سلام خدمت تمام دوستای گلم تمام تلاشم اینه بهترین مطالب دینی و قرآنی رو در اختیارتون قرار بدم.
یاعلی حكمت نامه لقمان حكيم (415) (<-TagCount->) , مطالب ديني (255) (<-TagCount->) , نماز (111) (<-TagCount->) , مناجات نامه (101) (<-TagCount->) , مطالب قراني (66) (<-TagCount->) , احاديث نماز (62) (<-TagCount->) , مطالب قرانی (42) (<-TagCount->) , مطالب دینی (39) (<-TagCount->) , پندهاي لقمان حكيم (37) (<-TagCount->) , حديث (36) (<-TagCount->) , ادعيه قرآنى (34) (<-TagCount->) , احادیث قرآنی (20) (<-TagCount->) , مطالب مرتبط به سوره لقمان (18) (<-TagCount->) , قرآن شناسی (18) (<-TagCount->) , داستان انبياء (16) (<-TagCount->) , اهل بیت در قرآن (14) (<-TagCount->) , حكايات قرآني (13) (<-TagCount->) , نسخ در قرآن (10) (<-TagCount->) , امامت (10) (<-TagCount->) , معارف قرآن (9) (<-TagCount->) , محکم و متشابه (9) (<-TagCount->) , داستان های قرآنی (8) (<-TagCount->) , عكس هايي با موضوع دين (4) (<-TagCount->) , احاديث لقمان حكيم (2) (<-TagCount->) , اصول قرأت (1) (<-TagCount->) , قرآن و تربیت صحیح (1) (<-TagCount->) , احکام قرآنی (0) (<-TagCount->) , قرآن و طبیعت (0) (<-TagCount->) , قرآن و زندگی (0) (<-TagCount->) , قرآن و اجتماع (0) (<-TagCount->) , قرآن و فرهنگ (0) (<-TagCount->) , عکس هایی با موضوع دین (0) (<-TagCount->) , بدون موضوع (10) (<-TagCount->) , [مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ] [ Designed By Ashoora.ir ] | سوره طلاق ابن شعبة مرسلاً, قال: و
سأله رجل عن قول الله (و من یتوکّل علی الله فهو حسبه ) فقال
علیه السلام: التوکّل درجات منها أن تثق به فى أمرک کلّه فیما فعل بک،
فمافعل بک کنت راضیاً، و تعلم أنّه لم یألک خیراً و نظراً، و تعلم
أنّ الحکم فى ذلک له، فتوکّل علیه بتفویض ذلک
إلیه، و من ذلک الإیمان بغیوب الله الّتى لم یحط علمک بها
فوکّلت علمها إلیه و إلی اُمنائه علیها، و وثقت به فیها و فى غیرها .
طلاق / 3. تحف العقول 443.
ابن شعبه
موسلاً روایت کرده است که مردی از حضرت رضا(ع) درباره این سخن خداوند سؤال کرد که (و کسی که به بر خداوند توکّل
کند پس خود او را در
امورش کفایت می کند) حضرت فرمود: توکّل درجاتی دارد: یکی از آن
درجات این است که
در همه کارهایت، در آنچه با تو کند بدو اعتماد کنی، و به آنچه با
تو کند خشنود و
راضی باشی، و بدانی که او در خیرخواهی و عنایت نسبت به تو کوتاهی
نمیکند، و بدانی
که در همه اینها حکم، حکم اوست. بنابر این، همه کارهایت را به او
واگذاری و بدو
توکل و اعتماد کنی. یکی دیگر از درجات، توکل دینی است که به غیبهای
خداوند که در
حیطه علم و شناخت تو نمیگنجد، ایمان آوری، و علم به آنها را به او
و به کسانی که
امین غیبهای خدا هستند، وا نهی، و در آنها و جز آنها به او اعتماد
کنی .
برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:33 سوره عنکبوت محمّد بن الحسین الصفار
قال: حدّثنا عباد بن سلیمان، عن سعد بن سعد، عن محمّد بن الفضیل،
قال: سألت أباالحسن الرضا علیه السلام عن قول الله تعالی (بل هو آیات
بیّنات فى صدور الّذین اُوتوا العلم) قال: هم الأئمة خاصّة .
عنکبوت / 49. بصائر الدرجات 226.
