حدیث موضوعی مطالب ديني و قرآني - Archive: 1393-07-4
درباره

سلام خدمت تمام دوستای گلم تمام تلاشم اینه بهترین مطالب دینی و قرآنی رو در اختیارتون قرار بدم. یاعلی
جستجو
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
آیه قرآن تصادفی

مطالب قرانی

سوره قرآنحدیث موضوعیذکر روزهای هفته مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشوراوصیت شهدا
روزشمار فاطمیهپخش زنده حرم
ابر برچسب ها
حكمت نامه لقمان حكيم (415) (<-TagCount->) , مطالب ديني (255) (<-TagCount->) , نماز (111) (<-TagCount->) , مناجات نامه (101) (<-TagCount->) , مطالب قراني (66) (<-TagCount->) , احاديث نماز (62) (<-TagCount->) , مطالب قرانی (42) (<-TagCount->) , مطالب دینی (39) (<-TagCount->) , پندهاي لقمان حكيم (37) (<-TagCount->) , حديث (36) (<-TagCount->) , ادعيه قرآنى (34) (<-TagCount->) , احادیث قرآنی (20) (<-TagCount->) , مطالب مرتبط به سوره لقمان (18) (<-TagCount->) , قرآن شناسی (18) (<-TagCount->) , داستان انبياء (16) (<-TagCount->) , اهل بیت در قرآن (14) (<-TagCount->) , حكايات قرآني (13) (<-TagCount->) , نسخ در قرآن (10) (<-TagCount->) , امامت (10) (<-TagCount->) , معارف قرآن (9) (<-TagCount->) , محکم و متشابه (9) (<-TagCount->) , داستان های قرآنی (8) (<-TagCount->) , عكس هايي با موضوع دين (4) (<-TagCount->) , احاديث لقمان حكيم (2) (<-TagCount->) , اصول قرأت (1) (<-TagCount->) , قرآن و تربیت صحیح (1) (<-TagCount->) , احکام قرآنی (0) (<-TagCount->) , قرآن و طبیعت (0) (<-TagCount->) , قرآن و زندگی (0) (<-TagCount->) , قرآن و اجتماع (0) (<-TagCount->) , قرآن و فرهنگ (0) (<-TagCount->) , عکس هایی با موضوع دین (0) (<-TagCount->) , بدون موضوع (10) (<-TagCount->) , 


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
مطالب ديني و قرآني

با اين شرط خدا هركس را بخواهد ياري مي كند

بدر

1ـ گرچه خداوند هر كس را بخواهد يارى مى‏كند ولى شرط يارى آن است كه مردم در مقام نصرت دين او بپاخيزند.

2ـ گرچه حوادث براى همه مايه‏ى پند و عبرت است ولى درس گرفتن از نشانه‏ها، بصيرت و بينش مى‏خواهد.


قَدْكانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى‏ كافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَ اللَّهُ يُوَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ (آل عمران ـ 13)

به يقين در دو گروهى كه (در جنگ بدر) با هم روبرو شدند، براى شما نشانه (و درس عبرتى) بود. گروهى در راه خدا نبرد مى‏كردند و گروه ديگر كه كافر بودند (در راه شيطان و هوس خود.) كفّار به چشم خود مسلمانان را دو برابر مى‏ديدند (و اين عاملى براى ترس آنان مى‏شد) و خداوند هر كس را بخواهد به يارى خود تأييد مى‏كند. همانادر اين امر براى اهل بينش، پند و عبرت است.

اين آيه مربوط به جنگ بدر است كه دو گروهِ مسلمانان و كفّار در برابر يكديگر قرار گرفتند.

در اين نبرد تعداد مسلمانان سيصد و سيزده نفر بود كه هفتاد و هفت نفر آنها از مهاجرين و دويست و سى و شش نفر از انصار بودند.

پرچمدارمهاجرين حضرت على عليه السلام و پرچمدار انصار سعد بن عباده بود. مسلمانانهفتاد شتر، دو اسب، شش زره و هشت شمشير داشتند، ولى لشكر كفر بيش از هزار رزمنده و صد اسب‏سوار داشت. مسلمانان در آن جنگ با دادن بيست و دو شهيد 14 نفر از مهاجرين و 8 نفر از انصار بر دشمن كافر با 70 كشته و 70 اسير پيروز شدند.

جنگ بدر با پيش بينى قبلى انجام نشد. هدف، مصادره اموال كفّار به تلافى مصادره‏ى اموال مسلمين مهاجر از مكّه بود كه به جنگ وبرخورد نظامى انجاميد.

 

جنگ بدر نمونه روشنى بود

اين آيه در حقيقت بيان نمونه‏اى است از آنچه در آيات قبل آمده است و به كافران هشدار مى‏دهد كه به اموال و ثروت و كثرت نفرات مغرور نشوندكه سودى به حالشان ندارد، يك شاهد زنده اين موضوع جنگ بدر است، كه دشمنان اسلام با فزونى تجهيزات جنگى و نفرات و اموال، به شكست سختى مبتلا شدند، مى‏فرمايد: "در آن دو جمعيت (كه در ميدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند نشانه ودرس عبرتى براى شما بود". (قَدْ كانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتا)

دربعضى از روايات آمده است كه يكى از مسلمانان مى‏گويد: قبل از جنگ بدر به ديگرى گفتم: آيا فكر مى‏كنى، كفار هفتاد نفر باشند، گفت گمان مى‏كنم صدنفرند، ولى هنگامى كه در جنگ پيروز شديم و اسيران فراوانى از آنها گرفتيمبه ما خبر دادند كه آنها هزار نفر بودند

"يك گروه در راه خدا نبرد مى‏كرد و گروه ديگر كافر بود" و در راه شيطان و بت (فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ أُخْرى‏ كافِرَةٌ).

چرا عبرت نگيريد در حالى كه يك ارتش كوچك و تقريبا فاقد ساز و برگ جنگى اما با ايمان استوارو محكم بر ارتش كه چند برابر او بود، از نظر وسايل جنگى و تعداد نفرات، پيروز گشت، اگر تنها فزونى نفرات و امكانات مى‏توانست كارگشا باشد، بايد درجنگ بدر ظاهر شده باشد، در حالى كه نتيجه معكوس بود، سپس مى‏افزايد: "آنها(مشركان) اين گروه (مومنان) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده مى‏كردند". (يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ)

يعنى اگر مومنان 313 نفر بودند، در چشم كفار بيش از 600 نفر جلوه مى‏كردند تا بر وحشت آنها بيفزايد، و اين خود يكى از عوامل شكست كفار شد.

اين موضوع علاوه بر اينكه يك امداد الهى بود،از جهتى طبيعى نيز به نظر مى‏رسد زيرا وقتى نبرد شروع شد، و ضربات كوبنده مسلمانان كه از نيروى ايمان مايه مى‏گرفت بر پيكر لشكر دشمن وارد شد، چنان مرعوب و متوحش شدند كه فكر مى‏كردند نيروى ديگرى همانند آنان به آنها پيوسته است و با دو برابر قدرت اول صحنه جنگ را در اختيار گرفته‏اند، در حالى كه قبل از شروع جنگ مطلب بر عكس بود، آنها چنان با ديده حقارت به مسلمانان نگاه مى‏كردند كه تعدادشان را كمتر از آنچه بود، تصور مى‏كردند، يا به تعبير ديگر خدا مى‏خواست قبل از شروع جنگ، تعداد مسلمانان در نظر آنان كم جلوه كند تا با غرور و غفلت وارد جنگ شوند، و پس از شروع جنگ دو برابر جلوه كند تا وحشت و اضطراب، آنها را فرا گيرد و منتهى به شكست آنان گردد ولى به عكس خداوند عدد دشمنان را در نظر مسلمانان، كم جلوه داد تا بر قدرت و قوت روحيه آنها بيفزايد.

