با اين شرط خدا هركس را بخواهد ياري مي كند
1ـ گرچه خداوند هر كس را بخواهد يارى مىكند ولى شرط يارى آن است كه مردم در مقام نصرت دين او بپاخيزند.
2ـ گرچه حوادث براى همه مايهى پند و عبرت است ولى درس گرفتن از نشانهها، بصيرت و بينش مىخواهد.
قَدْكانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُوَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (آل عمران ـ 13)
به يقين در دو گروهى كه (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، براى شما نشانه (و درس عبرتى) بود. گروهى در راه خدا نبرد مىكردند و گروه ديگر كه كافر بودند (در راه شيطان و هوس خود.) كفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مىديدند (و اين عاملى براى ترس آنان مىشد) و خداوند هر كس را بخواهد به يارى خود تأييد مىكند. همانادر اين امر براى اهل بينش، پند و عبرت است.
اين آيه مربوط به جنگ بدر است كه دو گروهِ مسلمانان و كفّار در برابر يكديگر قرار گرفتند.
در اين نبرد تعداد مسلمانان سيصد و سيزده نفر بود كه هفتاد و هفت نفر آنها از مهاجرين و دويست و سى و شش نفر از انصار بودند.
پرچمدارمهاجرين حضرت على عليه السلام و پرچمدار انصار سعد بن عباده بود. مسلمانانهفتاد شتر، دو اسب، شش زره و هشت شمشير داشتند، ولى لشكر كفر بيش از هزار رزمنده و صد اسبسوار داشت. مسلمانان در آن جنگ با دادن بيست و دو شهيد 14 نفر از مهاجرين و 8 نفر از انصار بر دشمن كافر با 70 كشته و 70 اسير پيروز شدند.
جنگ بدر با پيش بينى قبلى انجام نشد. هدف، مصادره اموال كفّار به تلافى مصادرهى اموال مسلمين مهاجر از مكّه بود كه به جنگ وبرخورد نظامى انجاميد.
جنگ بدر نمونه روشنى بود
اين آيه در حقيقت بيان نمونهاى است از آنچه در آيات قبل آمده است و به كافران هشدار مىدهد كه به اموال و ثروت و كثرت نفرات مغرور نشوندكه سودى به حالشان ندارد، يك شاهد زنده اين موضوع جنگ بدر است، كه دشمنان اسلام با فزونى تجهيزات جنگى و نفرات و اموال، به شكست سختى مبتلا شدند، مىفرمايد: "در آن دو جمعيت (كه در ميدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند نشانه ودرس عبرتى براى شما بود". (قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا)
"يك گروه در راه خدا نبرد مىكرد و گروه ديگر كافر بود" و در راه شيطان و بت (فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى كافِرَةٌ).
چرا عبرت نگيريد در حالى كه يك ارتش كوچك و تقريبا فاقد ساز و برگ جنگى اما با ايمان استوارو محكم بر ارتش كه چند برابر او بود، از نظر وسايل جنگى و تعداد نفرات، پيروز گشت، اگر تنها فزونى نفرات و امكانات مىتوانست كارگشا باشد، بايد درجنگ بدر ظاهر شده باشد، در حالى كه نتيجه معكوس بود، سپس مىافزايد: "آنها(مشركان) اين گروه (مومنان) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده مىكردند". (يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ)
يعنى اگر مومنان 313 نفر بودند، در چشم كفار بيش از 600 نفر جلوه مىكردند تا بر وحشت آنها بيفزايد، و اين خود يكى از عوامل شكست كفار شد.