محمد بن حسین صفار از عباد بن سلیمان، از سعد بن سعد، از محمد بن فضیل روایت کرده
است که گفت: از ابوالحسن الرضا(ع) درباره این سخن خدای تعالی ( بلکه آن نشانه های
روشنی است در سینه کسانی که علم داده شدند)، سؤال کردم، فرمود : مقصود از کسانی که
علم داده شدند خصوص ائمه هستند. سوره عبس (
علىّ بن إبراهیم قال:
حدّثنى أبى عن محمّد بن الفضیل عن أبى الحسن علیه السلام قال:
جاء العبّاس إلی أمیرالمؤمنین علیه السلام فقال: انطلق بنا نبایع لک
النّاس، فقال أمیرالمؤمنین: أتراهم فاعلین؟ قال: نعم، قال: فأین قوله
(ألم* أحسب النّاس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و
هم لایفتنون* و لقدفتنّا الّذین من قبلهم -أى اختبرناهم - فلیعلمن
الله الّذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین* أم حسب الّذین یعملون السیّئات أن
یسبقونا - أى یفوتونا - ساء ما یحکمون * من کان یرجو لقاء الله
فإنّ أجل الله لَآت ) قال: من أحبّ لقاء الله
جاءه الأجل، (و من جاهد) آمال نفسه عن اللّذات و الشهوات و المعاصى
(فإنّما یجاهد لنفسه إنّ الله لغنى عن العالمین ).
تفسیر قمّى 2 / 148; و آیات در سوره عنکبوت /1 - 6 .
علی بن ابراهیم از پدرش، از محمد بن فضیل، از حضرت ابوالحسن الرضا(ع)
روایت کرده است که فرمود: عباس نزد امیرالمؤمنین(ع) آمد و گفت:
بیا برویم
تا از مردم برایت بیعت بگیریم. امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
فکر میکنی اینکار را بکنند؟ عرض کرد: آری. امیرالمؤمنین(ع)
فرمود: پس، این آیه چه: الف لام میم، آیا مردم پنداشته اند
واگذاشته می شوند که بگویند ایمان آوردیم و امتحان نشوند، و به طور قطع
کسانی که قبل از آنها بودند نیز مورد امتحان قرار گرفتند، پس به
تحقیق خداوند کسانی را که راست گفتند و کسانی را که دروغ گفتند می داند،یا
کسانی که
مرتکب گناه می شوند گمان می کنند از چنگ ما میگریزند بد
حکمی کرده اند، کسی که امید به لقاء خداوند دارد پس اجل خداوند
خواهد رسید، و کسی که نفس خود را از لذتها و خواهشهای نفسانی
و گناهان باز دارد پس برای نفس خود مجاهدت کرده که خداوند از جهانیان بینیاز است) .
برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:32 سوره عبس الصدوق
قال: حدّثنا أبوالحسن محمّد بن عمرو بن علىّ بن عبدالله البصرى بإیلاق قال :حدّثنا أبوعبدالله محمّد بن عبدالله بن أحمد بن جبلة الواعظ،
قال: حدّثنا أبوالقاسم عبدالله بن أحمد الطائى،
قال: حدّثنا أبى قال: حدّثنا علىّ بن موسی الرضا علیه السلام
قال: حدّثنا موسی بن جعفر، قال: حدّثنا جعفر بن محمّد، قال: حدّثنا محمّد
بن علىّ قال: حدّثنا علىّ بن الحسین قال: حدّثنا الحسین بن علىّ:
قال: کان علىّ بن أبى طالب علیه السلام بالکوفة
فى الجامع إذ قام إلیه رجل من أهل الشّام، فسأله عن مسائل،
فکان فیما سأله أن قال: أخبرنى عن قول الله عزّوجلّ (یوم یفرّ المرء من
أخیه * و أمّه و أبیه * و صاحبته و بنیه) من هم؟ فقال علیه السلام:
قابیل یفرّ من هابیل، و الّذى یفرّ من
أمّه موسی، و الّذى یفرّ من أبیه إبراهیم، و الّذى یفرّ من صاحبته
لوط، و الّذى یفرّ من ابنه نوح یفرّ من ابنه کنعان .
عبس / 34- 36. خصال 318 .
صدوق از ابوالحسن محمد بن عمرو بن علی بن عبداللّه بصری در ایلاق، از ابوعبداللّه
محمد بن عبداللّه بن احمد بن جبله واعظ، از ابوالقاسم عبداللّه بن احمد طائی، از
پدرش روایت کرده است که گفت: علی بن موسی الرضا(ع) از موسی بن جعفر، از جعفر بن
محمد، از محمد بن علی، از علی بن الحسین، از حسین بن علی(ع) برایمان حدیث کرد که
فرمود: علی بن ابیطالب(ع) در مسجد کوفه بود که مردی از اهالی شام برخاست و سؤالاتی
از آن حضرت پرسید. یکی از سؤالاتش این بود که گفت : خداوند عزّوجلّ میفرماید (روزی
که انسان از از برادر، مادر، پدر، همسر و فرزندانش فرار می کند) به من خبر ده که
اینها چه کسانی هستند؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمود: قابیل از هابیل میگریزد، و آن کسی
که از مادرش میگریزد موسی است، و آن که از پدرش میگریزد ابراهیم است، و آن که از
همسرش میگریزد لوط است، و آن که از فرزندش میگریزد نوح است که از فرزند خود کنعان
میگریزد
برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:32 سوره مؤمنون الصدوق
قال: حدّثنى محمّد بن عمر الجعابى قال: حدّثنا أبو محمّد الحسن بن عبدالله
الرازى، قال: حدّثنى سیّدى علىّ بن موسی الرضا علیه السلام عن
أبیه عن آبائه عن علىّ علیه السلام فى قوله
عزّوجلّ (أولئک هم الوارثون*الّذین یرثون الفردوس هم فیها
خالدون) فى نزلت .