اين همان چيزى است كه در آيه 44 سوره انفال نيز به آن اشاره شده است مى‏فرمايد: وَ إِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَ يُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْراً كانَ مَفْعُولًا:" به ياد آريد هنگامى را كه با دشمن در ميدان جنگ روبرو شديد، خداوند آنها را در نظر شما كم جلوه مى‏داد (تا روحيه شما براى نبرد ضعيف نشود) و شما را در نظر آنها كم جلوه مى‏داد (تا از شروع به جنگى كه سرانجامش شكست آنها بود منصرف نشوند) تا خداوند كارى را كه مى‏بايست انجام گيرد صورت بخشد".

سپس مى‏افزايد: "خداوند هر كس را بخواهد با يارى خود تقويت مى‏كند" (وَ اللَّهُ يُوَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ).

همانگونه كه بارها گفته‏ايم خواست و مشيت خدا بى حساب نيست و همواره آميخته باحكمت او است، و تا شايستگى‏هايى در افراد نباشد آنها را تأييد و تقويت نمى‏كند.

قابل توجه اينكه: تاييد و پيروزى خداوند در اين حادثه تاريخى، نسبت به مسلمانان دو جانبه بود، هم يك "پيروزى نظامى" بود و هم يك "پيروزى منطقى" از اين نظر پيروزى نظامى بود كه ارتش كوچكى با نداشتن امكانات كافى بر ارتشى كه چند برابر او بود و از امكانات فراوانى بهره مى‏گرفت پيروز شد.

و اما پيروزى منطقى از اين نظر بود كه خداوند صريحاً اين پيروزى را قبل از آغاز جنگ به مسلمانان وعده داده بود، و اين دليلى بر حقانيت اسلام شد.

در پايان آيه مى‏فرمايد: "در اين عبرتى است براى صاحبان چشم و بينش" (إِنَّ فِي ذلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ).

"آنها(مشركان) اين گروه (مومنان) را با چشم خود دو برابر آنچه بودند مشاهده مى‏كردند" (يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ). يعنى اگر مومنان 313 نفر بودند، در چشم كفار بيش از 600 نفر جلوه مى‏كردند تا بر وحشت آنها بيفزايد، و اين خود يكى از عوامل شكست كفار شد

پيام‏هاي آيه:

هدف جنگ بايد خدا و دين خدا باشد. «فِي سَبِيلِ اللَّهِ»

2ـرزمندگان مسلمان داراى يك هدف هستند. «فِئَةٌ تُقاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» (ولى رزمندگان كافر هر كدام براى هدفى به جنگ آمده‏اند.)

3ـآنجا كه خدا بخواهد ديدها، برداشت‏ها و افكار عوض مى‏شود. با همين چشم، همين جمعيّت را دو برابر مى‏بيند. «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ»

4ـ يكى از امدادهاى غيبى، ايجاد رُعب در دل دشمنان است. «يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ»، «وَ اللَّهُ يُوَيِّدُ»

5ـ جنگ بدر نشان داد كه اراده خداوند بر اراده خلق غالب، و تنها امكانات مادّى، عامل پيروزى نيست. «يُوَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشاءُ»

7ـ هدف از بيان تاريخ بايد عبرت و پندگيرى باشد. «لَعِبْرَةً»

8ـگرچه حوادث براى همه مايه‏ى پند و عبرت است «كانَ لَكُمْ آيَةٌ» ولى درس گرفتن از نشانه‏ها، بصيرت و بينش مى‏خواهد. «لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ»

9ـ كسانى كه از جنگ بدر درس نگيرند، صاحب بصيرت نيستند. «لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصارِ»


منابع:

تفسير نور، ج 2

تفسير نمونه، ج 2

تفسير قرطبى، جلد 2




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

افتخار بزرگي كه نصيب اين قوم شده است

بني اسرائيل

بني اسرائيل يكياز اقوامي هستند كه در قرآن به تكرار از آنان ياد شده است و حوادث و اتفاقاتي كه برايشان روي داده است را به طرق مختلف گزارش داده است.


اينقوم كه از فرزندان حضرت يعقوب (عليه السلام) مي‌باشند پيامبران بسياري را درك كرده و معجزات فراواني را ديده‌اند. كارهاي شايسته و ناشايست فراوان انجام داده‌اند. اين قوم خود را برترين مردم جهانمي‌دانند و معتقدند حاكميت مطلق جهان از آن آنان است. براي اين ادعاي خويشنيز شواهدي از اقوال انبياء و حتي قرآن آورده‌اند چرا كه قرآن در سه موضع به برتر بودن بني اسرائيل بر عالميان اشاره كرده است. اين آيات عبارتند از:

"يابَني‏ إِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتي‏ أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ"؛ "اى فرزندان اسرائيل، از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم، و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترىدادم، ياد كنيد". (بقره/47 و 122)

"وَ لَقَدْ آتَيْنا بَني‏ إِسْرائيلَ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلَى الْعالَمين"‏؛ "و به يقين، فرزندان اسرائيل را كتاب [تورات‏] و حكم و پيامبرى داديم و از چيزهاى پاكيزه روزيشان كرديم و آنان را بر مردم روزگار برترى داديم". (جاثيه/16)

در اين بخش به بررسي معنا و مراد اصلي اين آيات پرداخته مي‌شود.

 

بررسي آيات

خداوند در اين آيات نعمت‌هايى را كه در اختيار بنى اسرائيل قرار داده به آن‌ها تذكر مى‏دهد و از آن‌ها مى‏خواهد كه نعمت‌هاى الهى  را به خاطر بياورند.

بعداز اين تذكر و بيان كلى كه در آيات ديگر هم ذكر شده است، مطلب مهمى را خطاب به بنى اسرائيل بيان مى‏كند و آن اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم. ب

رترى قوم بنى اسرائيل بر جهانيان افتخار بزرگى براى آنان محسوب مى‏شود و بدين ‌گونه خداوند با يك روان‌شناسى خاص، نخست به آن‌ها شخصيت مى‏دهد و حس غرور آن‌ها را تحريك مى‏كند تا براى شنيدن مطالب بعدى و پذيرش آن آمادگى پيدا كنند.

بايد تمام معلمان و واعظان و متصديان امور تربيتى از اين شيوه جالب قرآنى استفاده كنند و در تربيت افراد، ابتدا به آنها شخصيت بدهند و نكات مثبت آنها را بگويند و آنگاه مطالب خود را القاء كنند.

با رعايت اين نكته مهم روانى، نتايج مهمى به دست مى‏آيد و شخص در تربيت افراد و تأثير گذارى در روحيه آنان موفق‏تر مى‏شود.

