از هفت آسمانی که در قرآن بیان شده چیست‌؟

1. برخی معتقدند که منظور، طبقات متراکم هوای اطراف زمین و قشرهای مختلفی است که روی هم قرار گرفته‌.(تفسیر احسن‌الحدیث‌، سیدعلی قرشی‌، ج 1، ص 83، نشر: بنیاد بعثت‌.)

2. مقصود از "سموات‌" و "سموات سبع‌" آسمان‌های هفتگانه است‌؛ منتها از آیات قرآن چنین استفاده می‌شود که تمام کرات و ثوابت و سیاراتی که ما می‌بینیم‌، جزء آسمان اوّل است و شش عالم دیگر وجود دارد که از دسترس دیده‌ها و ابزارهای علمی امروز ما بیرون است‌. در حال حاضر اطلاع دقیقی از جزئیات آن نداریم و قرآن کریم هم درباره آنها حرفی نزده است‌.(ر.ک‌: المیزان‌، علامه طباطبایی‌؛، ج 17، ص 369، نشر جامعه مدرسین‌، تفسیر نمونه‌، ج 1، ص 168، دارالکتب الاسلامیه‌.)

معانی لغت‌ها

1. فسق‌: "فسق‌" در لغت به معنای "خارج شدن‌" است‌؛ برای مثال وقتی خرما از پوستش بیرون می‌آید، گفته می‌شود "فَسَق‌َ الرّطب‌" و در قرآن مجید بر هر گناه‌کاری اطلاق شده و حتّی به کافر هم فاسق گفته شده است‌، زیرا کافر از امر عقل و مقتضای فطرت ـ که خداپرستی است ـ خارج گردیده است‌: "وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَ َلِکَ فَأُوْلَغ‌کَ هُم‌ُ الْفَـَسِقُون‌َ ؛(نور،55) و کسانی که پس از آن کافر شوند، آن‌ها فاسقان هستند."؛ "أَفَمَن کَان‌َ مُؤْمِنًا کَمَن کَان‌َ فَاسِقًا لآ  یَسْتَوُون‌َ ؛(سجده‌،18) آیا کسی که با ایمان باشد، هم چون کسی است که فاسق است‌؟! نه‌، هرگز این دو برابر نیستند." البته متعارف این است که به مؤمنی که زیاد گناه می‌کند، نیز فاسق گفته می‌شود؛ نتیجه آن که فاسق اعم از کافر است‌.(مفردات الفاظ قرآن‌، راغب اصفهانی‌، ص 636، نشر دارالقلم‌.)

2. فجور: در لغت به معنای دریدن و پاره کردن است‌، فجر را نیز به این جهت که پرده تاریکی شب راپاره می‌کند، فجر گفته‌اند، "فجور" در اصطلاح به "عمل بد" گفته می‌شود و عمل فاجر، فاسد است‌: "أُوْلَغ‌کَ هُم‌ُ الْکَفَرَه‌ُ الْفَجَرَه‌ُ ؛(عبس‌،42) آن‌ها همان کافران فاجرند." فجور به گناهانی مانند: زنا، لواط، شراب‌خواری و مانند این‌ها گفته می‌شود و تفاوت آن با فاسق آن است که ترک واجب و یا انجام گناهان یا داشتن انحراف‌های عقیدتی‌، موجب فسق می‌شود، ولی به آن فجور گفته نمی‌شود.(همان‌، ص 625ـ626 ، تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مکارم شیرازی‌، ج 26، ص 161، نشر دارالکتب الاسلامیه ، جواهر الکلام‌، محمدحسن نجفی‌، ج 15، ص 391، نشر دارالکتب الاسلامیه‌.)