مؤمنون / 10-11. عیون اخبار الرضا 2 / 65.
صدوق از محمد بن عمر جعابی، از ابومحمد حسن بن عبدالله رازی روایت
کردهاست که گفت: سرورم علی بن موسی الرضا(ع) از پدر بزرگوارش از
پدران گرامیش، از علی(ع) برایم حدیث کرد که آن حضرت فرمود: آیه (اینان
همان
وارثانند،
همانان که پردیس را به ارث میبرند و در آن جاویدانند)،
درباره من نازل شده اشت .
برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:31 سوره فرقان
الصدوق قال: حدّثنا الحاکم
أبوعلىّ الحسین بن أحمد البیهقى، قال: حدّثنا محمّد بن یحیی
الصولى، قال: حدّثناعون بن محمّد الکندىّ، قال: حدّثنى أبوالحسین محمّد بن
أبى عباد و کان مشتهراً بالسماع و بشرب النبیذ، قال: سألت الرضا علیه
السلام عن السّماع، قال: لأهل الحجاز
رأى فیه، و هو فى حیّز الباطل و اللهو، أما سمعت الله تعالی
یقول (و إذا مرّوا باللّغو مرّوا کراماً ).
عیون اخبار الرضا 2/ 128، و آیه در سوره فرقان /128.
صدوق از حاکم ابوعلی حسین بن احمد بیهقی، از محمد بن یحیی صولی، از عون بن محمد کندی، از ابوالحسین محمد بن ابی عباد که به سماع و
شرابخواری
شهرت داشت، روایت کرده است که گفت: از حضرت رضا(ع) درباه
سماع پرسیدم، فرمود : حجازیها در این باره نظری دارند (و آن را
بلا اشکال میدانند) در حالی که سماع از مصادیق باطل و لهو
است آیا نشنیدهای که خدای تعالی میفرماید (و هنگامی که به لغوی می گذرند با کرامت می گذرند) .
الصدوق قال: حدّثنا أبى رضى الله
عنه، قال: حدّثنا أحمد بن إدریس عن محمّد بن أحمد، عن
علىّ بن إسماعیل، عن محمّد بن عمرو بن سعید، عن بعض أصحابه،
قال: سمعت العیّاشی، و هو یقول: استأذنت الرضا علیه السلام فى النفقة علی
العیال، فقال: بین المکروهین، قال: فقلت: جعلت فداک لا والله! ما
أعرف المکروهین، قال: فقال: بلى یرحمک الله،
أما تعرف أنّ الله عزّوجلّ کره الإسراف و کره الإقتار، فقال:
(و الّذین إذا أنفقوا لم یسرفوا و لم یقتروا و کان بین ذلک قواماً ).
خصال 54 - 55، و آیه در سوره فرقان/67 .
صدوق گوید: پدرم (رض) از احمد بن ادریس، از محمد بن احمد، از علی بن
اسماعیل، از محمد بن عمر و بن سعید، از یکی از دوستانش برایمان
نقل کرد که
گفت: از عیّاشی شنیدم که میگوید: از حضرت رضا(ع) درباره
(مقدار) خرجی خانواده سؤال کردم، فرمود: حد وسط میان دو امر
مکروه، عرض کردم: قربانت گردم، مقصود از دو امر مکروه را نمیدانم.
فرمود: بلی، رحمت خدا بر تو، مگر نمیدانی که خداوند عزّوجلّ اسراف و
سختگیری را ناخوش می دارد و فرموده است (و آنان که وقتی انفاق کنند
اسراف نکنند و تنگ نگیرند و بین این دو اعتدال است) .