برترىقوم بنى اسرائيل بر جهانيان افتخار بزرگى براى آنان محسوب مى‏شود و بدين‌گونه خداوند با يك روان‌شناسى خاص، نخست به آن‌ها شخصيت مى‏دهد و حس غرور آن‌ها را تحريك مى‏كند تا براى شنيدن مطالب بعدى و پذيرش آن آمادگى پيدا كنند

حال بايد ديد اينكه قرآن قوم بنى اسرائيل را برتر از جهانيان مى‏شمارد به چه معناست؟

عموم مفسران بر اين اعتقادند كه برتر بودن بني اسرائيل بر ساير جهانيان مربوط به عصر و زمان خودشان بوده است.

بهعنوان نمونه از ابن عباس نقل شده است كه مي‌گويد: "منظور برترى آنان است از مردم زمان خودشان زيرا بدون شك امّت اسلام بالاترين امت‏ها است به شهادتآيه كريمه "كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ"؛ (بهترين دسته‏اى كه بر اين مردم نمودار شده‏اند شما بوديد. آل عمران/110)".

پسمنظور از اين گفتار قرآن جهانيان عصر خود آن‌هاست. يعنى آن‌ها در زمان حضرت موسى(عليه السلام) بر تمام ملت‌هاى معاصر خود برترى و فضيلت داشتند. در نتيجه لازمه اين سخن برترى قوم بنى اسرائيل بر امت اسلام نيست و بدون شكامت محمد(صلي الله عليه و آله) از قوم بنى اسرائيل با فضيلت‏تر و برتر هستند. مثل اينكه اگر گفته شود: "حاتم بخشنده‏ترين مردم بود" يعنى در زمان خودش.

بعضى نيز گفته‏اند ممكن است برترى بنى اسرائيل بر تمام جهانيان و حتى امت محمد(صلي الله عليه و آله) درست باشد منتهى نه به طور مطلق و در همه ابعاد بلكه منظور، برترى آنان در امتيازات مخصوصى است كه يافتند. مانند فرود آمدن منّ و سلوى  وداشتن رسولان و كتاب‏ها و غرق كردن فرعون و نشانه‏ها و پيش آمدهايى كه با آن ‌ها استدلال بر وجود خدا راحت‏تر، و تحمل مشكلات و تكاليف و وظيفه‏ها آسان‏تر مي‌گردد.

برخي نيز به اين نكته اشاره نموده‌اند كه "الف و لام" كلمه "الْعالَمِينَ" عموميت عرفى دارد، نه عموميت حقيقى. براى اينكه افضليت آنان صحت پيدا كند كافى بود از يك جهت بر ديگران افضل باشند، نه از جميع جهات و آن جهتى كه بنى اسرائيل در عصر خود از ديگران افضل بودند و امتياز داشتند عبارت بود از اينكه خدا تعداد كثيرى از پيامبران بنى اسرائيل (عليهم السّلام) را براى آنان فرستاد. زيرا: موسى، هارون، يوشع، عزير، زكريا، يحيى هم از بنى اسرائيل بودند.

درهر صورت اين موضوع كه بنى اسرائيل از يك جهت بر أهل زمان خود برترى مى‏داشتند دليل بر اين نمى‏شود كه آنان از هر جهت بر اهل آن زمان افضل و برتر باشند. و نه اينكه هر فردى از ايشان بر فردى غير از خودشان برترى داشته باشد.

منظوراز اين گفتار قرآن جهانيان عصر خود آن‌هاست. يعنى آن‌ها در زمان حضرت موسى(عليه السلام) بر تمام ملت‌هاى معاصر خود برترى و فضيلت داشتند. در نتيجه لازمه اين سخن برترى قوم بنى اسرائيل بر امت اسلام نيست و بدون شك امت محمد (صلي الله عليه و آله) از قوم بنى اسرائيل با فضيلت‏تر و برتر هستند. مثل اينكه اگر گفته شود: "حاتم بخشنده‏ترين مردم بود" يعنى در زمان خودش

نتيجه:

قرآن كريم در سه آيه به برتر بودن بنياسرائيل بر جهانيان اشاره كرده است: دو آيه همانند يكديگر بوده و آيه سوم در الفاظ متفاوت است.

با در نظر گرفتن صريح آيه 110 سوره آل عمران كه برتر بودن امت اسلام بر ساير امت‌هاي پيشين از آدم تا پيش از پيامبر(صليالله عليه و آله) را مي‌رساند مي‌توان در زمينه اين سه آيه سه احتمال زير را مطرح ساخت:

1ـ منظور برتر بودن آن‌ها بر مردم عصر و زمان خويش بوده است.

2ـمي‌توان برتر بودن بني اسرائيل بر ساير جهانيان حتي امت پيامبر(صلي الله عليه و آله) را از اين حيث پذيرفت كه نعمت‌ها، معجزات و پيامبران فراواني به آن‌ها داده شده است كه ديگر ملل از آن‌ها محروم بودند و در نتيجه راه شناخت حق و رسيدن به مراتب كمال برايشان آسان شده است.

3ـ مقصود آيهبرتر بودن بني اسرائيل در تمام وجوه انساني و معنوي نيست بلكه مي‌تواند تنها به يك وجه خاص اشاره داشته باشد. به عنوان نمونه مقصود برتر بودن آن‌ها از ساير مردمان به لحاظ كثرت پيامبران باشد.

از ميان اين سه وجه، احتمال اول، با اقبال بيش‌تري مواجه بوده و به نظر پاسخ مناسب‌تري براي اين پرسش مي‌باشد.    


منابع:

ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 163

تفسير آسان، ج 1، ص: 118

تفسير كوثر، ج‏1، ص: 166




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

يك پيشگويي روشن!

سورہ آل عمران

شأننزول آيه 12 سوره آل عمران چنين است كه وقتى مسلمانان در سال دوّم هجرى درجنگ بدر پيروز شدند، گروهى از يهوديان گفتند: اين پيروزى نشانه‏ى صدق محمّد صلى اللَّه عليه و آله است، چون در تورات آمده است: او بر دشمنانش پيروز مى‏شود.

گروهى ديگر از يهود گفتند: عجله نكنيد، شايد در جنگ‏هاى ديگر شكست بخورد. وقتى در سال سوّم، جنگ احد پيش آمد و مسلمانان شكست خوردند، اين گروه از يهوديان خوشحال شدند.

آيه نازل شد كه زود قضاوت  نكنيد،در آينده‏ى نزديك شما شكست مى‏خوريد. طولى نكشيد كه مسلمانان، يهود بنى قريظه و بنى نضير مدينه را در هم شكستند و در فتح مكّه نيز مشركان را از بين بردند.

با توجه به اين شأن نزول و اينكه بعد از جنگ احد نازل شده در حالى كه مسلمانان از نظر ظاهر قدرت و نفوذ خود را از دست داده بودندو دشمنان اسلام با پيوستن به يكديگر و هم پيمان شدن، قدرت و نيروى چشم گيرى پيدا كرده بودند. در چنين شرايطى پيشگويى صريح آن هم درباره آينده نزديك موضوع جالبى است، از اين رو مى‏توان اين آيه را از آيات اعجاز قرآن به‏شمار آورد زيرا خبر صريح از امور مربوط به آينده در آن است در شرايطى كه نشانه‏هاى پيروزى مسلمانان بر كفار و يهود روشن نبود.

قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ (آل عمران ـ 12)

به كسانى كه كافر شدند بگو: به زودى شكست مى‏خوريد و به سوى جهنّم رانده مى‏شويد و چه بد جايگاهى است.

 

شأن نزول:

پساز جنگ "بدر" و پيروزى مسلمانان جمعى از يهود گفتند: آن پيامبر امى كه ما وصف او را در كتاب دينى خود (تورات) خوانده‏ايم كه در جنگ مغلوب نمى‏شود همين پيغمبر است، بعضى ديگر گفتند: عجله و شتاب نكنيد تا نبرد و واقعه ديگرى واقع شود آن گاه قضاوت كنيد، هنگامى كه جنگ احد پيش آمد، و ظاهراً بهشكست مسلمانان پايان يافت گفتند: نه، به خدا سوگند آن پيامبرى كه در كتاب ما بشارت به آن داده شده اين نيست و به دنبال اين واقعه نه تنها مسلمان نشدند، بلكه بر خشونت و فاصله گرفتن از پيامبر و مسلمانان افزودند، حتى پيمانى را كه با رسول خدا صلي الله و عليه و آله در مورد عدم تعرض داشتند پيش از پايان مدت نقض كردند و شصت نفر سوار به اتفاق "كعب اشرف" به سوى مكهرهسپار شدند و با مشركان براى مبارزه با اسلام هم پيمان گرديده به مدينه مراجعت كردند، در اين هنگام آيه فوق نازل شد و پاسخ دندان شكنى به آنها دادكه؛ نتيجه را در پايان كار حساب كنيد و بدانيد به زودى همگى مغلوب خواهيد شد. (مجمع البيان، جلد 2- 1 صفحه 413)

دراين آيه، خداوند صريحاً به پيامبر خود بشارت مى‏دهد كه بر همه دشمنان پيروز خواهد شد و به كافران مى‏گويد علاوه بر اين كه در اين جهان شكست خواهيد خورد و مغلوب خواهيد شد در جهان ديگر نيز سرانجام شومى در پيش خواهيد داشت

انتظارات غلط

با توجه به شأن نزول فوق معلوم مى‏شود كفارى كه به اموال و ثروت ها و فرزندان و نفراتشان مغرور بودندانتظار شكست اسلام را داشتند، ولى قرآن در اين آيه با صراحت مى‏گويد: يقينداشته باشيد كه به زودى مغلوب خواهيد شد، روى سخن را به پيامبر كرده، مى‏فرمايد: "به كافران بگو: به زودى مغلوب خواهيد شد (در اين دنيا خوار و بى ‏مقدار و در قيامت) به سوى جهنم محشور و رانده خواهيد شد و چه بد جايگاهى است دوزخ"(قُلْلِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ وَ بِئْسَ الْمِهادُ). ( "مهاد" به گفته راغب به معنى مكان آماده و مهيا است، ودر اصل از ماده "مهد" به معنى گاهواره و محل استراحت كودك گرفته شده است.)

 

نكته: يك پيشگويى روشن‏

در قرآن مجيد اخبار غيبى فراوانى است كه از ادله عظمت و اعجاز قرآن است و يك نمونه آن را در آيه فوق مى‏خوانيم.

دراين آيه، خداوند صريحاً به پيامبر خود بشارت مى‏دهد كه بر همه دشمنان پيروز خواهد شد و به كافران مى‏گويد علاوه بر اين كه در اين جهان شكست خواهيد خورد و مغلوب خواهيد شد، در جهان ديگر نيز سرانجام شومى در پيش خواهيد داشت.

ازشكست‏هايى نگران باشيد كه به جهنّم منتهى مى‏شود، و الّا در هر جنگى احتمال شكست وجود دارد. «سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ»

طولىنكشيد كه مضمون آيه تحقق يافت، يهوديان مدينه (بنى قريظه و بنى نضير) در هم شكسته شدند و در غزوه خيبر، مهم‏ترين مركز قدرت آنان از هم متلاشى شد و مشركان نيز در فتح مكه براى هميشه مغلوب گشتند.

 

پيام‏هاي آيه:

1- دلدارى مومنان و تهديد كفّار، نشانه رهبرى صحيح و ايمان به هدف است. «قُلْ لِلَّذِينَ كَفَرُوا سَتُغْلَبُونَ»

2- يكى از معجزات قرآن، پيشگويى‏هاى صادق آن است. «سَتُغْلَبُونَ»

3- حق، پيروز و كفر، محكوم به شكست است. «سَتُغْلَبُونَ»

4- با شايعات و تبليغات دشمن، برخورد كنيد. «سَتُغْلَبُونَ»

5- ازشكست‏ هايى نگران باشيد كه به جهنّم منتهى مى‏شود، و الّا در هر جنگى احتمال شكست وجود دارد. «سَتُغْلَبُونَ وَ تُحْشَرُونَ إِلى‏ جَهَنَّمَ»


منابع:

تفسير نور ج 2

تفسير نمونه ج 2




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

بچه پولدارها چگونه زندگي مي كنند؟!

ثروتمند

مالو ثروت اگر پاك و حلال هم باشد، نبايد باعث فخر فروختن شود. فخر فروختن دراسلام از گناهان بزرگ محسوب شده و اگر به دنبال محبوبيت نزد خداوند هستيم اين را بدانيم كه خداوند فخر فروشان را دوست ندارد: إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ


ثروت،پول زياد، مال فراوان، ويلاي لوكس و ماشيني كه داخلش مثل هواپيما مي ماند تا يك ماشين معمولي، امروز دل خيلي ها را با خود برده و خيلي از جوان ها و نه فقط جوان ها، حتي ميانسال ها و ديگران همه و همه دنبال به دست آوردن ثروت هاي آن چناني اند.

گاهي اوقات دامنه ي اين اميال و خواسته ها آنقدر بالا رفته و گسترش پيدا مي كند كه انسان به هر عنوان خواستار به دست آوردنش مي شود و اين خواسته تا جايي پيش مي رود كه فرد دچار جنون شده، جنوني كه هم خودش را از زندگي عادي محروم مي كند و هم ديگران را كه به طور مستقيم يا غير مستقيم با او در ارتباطند.

نه خودش از وجودش و حال خودش لذت مي برد نه ديگران. هر وقت با دوستانش دور هم جمع مي شوند از تنها چيزي كه حرف مي زند بدبختي و بيچارگي خودش است، ابعاد مثبت زندگي اش را فراموش مي كند، رويا پردازي مي كند؛ آن هم چه روياها و آرزوهاي دور و درازي كه شايد جز با راه هاي غير متعارف نتوانست به آنها دسترسي پيدا كرد!!

البته شور و شوق براي يك زندگي راحت و ايده آل خوب است اما بايد آن مبلغي كه بابتش پرداخت مي شود، با آن متاعي كه بدست مي آيد سنخيت داشته باشد. مثلاً انسان نبايد آرامش خانواده يا سلامت جسمي و رواني خودش را به خاطر مقدار بيشتري پول تخريب و يا در معرض خطر قرار دهد.