اين موضوع علاوه بر اينكه يك امداد الهى بود،از جهتى طبيعى نيز به نظر مىرسد زيرا وقتى نبرد شروع شد، و ضربات كوبنده مسلمانان كه از نيروى ايمان مايه مىگرفت بر پيكر لشكر دشمن وارد شد، چنان مرعوب و متوحش شدند كه فكر مىكردند نيروى ديگرى همانند آنان به آنها پيوسته است و با دو برابر قدرت اول صحنه جنگ را در اختيار گرفتهاند، در حالى كه قبل از شروع جنگ مطلب بر عكس بود، آنها چنان با ديده حقارت به مسلمانان نگاه مىكردند كه تعدادشان را كمتر از آنچه بود، تصور مىكردند، يا به تعبير ديگر خدا مىخواست قبل از شروع جنگ، تعداد مسلمانان در نظر آنان كم جلوه كند تا با غرور و غفلت وارد جنگ شوند، و پس از شروع جنگ دو برابر جلوه كند تا وحشت و اضطراب، آنها را فرا گيرد و منتهى به شكست آنان گردد ولى به عكس خداوند عدد دشمنان را در نظر مسلمانان، كم جلوه داد تا بر قدرت و قوت روحيه آنها بيفزايد.
اين همان چيزى است كه در آيه 44 سوره انفال نيز به آن اشاره شده است مىفرمايد: وَ إِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَ يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولًا:" به ياد آريد هنگامى را كه با دشمن در ميدان جنگ روبرو شديد، خداوند آنها را در نظر شما كم جلوه مىداد (تا روحيه شما براى نبرد ضعيف نشود) و شما را در نظر آنها كم جلوه مىداد (تا از شروع به جنگى كه سرانجامش شكست آنها بود منصرف نشوند) تا خداوند كارى را كه مىبايست انجام گيرد صورت بخشد".
سپس مىافزايد: "خداوند هر كس را بخواهد با يارى خود تقويت مىكند" (وَ اللَّهُ يُوَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ).
همانگونه كه بارها گفتهايم خواست و مشيت خدا بى حساب نيست و همواره آميخته باحكمت او است، و تا شايستگىهايى در افراد نباشد آنها را تأييد و تقويت نمىكند.
قابل توجه اينكه: تاييد و پيروزى خداوند در اين حادثه تاريخى، نسبت به مسلمانان دو جانبه بود، هم يك "پيروزى نظامى" بود و هم يك "پيروزى منطقى" از اين نظر پيروزى نظامى بود كه ارتش كوچكى با نداشتن امكانات كافى بر ارتشى كه چند برابر او بود و از امكانات فراوانى بهره مىگرفت پيروز شد.
و اما پيروزى منطقى از اين نظر بود كه خداوند صريحاً اين پيروزى را قبل از آغاز جنگ به مسلمانان وعده داده بود، و اين دليلى بر حقانيت اسلام شد.
در پايان آيه مىفرمايد: "در اين عبرتى است براى صاحبان چشم و بينش" (إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ).
پيامهاي آيه:
1ـ هدف جنگ بايد خدا و دين خدا باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»
2ـرزمندگان مسلمان داراى يك هدف هستند. «فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (ولى رزمندگان كافر هر كدام براى هدفى به جنگ آمدهاند.)
3ـآنجا كه خدا بخواهد ديدها، برداشتها و افكار عوض مىشود. با همين چشم، همين جمعيّت را دو برابر مىبيند. «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ»
4ـ يكى از امدادهاى غيبى، ايجاد رُعب در دل دشمنان است. «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ»، «وَ اللَّهُ يُوَيِّدُ»
5ـ جنگ بدر نشان داد كه اراده خداوند بر اراده خلق غالب، و تنها امكانات مادّى، عامل پيروزى نيست. «يُوَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ»
7ـ هدف از بيان تاريخ بايد عبرت و پندگيرى باشد. «لَعِبْرَةً»
8ـگرچه حوادث براى همه مايهى پند و عبرت است «كانَ لَكُمْ آيَةٌ» ولى درس گرفتن از نشانهها، بصيرت و بينش مىخواهد. «لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ»
9ـ كسانى كه از جنگ بدر درس نگيرند، صاحب بصيرت نيستند. «لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ»
منابع:
تفسير نور، ج 2
تفسير نمونه، ج 2
تفسير قرطبى، جلد 2
برچسب ها :