الصدوق قال: حدّثنا أحمد بن زیاد
بن جعفر الهمدانى رضى الله عنه قال: حدّثنا علىّ بن
إبراهیم بن هاشم، عن أبیه، قال: حدّثنا أبوالصلت عبدالسّلام
بن صالح الهروى، قال: حدّثنا علىّ بن موسی الرضا علیه السلام، عن أبیه
موسی بن جعفرعلیه السلام، عن أبیه جعفر بن محمّد عن أبیه محمّد
بن علىّ عن أبیه علىّ بن الحسین، عن أبیه
الحسین بن علىّ قال: أتى علىّ بن أبى طالب علیه السلام قبل
مقتله بثلاثة أیّام، رجل من أشراف تمیم، یقال له عمرو، فقال: یا
أمیرالمؤمنین أخبرنى عن (أصحاب الرّسّ) فى أى عصر کانوا؟ و أین کانت
منازلهم؟
و من کان ملکهم؟ و هل بعث الله عزّوجلّ إلیهم
رسولاً أم لا؟ و بماذا هلکوا؟ فإنّى أجد فى کتاب الله تعالی
ذکرهم و لاأجد غیرهم؟ فقال له علی: لقد سألتنى عن حدیث ما سألنى عنه أحد
قبلک، و لایحدّثک به أحد بعدى إلّا عنّی، و ما فى کتاب الله
عزّوجلّ آیة إلّا و أنا أعرفها و أعرف تفسیرها، و
فى أى مکان نزلت من سهل أو جبل، و فى أىّ وقت, من لیل أو نهار،
و إنّ هاهنا لعلماً جمّاً – و أشار إلی صدره- و لکن طلّابه یسیر، و عن
قلیلیندمون لو فقدونی، کان من قصّتهم یا أخا تمیم أنّهم کانوا قوماً
یعبدون شجرة صنوبر، یقال لها: شاه درخت. کان
یافث بن نوح غرسها علی شفیر عین یقال لها: دوشاب، کانت انبطّت
لنوح علیه السلام بعد الطوفان، و إنّما سمّوا أصحاب الرّس لأنّهم رسّوا
نبیّهم فى الأرض، و ذلک بعد سلیمان بن داود علیه السلام، و کانت
لهم اثنتا عشرة قریة علی شاطىء نهر، یقال
لها: رس من بلاد المشرق، و بهم سمّى ذلک النهر، و لم یکن یومئذ
فى الأرض نهر أغزر منه و لاأعذب منه، و لاقرى أکثر و لاأعمر منها. تسمّى
إحداهنّ آبان، و الثانیة آذر، و الثالثة دِىْ، و الرابعة بهمن، و
الخامسة أسفندار، و السادسة فروردین، و
السابعة اُردیبهشت، و الثامنة خرداد، و التاسعة مرداد، و العاشرة
تیر، و الحادیة عشرة مهر، و الثانیة عشرة شهریور، و کانت أعظم مدائنهم
اسفندار، و هى الّتى ینزلها ملکهم، و کان یسمّى ترکوذبن غابور بن
یارش بن سازن بن نمرود بن کنعان، فرعون
إبراهیم علیه السلام و بها العین و الصنوبرة. و قد غرسوا فى کلّ قریة
منها حبّة من طلع تلک الصنوبرة فنبتت الحبّة و صارت
شجرة عظیمة، و حرموا ماء العین و الأنهار
فلایشربون منها و لا أنعامهم و من فعل ذلک قتلوه و یقولون هو حیاة
آلهتنا، فلاینبغى لأحد أن ینقص من حیاتها، و یشربون هم و
أنعامهم من نهر الرّس الّذى علیه قراهم، و
قدجعلوا فى کلّ شهر من السنة فى کلّ قریة عیداً یجتمع إلیه أهلها،
فیضربون علی الشجرة الّتى بها کلّة من حریر فیها من أنواع الصور ثمّ یأتون
بشاة و بقر فیذبحونها قرباناً للشجرة، و یشعلون فیها النیران
بالحطب، فإذا سطع دخان تلک الذبائح و قتارها فى
الهواء و حال بینهم، و بین النظر إلی السماء خرّوا للشجرة سجّداً
و یبکون و یتضرّعون إلیها أن ترضى عنهم. فکان الشیطان یجیء فیحرّک
أغصانها، و یصیح من ساقها صیاح الصبى و یقول: إنّى قدرضیت عنکم عبادی،
فطیبوا نفساً و قرّوا عیناً، فیرفعون رؤوسهم عند
ذلک، و یشربون الخمر، و یضربون بالمعازف، و یأخذون الدست بند،
فیکونون علی ذلک یومهم و لیلتهم ثمّ ینصرفون، وإنّما سمّیت العجم شهورها