مال و ثروت خوب است اما به چند شرط:

اول اينكه اين پول از راه حلال و پاك بهدست بيايد. پول و ثروت اگر همراه با شيشه كردن خون مردم يا تجارت با سلامتي مردم يا راه هاي غير متعارف باشد، نه تنها به انسان وفا نمي كند بلكه يك روزي خواهد رسيد كه فرد مي بيند همان مال و ثروت آتشي مي شود و خودش و خانواده اش را فرا مي گيرد، آن موقع ديگر هيچ كاري نمي شود كرد و بايد نشست و روال غير عادي زندگي را نگاه كرد و پر پر شدن خيلي چيزها را بهنظاره نشست.

فراموشنكنيم كه خداوند هم هيچ كار نيك و پسنديده اي را فراموش نمي كند و در پيشگاه او از بين نمي رود، هر چند آن عمل خيلي خيلي كوچك باشد: فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ: پس هر كس به مقدار ذرّه‏اى كار نيك كرده باشد همان را ببيند و هر كس هم ذره‏اى كار بد كرده باشد آن را ببيند

از طرف ديگر مال و ثروت اگر پاك و حلال هم باشد، نبايد باعث فخر فروختن بشود. فخر فروختن در اسلام يك گناه بزرگي است و خداوند در قرآن نيز بيان كرده فخر فروشان را دوست ندارد.

نعمتي كه ما داريم نبايد باعث حسرت و خون دل خوردن ديگران بشود، ثروتي كه از راه حلال بدست مي آيد خوب است اما نحوه ي استفاده از اين ثروت هم بسيار مهم است و همين نحوه ي مصرف مي تواند آن را خوب يا بد كند.

اگر خدا به يك نفر لطف كرد و ثروت زيادي در اختيارش قرار داد نبايد به وسيله آن خودش را بالاتر از ديگران ببيند؛ يادمان باشد تنها تقوا و خويشتن داري است كه انسان را در نزد خدا بالا مي برد نه پول و ثروت.

سلطانعثماني زماني كه مي خواست رخت از اين دنيا ببندد به ملازمانش گفت: دست من را از تابوت بيرون بگذاريد تا همه بدانند پادشاه و سلطان روي زمين كه هيچ چيزي كم نداشت، دست خالي از اين دنيا رفت و نتوانست چيزي از مال و ثروت ايندنيا را با خودش ببرد. يا قارون بهقدري ثروت داشت كه كارواني از شتران، كليد گنجينه هايش را حمل مي كردند. همين ثروت زياد باعث شد خودش را فردي با استعداد و بي همتا ببيند و در برابر خدا و پيامبرش موضع گرفته و دست به مبارزه بزند كه در انتها هم به عذاب خدا دچار شد.

خداوند در آيه ي 78 سوره ي قصص مي فرمايند: قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي أَوَلَمْ يَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهْلَكَ مِن قَبْلِهِ مِنَ القُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَأَكْثَرُ جَمْعًا وَلَا يُسْأَلُ عَن ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ (قارون) گفت: اين ثروت را به وسيله دانشي كه نزد من است به دست آورده‏ام، آيا او نمي‏دانست خداوند اقوامي را قبل از او هلاك كرد كه ازاو نيرومندتر و ثروتمندتر بودند؟! (و هنگامي كه عذاب الهي فرا رسد) مجرمان از گناهانشان سوال نمي‏شوند (و مجالي براي عذرخواهي آنان نيست).

غرور

الانهم خداي متعال با دادن خيلي از امكانات انسان ها را در مواضع مختلف امتحانمي كند؛ اگر در امتحان انسانيت و انسان شناسي شكست خورديم سر بلند كردن خيلي خيلي سخت مي شود پس تا فرصت هست به خودمان و هم نوعانمان فكر كنيم تا علاوه بر ساخت شخصيت و روح خود، جامعه ي انساني را هم به بهترين نحو بسازيم.

ثروت مي تواند علاوه بر زندگي خوب دنيايي، زندگي و آسايش آخرت را به همراه داشته باشد اگر علاوه بر ساختن خانه ها و باغ هاي دنيايي به فكر ساخت خانه هاي آخرتي هم باشيم.

در جامعه ي انساني با توجه به اختلاف فكري و آزاد بودن انسان وشرايط مختلف، همه در يك 0رده و سطح طبقاتي نيستند؛ يكي پولدار، يكي فقير و يكي هم زندگي متوسطي دارد و به قول معروف از پس زندگي خودش بر مي آيد.

خانوادههايي كه داراي وضع مالي مناسبي هستند مي توانند با درست خرج كردن اين ثروت، علاوه بر اينكه بركت دنيايي را براي خود و زندگي عزيزانشان جلب مي كنند، دل خيلي ها را نيز شاد كنند.

روستاهاي دور افتاده اي كه مردمآن از زندگي ابتدايي محرومند، خانواده هايي كه پدر به خاطر نداري و اينكه نمي تواند مايحتاج اوليه خانواده را تهيه كند، خجالت زده است و ....

چراراه دور برويم توي همين تهران خيلي خانواده هاي محتاج وجود دارند كه شايد با يك كمك كوچكي كه به آنها مي شود، شادي را به زندگي آنها هديه مي دهيم. 

چهاشكالي دارد جواني كه وضع مالي اش بسيار خوب است، به يك جوان ديگر كمك كندكه زندگي اش را راه بياندازد يا يك كار و كاسبي كوچك را شروع كند، چه كار بزرگي است! يادمان باشد كه بزرگي به قلب است نه ماشين چند صد ميليوني!

تويدنياي پاكي و انسانيت، قلب بزرگ خريدار دارد و مردم همواره از كسي ياد مي كنند كه فقط و فقط به فكر خودش نبوده و هم نوعش را هم مدنظر داشته است.

عصر و دوره ها عوض مي شود اما گذر تاريخ نتوانسته انسانيت انسان ها و كارهاي بشر دوستانه شان را به دست فراموشي بسپارد

هميشهنبايد منتظر ماند كه دولت كاري بكند و قدمي بردارد، هر فرد به سهم خودش بايد قدمي در راه اعتلاي انسانيت بردارد و همين چيزهاست كه در اعصار مختلف مي ماند.

عكس و نقش و پولداري دير يا زود از بين مي رود، مردم بازيگران بزرگ، تاجران و اشرافي گران را كه يك عمر با آنها سرگرم بودند و نقل صحبت هاي محافل آنها بوده، بعد از يك يا چند دهه فراموش مي كنند، عصر ودوره ها عوض مي شود اما گذر تاريخ نتوانسته انسانيت انسان ها و كارهاي بشردوستانه شان را به دست فراموشي بسپارد.

فراموش نكنيم كه خداوند همهيچ كار نيك و پسنديده اي را فراموش نمي كند و در پيشگاه او از بين نمي رود، هر چند آن عمل خيلي خيلي كوچك باشد: فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍخَيْراً يَرَه وَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ: پس هر كس به مقدار ذرّه‏اى كار نيك كرده باشد همان را ببيند و هر كس هم ذره‏اى كار بد كرده باشد آن را ببيند. (سوره الزلزله، آيه ي 7و8)




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

آموزش راهكارهاي مثبت انديشي!


باتوجه به اينكه تفكر مثبت در زندگي ما جايگاه خاصي دارد، آيات كلام الله رابررسي مي‌كنيم تا از ديدگاه قرآن با انديشه‌هاي صحيح و ناصحيح آشنا شويم.