3. عرش‌: در لغت به سقف یا چیز سقف دار گفته می‌شود: "وَهِی‌َ خَاوِیَه‌ٌ عَلَی‌َ عُرُوشِهَا؛(بقره‌،259) در حالی که دیوارهای آن‌، به روی سقف‌ها فرو ریخته بود." به تخت‌های بلند، همانند تخت‌های سلاطین گذشته نیز عرش گفته می‌شد و هم چنین به داربست‌هایی که درخت‌های مو و مانند آن را بر روی آن قرار می‌دهند عرش می‌گویند؛ امّا این کلمه‌، کم‌کم و به مرور به معنای "قدرت‌" نیز به کار رفته‌، همان گونه که واژه "تخت‌" در فارسی نیز به همین معنا آمده است‌. در مورد خداوند متعال نیز به معنای قدرت به کار رفته است‌: "رَفِیع‌ُ الدَّرَجَـَت‌ِ ذُو الْعَرْش‌؛(غافر،15) او درجات (بندگان صالح‌) را بالا می‌برد، او صاحب عرش (و مجد و عظمت‌) است‌."(مفردات الفاظ قرآن‌، راغب اصفهانی‌، ص 558ـ559 ، تفسیر نمونه‌، ج 9، ص 25.)

4. عصمت‌: در لغت به معنای حفظ و نگه‌داری است‌: "وَاللَّه‌ُ یَعْصِمُکَ مِن‌َ النَّاس‌؛(مائده‌،67) خداوند تو را از (خطرات احتمالی‌) مردم‌، نگه می‌دارد." و در اصطلاح بر مصونیت پیامبران و امامان‌: از گناه‌، خطا، اشتباه‌، اطلاق می‌شود.(مفردات الفاظ قرآن‌، ص 569ـ570 ، الهیات و معارف اسلامی‌، آیت اللّه جعفر سبحانی‌، ج 232، نشر مؤسسه امام صادق‌.)

5. عدالت‌: در لغت به معنای راست و برابر کرده است‌: "أَوْ عَدْل‌ُ ذَ َلِکَ صِیَامًا؛(مائده‌،95) یا معادل آن روزه بگیرد."

و در اصطلاح به دومعناست‌: 1. ملکه‌ای باطنی که مانع می‌شود انسان گناهان کبیره و با اصرار گناهان صغیره را انجام دهد.(مفردات الفاظ قرآن‌، ص 551 ، ایضاح الفوائد، فخر المحققین‌، ج 4، ص 316، نشر آیت اللّه سید محمود شاهرودی‌.) تفاوت این نوع عدالت با عصمت آن است که این ملکه‌، مانع خطا و اشتباه نیست‌، ولی ملکه عصمت مانع می‌باشد.

2. رعایت همه حقوق‌، خواه نسبت به خود و یا دیگران‌: "فَإِن‌ْ خِفْتُم‌ْ أَلآ  تَعْدِلُواْ فَوَ َحِدَه‌ً؛(نسأ،3) و اگر می‌ترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید."(تفسیر نمونه‌، ج 11، ص 366ـ368 ، معراج السعاده‌، ملا احمد نراقی‌، ص 485، نشر هجرت‌.)

تفاوت "برّ" و "خیر": "برّ" کار خیری است که به قصد انجام کار خیر برای دیگران انجام گیرد؛ امّا "خیر" می‌تواند از روی سهو؛ و بدون قصد و نیت هم انجام گیرد؛(معجم الفروق اللغویه‌، تحقیق نشر اسلامی‌، ص 95، نشر اسلامی‌.)

"برّ" به معنای نیکی و خوبی است و احسان هم به معنای نیکی کردن است و ظاهراً تفاوت این دو در آن است که "برّ" مطلق نیکی و خوبی است چون "أتأمرون الناس بالبرّ و...(بقره‌، 44.) ولی "احسان‌" نیکی کردن به دیگران است چون "...و بالو َلدین إحسَنا...(بقره‌، 83 ـ قاموس قرآن‌، علی‌اکبر قرشی‌، ج 2، ص 7 ـ 136.)