بآبان ماه، و آذرماه و غیرهما اشتقاقاً من اسماء تلک القرى، لقول أهلها
بعضهم لبعض: هذا عید شهر کذا و عید شهر کذا،
حتّی إذا کان عید شهر قریتهم العظمى, اجتمع إلیه صغیرهم،
فضربوا عند الصنوبرة و العین سرادقاً من دیباج علیه من أنواع الصّور, له
إثنا عشر باباً، کلّ باب لأهل قریة منهم، و یسجدون للصنوبرة
خارجاً من السرادق و یقرّبون لها الذبائح أضعاف
ما قرّبوا للشجرة الّتى فى قراهم، فیجیء إبلیس عند ذلک فیحرّک
الصنوبرة تحریکاً شدیداً، و یتکلّم من جوفها کلاماً جهوریّاً، و یعدهم و
یمنّیهم بأکثر ممّا وعدتهم، و منّتهم الشیاطین کلّها، فیرفعون
رؤوسهم من السجود و بهم من الفرح و النشاط ما
لایفیقون و لایتکلّمون من الشرب و العزف فیکونوا علی ذلک اثنى
عشر یوماً، و لیالیها بعدد أعیادهم، سائر السنة. ثمّ ینصرفون, فلمّا طال
کفرهم بالله عزّوجلّ وعبادتهم غیره، بعث الله عزّوجلّ إلیهم نبیّاً من
بنى إسرائیل، من ولد یهود بن یعقوب فلبث
فیهم زماناً طویلاً, یدعوهم إلی عبادة الله عزّوجلّ و معرفة ربوبیّته،
فلایتّبعونه فلمّا رأى شدّة تمادیهم فى الغى و الضلال،
و ترکهم قبول ما دعاهم إلیه من الرّشد و
النجاح، و حضر عید قریتهم العظمى. قال: یا ربّ إنّ عبادک أبوا
إلّا تکذیبى و الکفر بک و غدوا یعبدون شجرة لاتنفع و لاتضرّ، فأیبس شجرهم
أجمع، و أرهم قدرتک و سلطانک، فأصبح القوم و قدیبس شجرهم، فهالهم
ذلک و قطع بهم و صاروا فرقتین، فرقة قالت:
سحر آلهتکم هذا الرجل الّذى یزعم أنّه رسول ربّ السماء و الأرض
إلیکم، لیصرف وجوهکم عن آلهتکم إلی إلهه. و فرقة قالت: لا, بل غضبت آلهتکم
حین رأت هذا الرجل یعیبها و یقع فیها و یدعوکم إلی عبادة غیرها،
فحجبت حسنها و بهاءها لکى تغضبوا لها
فتنتصروا منه، فأجمع رأیهم علی قتله، فاتّخذوا أنابیب طوالاً من رصاص
واسعة الأفواه، ثمّ أرسلوها فى قرار العین إلی أعلی
الماء واحدة فوق الأخرى مثل البرابخ، و نزحوا ما
فیها من الماء، ثمّ حفروا فى قرارها بئراً ضیّقة المدخل عمیقة،
و أرسلوا فیها نبیّهم و ألقموا فاها صخرة عظیمة. ثمّ أخرجوا الأنایب من
الماء و قالوا: نرجوا الآن أن ترضى عنّا آلهتنا، إذا رأت أنّا
قدقتلنا من کان یقع فیها، و یصدّ عن عبادتها، و
دفنّاه تحت کبیرها فیتشفّى منه، فیعود لنا نورها و نضارتها
کما کان، فبقوا عامّة یومهم یسمعون أنین نبیّهم علیه السلام، و هو یقول
:سیّدى قدترى ضیق مکانی، و شدّة کربی، فارحم ضعف رکنی، و قلّة
حیلتی، و عجّل بقبض روحی، و لا تؤخّر إجابة
دعوتی، حتّی مات علیه السلام. فقال الله عزّوجلّ لجبرئیل علیه
السلام: یا جبرئیل أنظر عبادى هؤلاء الّذین غرّهم حلمی، و أمنوا مکری،
وعبدوا غیری، و قتلوا رسولى أن یقوموا لغضبى أو یخرجوا من سلطانى کیف؟!
و أنا المنتقم ممّن عصانى و لم یخش عقابی، و
إنّى حلفت بعزّتى لأجعلنّهم عبرة و نکالاً للعالمین، فلم یرعهم
و هم فى عیدهم ذلک إلّا بریح عاصف شدیدة الحمرة، فتحیّروا فیها و ذعروا
منها، و انضم بعضهم إلی بعض. ثمّ صارت الأرض من تحتهم کحجر کبریت
یتوقّد و أظلّتهم سحابة سوداء فألقت علیهم کالقبّة
جمرة تلتهب، فذابت أبدانهم فى النار کما یذوب الرصاص فى النار
فنعوذ بال تعالی ذکره له من غضبه، و نزول نقمته و لاحول و لاقوّة إلّا
بالله العلی العظیم .