مثبت

«مايَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِكينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ »

«كافران اهل كتاب، و (همچنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد؛ در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد، اختصاص مى‏دهد؛ و خداوند، صاحب فضل بزرگ است‏».

صاحب انديشه نادرست دوست ندارد به ديگري خيري برسد، پيشرفت كند و صاحب كمالي شود.

چنينشخصي خيرات را محدود مي‌داند، تصور مي‌كند اگر نعمت و رحمتي به ديگران برسد، سهميه او كم مي‌شود، اگر ديگران به موقعيت و منزلتي نائل شوند جاي اورا مي‌گيرند، و خلاصه پيشرفت كردن و بالارفتن هر كس، موجب پائين ماندن او مي‌شود.

در انديشه صحيح باورداريم كه «وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ» هر يك از ما سهميه‌اي جداگانه داريم، اگر به ديگري خيري برسد، از خيرات من كم نمي‌شود. اگر ديگري به موقعيت و محبوبيتي برسد، جاي من را نمي‌گيرد.

از سوي ديگر خزانه الهي بزرگ است و خيراتش، وسيع. مي‌شود همه افراد از كمالات مادي و معنوي برخوردار شوند، مي‌شود نمرههمه بيست باشد.

صاحب انديشه صحيح مايل است تا همه به رشد و كمال برسند، پيشرفت كنند و شخصيت انسانيشان شكوفا شود.

«وَدَّكَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْكُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»

«بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد-كهدر وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مى‏كردند شما را بعد از اسلام و ايمان، بهحال كفر باز گردانند؛ با اينكه حق براى آنها كاملاً روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد؛ تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد؛ خداوند بر هر چيزى تواناست‏».

صاحبان انديشه صحيح روي نازيبائي‌هاي افراد متمركز نمي‌شوند. نقش اذيتي كه از ديگران بر صفحه قلب و دلشان است، محو مي‌كنند.

اگر كسي صدبار اذيت كرده و آزار رسانده، يكبار خير رساني داشته، همان يك مورد را به خاطر مي‌سپارند.

خداوند سبحان مي‌فرمايد:‌ در برخورد با اذيت‌ها موضع گيريمان عفو و صفح باشد«فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا».

كينه به دل نگيريم،‌ در صدد انتقام نباشيم و كدورت‌ها را از صفحه وجودمان پاك كنيم.

باخدا باش، به او توكل كن و همه امورت را به قادر متعال بسپار. براي رسيدن به خواسته‌هايت تلاش كن، ولي بدون دغدغه خاطر. چرا كه قرار است ما تنها وظيفه‌مان را انجام دهيم و نتيجه را به خداوند واگذار كنيم

همان طور كه اگر با تماشاي فيلمي ترسناك اذيت مي‌شويم، حاضر نيستيم دوباره آن را ببينيم، خاطرات آزار دهنده زندگي را هم مرور نكنيم.

خيلي وقت‌ها با فراموش نكردن اذيت‌هاي ديگران، به خود ظلم مي‌كنيم. اگر در زندگي به دنبال آرامش وسروريم، بايد نقش آزارهاي ديگران را از صفحه دلمان پاك كنيم. ديگران را ازصميم قلب ببخشيم تا هم با لذت زندگي كنيم، و هم در پيشگاه خداوند عزيز و سربلند باشيم.

اگر مو‌من باشيم، خداي سبحان خودش دفاع از ما را به عهده مي‌گيرد«إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا».

ازسوي ديگر خداوند ربّ است، پس بنده خلاف كارش را تربيت مي‌كند. اگر ما هم آزار دهندگانمان را ببخشيم، خداوند آن‌ها را رها نمي‌كند. ولي ما با پيش گرفتن عفو و صفح،‌ وجودمان را از كدورت كينه و انتقام پاك مي‌كنيم و به آرامش فكر و روان مي‌رسيم.

نگوئيد نمي‌توانيم ببخشيم. خداوند مي‌فرمايد:‌ «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير» از خدايي كه قدرتش بر همه امور نافذ است بخواهيم كه رنجش‌‌ها و كدورت‌ها را از ذهن و دلمان محو كند.

 

دعا و طلب خير براي همه

يكي از خصوصيات انديشه صحيح، گستردگي دعا و طلب است. در آيه مباركه، حضرت ابراهيم (عليه السلام) پس از ساخت كعبه، براي در امان بودن مردم در حرم دعا كرد نفرمود در اين بيت امنيت داشته باشند، بلكه از خداوند در خواست كرد محدوده حرم، بلد امن باشد.

جنبه ديگر دعاي حضرت ابراهيم(عليه السلام)،‌ درخواست براي آسايش فكري افراد است.

آسودگي فكر يكياز ضرورتي‌ترين نيازهاي ماست كه در شرايط امنيت و راحت به اين نعمت بزرگ توجه نداريم. اما زماني كه با شرايط جديد مواجه مي‌شويم و بالانس زندگيمان تغيير مي‌كند متوجه مي‌شويم چقدر خيال راحت و فكر آسوده در آرامشمان نقش دارد.

صاحب انديشه صحيح، در سطحي وسيع، براي آسودگي افراد دعا مي‌كند،‌ تا فكر و ذهنشان درگير دغدغه‌هاي دنيا و نگراني‌هاي بي‌جا نباشد.

مومنكسي است كه هم خودش ايمن است و هم نسبت به ديگران، ايمني بخش. هم خودش نسبت به امور حال و آينده‌اش نگران نيست، و هم اجازه نمي‌دهد فضاي زندگي اطرافيانش با نگراني آميخته شود.

نبايدتصور كنيم باورها و تلاش‌هايمان در دنيا، در عالم ديگر ثمر مي‌دهد. تك تك ما در همين دنيا نتايج افكار و اعمالمان را خواهيم ديد. البته اين امر زمانمي‌برد، نبايد انتظار داشته باشيم تفكر مثبت يكباره ما را تغيير دهد، همانطور كه تفكر منفي هم يكباره به زندگي ما لطمه نمي‌زند

زماني كه فردي را مضطرب و نگران مي‌بيند به او ياد آور شويد «مگر خدا نداري كه نگراني؟»

تو با خداي خود انداز كار و دل خوش دار                  كه رحم گر نكند مدعي،‌ خدا بكند

باخدا باش، به او توكل كن و همه امورت را به قادر متعال بسپار. براي رسيدن به خواسته‌هايت تلاش كن، ولي بدون دغدغه خاطر. چرا كه قرار است ما تنها وظيفه‌مان را انجام دهيم و نتيجه را به خداوند واگذار كنيم.

از ديگرخصوصيات صاحب انديشه صحيح اين است كه از خداي سبحان مي‌خواهد همه مومنين از ثمرات مختلف بهره‌مند شوند، اينكه اهل ايمان نتايج اعتقاداتشان را در همين عالم ببينند.

در انديشه صحيح از خداوند مي‌خواهيم تا همه مومنين بيابند كه هدف گرا بودن، امور را برايشان سهل و راحت مي‌‌كند، متوجهشوند صبر چقدر ثمر بخش است، شكر تا چه اندازه حلاوت دارد و ...