معروف به معنای شناخته شده و مقابل "منکر" است و معروف یعنی هر کار نیکی که مطابق با فطرت باشد و عقل یا شروع خوبی آن را درک کند چون "قول معروف و مغفره خیر..."(بقره‌، 263 ـ برای آگاهی بیشتر ر.ک‌: قاموس قرآن‌، ج 2، ص 317، ج 4، ص 327 ـ مجمع‌البیان‌، ج 1، ص 190 و... .)

8. انفاق‌: در لغت به معنای گذشتن‌، سپری شدن و کم یا نیست شدن است و در اصطلاح به معنای رساندن چیزی از خود به دیگران می‌باشد، مال باشد یا علم و یا غیر این‌ها؛ برای طرف مقابل نیکی محسوب بشود یا نشود و تفاوت آن با "احسان‌" این است که چیزی که در احسان به دیگری منتقل می‌شود، باید در حقیقت به نفع او تمام شود، حتی اگر ضرر باشد؛ به همین جهت انذار منذر و تعذیب خداوند اهل آتش را، احسان به حساب می‌آید. امام صادق‌در ذیل آیه: "وَ مِمَّا رَزَقْنَـَهُم‌ْ یُنفِقُون‌َ ؛(بقره‌،3) و از تمام نعمت‌ها و مواهبی که به آن‌ها روزی داده‌ایم انفاق می‌کنند." می‌فرمایند: "معنای این آیه آن است که از دانشی که به آن‌ها داده‌ایم‌، به نیازمندان می‌آموزند." تفاوت "انفاق‌" با "بر" نیز در این است که اگر انسان بدون قصد رساندن خیر، به دیگری چیزی برساند، انفاق است‌، ولی برّ نیست‌، زیرا "بر" دادن چیزی به دیگری با قصد خیر است‌؛(فروق اللغویه‌، ص 95.) هم چنین در انفاق‌، وسعت خیر و فضل مطرح نیست‌، در حالی که "بر" به وسعت خیر و نفع گفته می‌شود؛(فروق اللغویه‌، ص 95.) به تعبیر دیگر از راه مراتب بالای انفاق است که انسان به مقام برّ می‌رسد: "لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی‌َ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّون‌؛ هرگز به نیکوکاری نمی‌رسید، مگر این که از آن‌چه دوست دارید (در راه خدا) انفاق کنید."

از فرق‌های دیگر برّ و انفاق این است که در انفاق اخراج از ملک شرط است‌، ولی "برّ" بر خود انسان هم صادق است‌؛ به همین جهت در قرآن ایمان‌، برّ شمرده شده است‌.(بقره‌،177)(مفردات الفاظ قِآن‌، ص 819 ، تفسیر نمونه‌، ج 1، ص 75 و ج 2، ص 313 ، فروق اللغویّه‌، ابوهلال عسکری‌، ص 78،81، نشر جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌.)

9. خشیت‌: به معنای ترسی است که با تعظیم آمیخته باشد و اغلب در مواردی به کار می‌رود که از علم و آگاهی به چیزی سرچشمه گرفته باشد و به همین علت در قرآن مجید این مقام‌، مخصوص عالمان شمرده شده است‌:(مفردات الفاظ قرآن‌، ص 283.) "إِنَّمَا یَخْشَی اللَّه‌َ مِن‌ْ عِبَادِه‌ِ الْعُلَمَـََّؤُاْ؛(فاطر،28) از میان بندگان خدا تنها دانشمندان از او می‌ترسند."

الف و لام در "العلمأ" به عالمان مخصوصی اشاره ندارد، ولی اصل آیه‌، عالم واقعی را معرفی می‌فرماید، در نتیجه مقصود از علما از این جهت ـ نه از جهت الف و لام ـ در علمایی منحصر می‌شود که احساس مسئولیّت شدید می‌کنند و ترس از کوتاهی در ادای رسالت و وظیفه خود دارند. امام صادق‌می‌فرماید: "مقصود از علما کسانی هستند که اعمال آن‌ها هماهنگ با سخنان آن‌ها باشد و کسی که گفتار و کردارش هماهنگ نباشد عالم نیست‌."(تفسیر نمونه‌، ج 18، ص 248.)