فرقان / 38. نوعى رقص, و آن عبارت بود از این که دست یکدیگر را گرفته
در حال رقص دور یکدیگر میگردیدند؛ فرهنگ معین. عیون اخبار الرضا1/ 205- 209 . صدوق از
احمد بن زیاد بن جعفر همدانی(رض)، از علی بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، از اباصلت عبدالسلام بن صالح هروی، روایت
کرده است که گفت: علی
بن موسی الرضا، از پدرش موسی بن جعفر، از پدرش جعفر بن محمد، از
پدرش محمد بن
علی، از پدرش علی بن الحسین، از پدرش حسین بن علی(ع) برایمان حدیثکرد
که فرمود: سه
روز قبل از شهادت علی بن ابیطالب(ع) مردی از بزرگان بنی تمیم به
نام عمرو، خدمت
آن حضرت آمد و عرض کرد: ای امیرالمؤمنین، مرا خبردهید که (اصحاب رس)
در چه عصری
بودند؟ در کجا زندگی میکردند، پادشاه آن که بود؟ آیا خداوند
عزّوجلّ پیامبری به
سوی آنان فرستاد یا نه؟ و چرا هلاک شدند؟ زیرا من در کتاب خداوند
عزّوجلّ نام و یاد
آنها را مییابم اما راجع به اخبار (و تاریخ) آنها چیزی نمییابم.
علی(ع) فرمود :
تو از چیزی سؤال کردی که پیش از تو کسی این سؤال را از من نکرده
است ، و بعد از من
هم کسی به تو پاسخ نخواهد داد، زیرا هیچ آیهای در کتاب خدای
عزّوجلّ نیست مگر این
که من آن را میدانم و تفسیرش را بلدم، و میدانم کجا و کی نازل
شده است، در دشت
یا کوه، در شب یا روز، آن گاه به سینه خود اشارهکرد، و فرمود:
همانا در این جا
دانش فراوانی است اما طالبان آن اندکند و اگر مرا از دست دهند
بزودی پشیمان خواهند
شد (که چرا از این چشمه فیاض دانش بهره نبردند) ای مرد تمیمی،
داستان اصحاب رس از
این قرار است که آنان مردمی بودند که درخت صنوبر را که به آن شاه
درخت گویند،
میپرستیدند. این درخت را بافث بن نوح در کنار چشمهای به نام
روشاب که بعد از
طوفان برای نوح(ع) جوشیدن گرفت، غرس کرده بود. علت نامگذاری
ایشان به اصحاب رس
آن بود که پیامبر خود را در زمین مدفون کردند، و این بعد از
سلیمان بن داود(ع )
بود. این قوم دوازده
آبادی در کنار روردخانهای به نام رس، واقع در مشرق زمین داشتند، و این نهر به نام آنان خوانده میشد. در آن روزگار،
رودی پر آبتر و
گواراتر و خروشانتر از آن وجود نداشت، و آبادیهایی بیشتر و آبادانتر
از آن آبادیها
نبود. یکی از این آبادیها: آبان نام داشت، و دوم: آذر، و سوم: دی، و چهارم : بهمن، و پنجم:
اسفندار، و ششم: فروردین، و هفتم: اردیبهشت، و هشتم: خرداد، و نهم : مرداد، و دهم: تیر، و
یازدهم: مهر، و دوازدهم: شهریور، بزرگترین شهر آنها اسفندار بود، و پادشاه ایشان
در همین شهر سکونت داشت و نامش ترکوز بن غابور بن یارش بن سازن بن نمرود بن کنعان، فرعون زمان ابراهیم(ع)، بود. آن
چشمه و درخت صنوبر در این
شهر قرار داشتند. آنان در هر یک از این آبادیها بذری از آن درخت
صنوبر را کاشتند و
بذرها روییدند و به درختان تنومندی تبدیل شدند، و از چشمهای که
درخت صنوبر (اصلی )
در کنارش بود جوی آبی به طرف هر یک از این صنوبرها کشیدند و
صنوبرها رشد کردند و
درختان عظیمی شدند، آنان آب آن چشمه و جویها را حرام کردند و نه
خود از آنها
مینوشیدند و نه به چارپایانشان مینوشاندند، و هر کس این کار را
میکرد او را
میکشتند، و میگفتند: این مایه حیات خدایان ماست و کسی حق ندارد
از حیات آنها چیزی
کم کند. خودشان و حیواناتشان از آب نهر رس که از کنار آبادیهایشان
میگذشت،
مینوشیدند. آنان در هر ماه از سال روزی را در یکی از این آبادیها
عید و جشن قرار
داده بودند و اهالی آبادی در آن روز جمع میشدند و بر روی درخت
صنوبر که در آن
آبادی بود پشهبندی از حریر که انواع تصاویر بر آن نقش بود، میزدند
و آن گاه
گوسفند و گاوی میآوردند و برای درخت قربانی میکردند، و آتش میافروختند