در انديشه صحيح، خواهان اين هستيم كه همه مومنين در زندگيشان لذت معتقد بودن را بچشند.

ايننكته قابل تأمل است كه نبايد تصور كنيم باورها و تلاش‌هايمان در دنيا، در عالم ديگر ثمر مي‌دهد. تك تك ما در همين دنيا نتايج افكار و اعمالمان را خواهيم ديد. البته اين امر زمان مي‌برد، نبايد انتظار داشته باشيم تفكر مثبت يكباره ما را تغيير دهد، همان طور كه تفكر منفي هم يكباره به زندگي مالطمه نمي‌زند.

انديشه منفي به تدريج از صفحه ذهنمان پاك مي‌شود و انديشه مثبت جايگزين آن مي‌گردد.

هديه به پيشگاه مطهر اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات.


منابع:

سايت امام رئوف

سايت پرسمان




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

"سجين‌" و "عليين‌" به چه معناست‌؟

پاسخ:

هر يك از دو كلمه "سجين‌" و "عليين‌"، دوبار در قرآن‌، در دو آيه پشت سر هم‌، در يك سوره واقع شده‌اند: "كَلآ َّ إِن‌َّ كِتَـَب‌َ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّين‌ٍ # وَ مَآ أَدْرا‌كَ مَا سِجِّين‌ٌ ؛(مطففين‌،7ـ8) چنين نيست كه آن‌ها (درباره قيامت خيال مي‌كنند) مسلماً نامه اعمال فاجران در "سجين‌" است‌. تو چه مي‌داني سجين چيست‌؟"؛ "كَلآ َّ إِن‌َّ كِتَـَب‌َ الاْ بْرَارِ لَفِي عِلِّيِّين‌َ # وَ مَآ أَدْرَا‌كَ مَا عِلِّيُّون‌َ ؛(مطففين‌،18ـ19) چنان نيست كه آن‌ها (درباره معاد) خيال مي‌كنند، بلكه نامه اعمال نيكان در "عليين‌" است‌. تو چه مي‌داني عليين چيست‌؟"

مقصود از كلمه "سجين‌"، چيزي است كه مقابل و مخالف "عليين‌" باشد، يعني چون خداوند متعال اين دو كلمه را در مقابل هم آورده‌، عليين‌، هر معنايي داشته باشد، سجين معناي طرف مقابل آن را دارد، و چون معناي عليين‌، "بلندي روي بلندي‌"، يا به عبارت ديگر، "بلندي دو چندان‌" است‌، معلوم مي‌شود كه منظور از سجين هم "پستي زير پستي‌"، يا به عبارت ديگر "پستي دو چندان‌" مي‌باشد و مقصود گرفتاري فاجران در چنان پستي است‌، هم چنان كه آيه شريف "ثُم‌َّ رَدَدْنَـَه‌ُ أَسْفَل‌َ سَـَفِلِين‌َ ؛(تين‌،5) پس گردانيديم آن را فروتر از همه فروماندگان‌" اين معنا را مي‌رساند.

در نتيجه بهترين معنايي كه براي "سجين‌" به ذهن مي‌رسد، اين است كه مبالغه در "سجن‌" ـ به معناي حبس ـ باشد، آن گاه معناي آيه اين مي‌شود كه "كتاب فجار، در حبس و زنداني است كه هر كس در آن بيفتد، بيرون شدن و خلاصي برايش نيست‌." و مقصود از "عليين‌" هم ـ چنان كه گذشت ـ درجات عالي و منازل قرب به خداي متعال است‌.(تفسير الميزان‌، علامه محمد حسين طباطبايي‌، ج 20، ص 345و 349، نشر دارالكتب الاسلاميه‌.)




 برچسب ها : مطالب قراني

كلمه استحياء در آيه فجائته احدهما تمشي علي استحياء در بردارنده چه نكاتي است ؟

پاسخ:

كلمه «استحياء» به صورت نكره آمده تا يك گونه تعفف و عفاف را نرساند، بلكه مطلق عفاف را مطرح كند، چرا كه ازدختر حضرت شعيب چه در پوشش و چه در سخن گفتن با حضرت موسي، و چه در راه رفتن به سوي او، هيچ گونهبي‏عفتي و يا حتي كاري كه بوي شهوت داشته باشد، سر نزد. از طرفي از اين كلمه استفاده مي‏شود كه زنان بايد عفاف عمومي را رعايت كرده، تا جامعه به فساد گرايش پيدا نكند.




 برچسب ها : مطالب قراني

كلمه "رجز" در آيه 59 سوره بقره به چه معناست‌؟

پاسخ:

خداوند درباره ستمگران بني‌اسرائيل مي‌فرمايد: "...فَأَنزَلْنَا عَلَي الَّذِين‌َ ظَـلَمُواْ رِجْزًا مِّن‌َ السَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُون‌َ ؛(بقره‌،59)...و ما بر آنان كه ستم كردند، به سزاي اين نافرماني پيشه كرده بودند، عذابي از آسمان فرو فرستاديم‌."

"رجز" در اصل به معناي اضطراب است‌، مخصوصاً اين تعبير در مورد شتر به هنگامي كه گام‌هاي خود را نزديك به هم و نامنظم ـ به خاطر ضعف و ناتواني ـ بر مي‌دارد، گفته مي‌شود.(مفردات راغب‌، ماده رجز.)

در مجمع البيان آمده است‌: رجز در لغت اهل حجاز به معناي عذاب است‌.(مجمع البيان‌، ذيل آيه 69 بقره‌.)

در برخي روايات‌، رجز در آيه به يك نوع طاعون تفسير شده كه به سرعت در ميان بني‌اسرائيل شيوع يافت و عده‌اي رااز ميان برد.

عجيب اين كه يكي از عوارض دردناك طاعون آن است كه مبتلايان به آن گرفتار اضطراب و بي‌نظمي در سخن و در راه رفتن مي‌شوند كه با معناي ريشه‌اي كلمه رجز نيز كاملاً متناسب است‌.(ر.ك‌: كنز الدقائق‌، شيخ محمد بن محمد رضا قمي مشهدي‌، ج 2، ص 20، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، تفسير نمونه‌، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 1، ص 269ـ270، دارالكتب الاسلاميه‌.)




 برچسب ها : مطالب قراني

رب المشرقين و رب المغربين يعني چه ؟

پاسخ:

درست است كه خورشيد در هر روز از ايام سال از نقطه‏اي طلوع و در نقطه‏اي غروب مي‏كند و به اين ترتيب به تعداد روزهاي سال مشرق و مغرب دارد   فلا اقسم برب المشارق و المغارب   (سوره معارج، آيه 40) به آن اشاره دارد. ولي با توجه به حداكثر ميل شمالي آفتاب و ميل جنوبي آن در حقيقت دو مشرق و دو مغرب دارد و بقيه در ميان اين دو مي‏باشد.

    توضيح اين كه از آنجا كه محور زمين نسبت به سطح مدار آن مايل است و زاويه‏اي در حدود 23 درجه تشكيل مي‏دهد و با همين حال به گرد آفتاب مي‏گردد طلوع و غروب آفتاب دائما متغير به نظر مي‏رسد و از 23 درجه ميل اعظم شمالي (در آغاز تابستان) تا 23درجه ميل اعظم جنوبي (در آغاز زمستان) در تغيير است كه مدار اول را مدار «رأس سرطان» و مدار دوم را مدار «رأس الجدي» مي‏نامند و اين است دو مشرق و دو مغرب آفتاب و بقيه مدارات در درون اين دو مدار قرار دارند.