 برچسب ها : معارف قرآن

سوره "والنجم‌" در چه موضوع‌هایی بحث کرده و محتوای آن چیست‌؟

پاسخ:

محتوای سوره نجم را می‌توان در امور زیر خلاصه کرد:

1. بخش نخست آیات این سوره درباره نبوّت است‌. موضوع وحی و ارتباط مستقیم جبرئیل امین با پیامبر اکرم‌‌‌(ص) در این آیات آمده و تصریح شده که پیامبر اکرم‌‌‌(ص) از روی هوا و هوس سخن نمی‌گوید و آن چه بر زبان جاری می‌فرماید، وحی است‌. در همین بخش‌، به موضوع معراج و عظمت نبی گرامی اسلام اشاره شده است‌. 2. در بخش دیگر درباره وحدانیّت ذات الهی بحث شده و بت‌پرستان را به شدّت سرزنش کرده آن‌ها را از پرستش بت می‌ترساند و عامل بت‌پرستی را، پیروی آنان از هوا و هوس می‌داند و هشدار می‌دهد که بت هرگز قادر نیست مشکلی را حل کند و یا کسی را شفاعت نماید؛ شفاعت به اجازه خدا است و ملائکه هم بی اجازه او بر شفاعت قدرت ندارند.

3. در فرازی دیگر به موضوع معاد اشاره شده و علّت بطلان عقیده بت‌پرستان را اعتقاد نداشتن آنان به جهان آخرت می‌داند.

4. در بخش دیگر، موضوع ربوبیّت ذات الهی‌، ترسیم شده و به برخی صفات خدا اشاره گردیده است و تصریح شده که امور جهان‌، حتّی مرگ و زندگی‌، خنده و گریه‌، آفرینش جهان آخرت و همه چیز به ذات لایزال الهی بر می‌گردد، در این قسمت از آیات‌، توحید ربوبی و افعالی خداوند ثابت شده‌، به این معنا که خداوند افزون بر این که خالق و مدبّر و پرورش دهنده همه اموراست‌، همه کارها هم به اجازه او انجام می‌شود.

5. در قسمت پنجم‌، به سرگذشت برخی امّت‌ها و اقوام پیشین اشاره شده است‌، مانند: قوم عاد و ثمود و نوح و لوط که در اثر طغیان و سرکشی‌، گرفتار عذاب الهی شدند.

6. در آیات پایانی‌، ضمن سرزنش کفّار و اشاره به سختی و شداید آن روز، به سجده و عبادت خدا دستور می‌دهد. به گفته برخی مفسّران‌، این سوره نخستین سوره‌ای است که پیامبر اکرم‌‌‌(ص) پس از آن که دعوت خود را آشکار فرمود، در حرم مکّه تلاوت نمود و مشرکان نیز آیات آن را شنیدند و همه مؤمنان و مشرکان پس از شنیدن آیات این سوره سجده کردند؛ بعضی گفته‌اند: تنها ابی‌لهب یا ولید بن مغیره سجده نکردند.(تفسیر نمونه‌، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران‌، ج 22، نشر دارالکتب الاسلامیه ، تفسیر روح البیان‌، البرسوی‌، ج 9، ص 208، نشر داراحیأ التراث‌.)

علّت نام‌گذاری این سوره‌، به "والنجم‌"، نخستین آیه این سوره است‌.




 برچسب ها : معارف قرآن


منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)تاریخ روزآیه قرآن تصادفیآیه قرآن

در كل اينترنت
در اين سايت
میان صفحات فارسی

حدیث موضوعی
X