و آن قربانیها
را در آتش میافکندند، و چون دود و بوی آن به آسمان بر میخاست به طوری که دیگر آسمان را نمیدیدند،
به جای خداوند عزّوجلّ، در برابر آن درخت به سجده میافتادند و آن قدر گریه و زاری میکردند تا درخت از ایشان
راضی شود. شیطان میآمد
و شاخههای درخت را تکان میداد، و از تنه آن صدایی چون صدای
کودکان سر میداد و
میگفت: ای بندگان من، از شما خشنود شدم، پس خوشحال و شادمان
باشید. در این هنگام،
سر از سجده بر میداشتند و شراب میخوردند و مِعزَف میزدند و
دستبند میگرفتند، و
آن روز و شب را بدین منوال میگذراندند و سپس بر میگشتند، عجمها
(ایرانیان) نام
ماههای خود آبان ماه، آذر ماه، و غیره را از اسامی این آبادیها
گرفتند. اهالی این
آبادیها به یکدیگر میگفتند که این عید فلان آبادی است، تا این که
چون نوبت عید
آبادی بزرگ آنها (اسفندار) میرسید، همگی از کوچک و بزرگ، در آن
گرد میآمدند و در
کنار درخت صنوبر و چشمه سرا پردهای از دیبا که به انواع عکسها و
تصاویر آراسته
بود، بر پا میساختند: برای آن سرا پرده دوازده در تعبیه کرده
بودند که هر دری
اختصاص به اهالی یکی از آبادیها داشت. بیرون سرا پرده برای صنوبر
به سجده میافتادند
و چندین برابر آنچه برای درخت آبادیهای خود قربانی میکردند، برای این صنوبر (اصلی) قربانی
مینمودند. در این هنگام ابلیس میآمد و صنوبر را محکم تکان میداد و از درون آن
با صدای بلند صحبت میکرد، و بیش از وعدههایی که شیاطین در صنوبرهای آبادیهای دیگر
به ایشان داده بودند، به آنان وعده و امید زندگی میداد . در این هنگام سرهای خود را از سجده بر میداشتند و از زیادی
شرابخواری و مِعزَف
نوازی چندان شاد و سرمست میشدند که از خود بی خود میگشتند و نمیتوانستند
صحبت کنند، آنان
دوازده شبانه روز، به شمار اعیادشان در طول سال، بدین منوال سپری میکردند، آن گاه به
آبادیهای، خود باز میگشتند، چون مدت درازی از کفر و بت پرستی آنان گذشت، خداوند عزّوجلّ از میان بنی اسرائیل
پیامبری از نسل یهود بن
یعقوب، برایشان فرستاد، آن پیامبر مدت مدیدی ایشان را به عبادت
خداوند عزّوجلّ و
شناخت ربوبیت او دعوت کرد اما از او پیروی نمیکردند. وقتی دید که
این قوم غرق در
ضلالت و گمراهی هستند و هر چه ایشان را به راه راست و رستگاری فرا
میخواند،
نمیپذیرند، روز عید پایتخت آنان که فرا رسید، گفت: پروردگارا،
این بندگان تو راهی
جز تکذیب من و کفر به تو نمیپویند، و همچنین درختی را میپرستند
که هیچ سود و
زیانی از آن بر نمیخیزد، پس درخت آنان را بخشکان و قدرت و سلطنت
خود را به ایشان
نشان ده، صبح که شد، مردم دیدند درختشان بکلی خشکیده است، ترس و
وحشت وجود آنان را
فرا گرفت و به دو گروه تقسیم شدند. گروهی گفتند: این مردی که مدّعی
است از جانب
پروردگار آسمان و زمین سوی شما فرستاده شده آن را سحر کرده است،
تا بدین وسیله از
خدایانتان روی گردانید و به خدای او روی آورید. گروهی دیگر گفتند:
چنین نیست، بلکه
خدایان شما چون دیدند این مرد از آنها عیبجویی و بدگویی میکند و
شما را به پرستش
غیر آنها فرا میخواند، به خشم آمدند و زیبایی و خرمی خود را از
شما پوشیده داشتند
تا شما به خاطر آنها خشم گیرید و انتقامشان را از او بستانید. پس
همگی به اتفاق
تصمیم بر قتل آن پیامبر گرفتند، و برای این کار لولههای بلندی با
دهانههای گشاد
از سرب ساختند و آنها را یکی پس از دیگری به ته چشمه فرستادند و
مانند نایهای
سفالین به هم وصل کردند و آبی را که در میان آن لوله ها جمع شد
بیرون کشیدند و سپس
در ته چشمه چاه عمیقی که دهانهاش تنگ بود حفر نمودند و پیامبر
خود را در میان آن
چاه کردند و تخته سنگ بزرگی بر سر چاه گذاشتند، سپس لولهها را از
آب بیرون آوردند