    بعضي دو مغرب و دو مشرق به طلوع و غروب خورشيد و طلوع و غروب ماه تفسير كرده‏اند و آن را مناسب با آيه گذشته   الشمس و القمر بحسبان   مي‏دانند ولي معني اول مناسب‏تر به نظر مي‏رسد به خصوص اينكه در بعضي از روايات اسلامي به آن اشاره شده است. (تفسير نمونه، ج 23، صص 120 ـ 121).




 برچسب ها :

شب قدر را تفسير كنيد؟

پاسخ:

"انّا انزلناه في ليله القدر..." ما آن (قرآن‌) را در شب قدر نازل كرديم و تو چه مي‌داني شب قدر چيست‌؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است‌. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگار خود براي تقدير هر كاري نازل مي‌شوند. آن شب انباشته از سلامت‌، بركت و رحمت تا طلوع صبح است‌. (سوره قدر)

قدر به معناي اندازه‌گيري‌، تقدير و برنامه‌ريزي و تنظيم امور آمده براساس روايات فراواني كه وارد شده‌، در شب قدر امور و سرنوشت افراد براي سال آينده رقم مي‌خورد. شب زنده‌داري و عبادت در اين شب موجب آمرزش گناهان خواهد بود. درسوره بقره مي‌خوانيم كه قرآن در ماه رمضان نازل شده "شَهْرُ رَمَضَان‌َ الَّذِي‌َّ أُنزِل‌َ فِيه‌ِ الْقُرْءَان‌ُ..."(185،بقره‌) در سوره قدر آمده كه قرآن در شب قدر نازل شده "إِنَّـآ أَنزَلْنَـَه‌ُ فِي لَيْلَه‌ِ الْقَدْرِ".(قدر،1)؛ بنابراين شب قدر در ماه مبارك رمضان واقع شده و در آيه ديگري از سوره قدر خداوند اين شب را بهتر از هزار ماه مي‌داند "لَيْلَه‌ُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّن‌ْ أَلْف‌ِ شَهْرٍ." (قدر، 2) و منظور از برتري اين شب از هزار ماه‌، اين است كه اِحيا و بيدار ماندن و به عبادت پرداختن در اين شب‌، از عبادت هزار شب بهتر است‌. در سوره دخان خداوند اين شب را مبارك خوانده و فرمود: "انّا انزلناه في ليله مباركه‌" (دخان‌، 2) منظور از مبارك بودن اين شب است كه ظرفيت و گنجايش خير كثيري داشته‌، چون بركت به معناي خير كثير است و قرآن خير كثيري بود كه در آن شب نازل شده و رحمت و اسعه‌اي بود كه دامنش همه خلق را گرفت در ادامه مي‌فرمايد: "فيها يفرق كل امر حكيم‌" (4، دخان‌) كه مقصود اين است در اين شب‌، امور و احكام و معارفي كه به صورت كلي و اجمالي بر پيامبر(ص) نازل شده بود، جزئيات آن به صورت تفصيلي بيان مي‌شود؛ البته تفاسير ديگري در مورد اين آيه وجود دارد؛ لكن اين معني صحيح‌تر به نظر مي‌رسد.(ر.ك‌: تفسير الميزان‌، علامه طباطبايي‌، ج 20، ذيل آيات سوره قدر، ص‌ـ 333، نشر اسماعيليان‌؛ الميزان‌، همان‌، ج 18، ص 130 ـ 133.)

همه روزها و شبها مخلوق خداست‌، و هيچ "زماني‌" به خودي خود، بر "زمان‌" ديگر برتري ندارد؛ ولي برخي از روزها يا شبها به خاطر حوادثي كه در آنها رخ داده‌، برتري و قداست خاصي پيدا كرده‌اند كه قرآن آنها را "أيّام اللّه‌" (ابراهيم‌، 5) (روزهاي ظهور رحمت و قدرت الهي‌) خوانده است‌؛ مانند: روز نجات ابراهيم‌از آتش و... . (اقتباس از الميزان‌، علامه طباطبايي‌، ج 12، ص 18، نشر اسماعيليان‌)

شب قدر هم يكي از آن زمانهاست كه چون در آن‌، قرآن بر قلب مبارك پيامبر نازل شده و شب فرود آمدن فرشتگان و روح است‌، قدر و منزلت خاصي پيدا كرده‌؛ به گونه‌اي كه عمل صالح و عبادت و بندگي خدا در آن شب‌، از هزار ماه بهتر است‌. قرآن كريم مي‌فرمايد: "ليله القدر خير من الف شهر # تنزّل الملـَئكه و الرّوح فيها بإذن ربهم من كل‌ّ أمر" (قدر، 3 و 4)

برخي از حكمتها و فلسفه‌هاي وجودي شب قدر عبارتند از:

1. شب قدر، نعمت و موهبت الهي بر امت پيامبراكرم‌است‌.(تفسير نمونه‌، آيت‌الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 27، ص 190، دارالكتب الاسلاميه‌.)

2. شب قدر براي آن است كه انسان‌، لااقل يك يا چند شب خود را در سال به عبادت پروردگار عالم اختصاص دهد.

3. شب قدر به اين جهت "قدر" ناميده شده كه مقدرات يك سال انسانها (حيات‌، مرگ‌، رزق‌، ...) براساس لياقتها و زمينه‌هايي كه خود آنها به وجود آورده‌اند، تعيين مي‌شود؛ بنابراين‌، وجود چنين شبي باعث مي‌شود تا انسان با تفكر و تدبّر به خود آيد، و اعمال يكساله خود را ارزيابي كند، و با به وجود آوردن زمينه‌هاي مناسب‌، بهترين سرنوشت را براي خود رقم زند.

4. در شب قدر، تفسير امور ساليانه به ولي‌ّ امر (امام هر عصر) نازل مي‌شود و درباره خويش و مردم به دستورهاي ويژه‌اي مأمور مي‌گردد. (اصول كافي‌، كتاب الحجه‌، باب 97، حديث 3)

چرا شب قدر مخفي است‌؟

يكي از حكمتها و فلسفه‌هاي مخفي بودن شب قدر در بين شبهاي سال‌، يا در ميان شبهاي ماه مبارك رمضان‌، اين است كه مردم به همه اين شبها اهميت دهند؛ همانگونه كه خداوند متعال‌، رضاي خود را در ميان انواع عبادتها و كارهاي خير پنهان كرده تا مردم به همه آنها روي آورند، و غضبش را در ميان گناهان پنهان كرده تا از همه آنها پرهيز كنند و دوستانش را در ميان مردم مخفي كرده تا به همه احترام بگذارند و... .(ر.ك‌: تفسير نمونه‌، آيه‌الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 27، ص 187 ـ 190، دارالكتب الاسلاميه‌.)




 برچسب ها : مطالب قراني


منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)تاریخ روزآیه قرآن تصادفیآیه قرآن

در كل اينترنت
در اين سايت
میان صفحات فارسی

حدیث موضوعی
X