و گفتند: اینک امیدواریم که خدایانمان وقتی ببینند ما کسی را که
از آنان بد میگفت
و از پرستش آنها باز میداشت به قتل رساندهایم و در زیر خدای
بزرگ دفنش کردهایم،
از ما خشنود شوند و روشنایی و خرمی آنها همچون گذشته به ما باز
گردد. آنان در تمام
آن روز ناله پیامبرنشان را میشنیدند که میگفت: ای خدای من، تو
خود میبینی که در
چه جای تنگی و در چه اندوه جانفرسایی به سر میبرم، پس بر بدن
ناتوان من و
بیچارگیام رحم فرما و هر چه زودتر جانم را بستان و در اجابت
دعایم تأخیر مفرما،
تا این که از دنیا رفت. پس خداوند عزّوجلّ به جبرئیل فرمود: آیا
این بندگان من که
بردباریم آنان را گستاخ کرده و از مکر و خشم من آسوده خاطر گشتهاند
و غیر مرا
میپرستند و پیامبرم را کشتند، گمان میکنند که میتوانند در
برابر خشم و غضب من
تاب آورند، و یا از قلمرو من خارج شوند، چگونه توانند، در حالی که
من از هر کس که
نافرمانیام کند و از کیفرم نترسد انتقام میگیرم. به عزّت و
جلالم سوگند که ایشان
را عبرت جهانیان گردانم. هنوز در حال اجرای مراسم عید خود بودند
که طوفان سرخی سخت
وزیدن گرفت، و آنان را سراسیمه و هراسان ساخت و روی یکدیگر میریختند،
آن گاه زمین
در زیر پایشان سنگ گوگرد شد و آتش گرفت، و بر فراز سرشان نیز ابری
سیاه و تاریک
سایه افکند و جرقههای شعله و آتش، هر یک به بزرگی یک گنبد، بر
سرشان باریدن گرفت،
و همان طور که سرب در آتش آب میشود، بدنهای آنان ذوب شد. پناه میبریم
به خدا از
خشم او و نزول بلایش، و لاحول و لاقوه إلّا بالله . برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:31 سوره نبأ علىّ
بن إبراهیم قال: حدّثنى أبى عن الحسین بن خالد عن أبى الحسن الرضا علیه
السلام فى قوله (عمّ یتساءلون عن النبأ العظیم الّذى هم فیه مختلفون)
قال: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام:
ما للّه نبأ أعظم منّى، و ما للّه آیة أکبر منّى، و لقد عرض
فضلى علی الاُمم الماضیة علی اختلاف ألسنتها فلم تقرّ بفضلی، و قوله (ألم
نجعل الأرض مهاداً) قال: یمهّد فیها الإنسان مهداً (و الجبال أوتاداً)
أى أوتاد الأرض، ( و جعلنا اللّیل لباساً)
قال: یلبس علی النهار، (و جعلنا سراجاً وهّاجاً) قال : الشمس
المضئیة، (و أنزلنا من المعصرات) قال: من السّحاب، (ماء ثجّاجاً) قال: صبّ
علی صبّ، (و جنّات ألفافاً)، قال: بساتین ملتفّة الشجر،(و فتحت
السّماء فکانت أبواباً) قال: تفتح أبواب
الجنان، (و سیّرت الجبال فکانت سراباً) قال: تسیر الجبال مثل
السراب الّذى یلمع فى المفازة، قوله (إنّ جهنّم کانت مرصاداً) قال: قائمة، (للطّاغین مآباً) أی: منزلاً، (لابثین فیها أحقاباً) قال: الأحقاب
السنین، و الحقب ثمانون سنة، و السنة
ثلاثمائة و ستّون یوماً، و الیوم کألف سنة ممّا تعدّون .
تفسیر قمّى2/ 401- 402، و آیات در سوره نبأ / 1-23.
علی بن
ابراهیم از پدرش، از حسین بن خالد روایت کرده است که ابوالحسن الرضا(ع) درباره آیه شریفه (از چه می پرسند، از
خبر عظیم که در آن اختلاف
دارند) فرمود: امیرالمؤمنین فرمود: خداوند را خبری بزرگتر از من
نیست، و خداوند را
آیت و نشانهای بزرگتر از من نیست، فضل و برتری من بر امتهای
پیشین، با وجود اختلاف
زبانهایشان عرضه شد اما به فضل و برتری من اعتراف نکردند. و درباره
آیه (آیا زمین
را بستر قرار ندادیم) فرمود: یعنی انسان در روی زمین به نحوی
بایسته آماده میشود .
( و کوهها را میخها قرار دادیم) یعنی میخهای زمین (و شب را پوشش قرار
دادیم) یعنی شب
روز را می پوشاند. (و چراغی تابان قرار دادیم) یعنی خورشید تابان
را آفریدم. (و از
فشارنده فرو فرستادیم) یعنی از ابرها (آب ریزان) یعنی باران پیاپی
(و باغهای به هم
پیچیده) یعنی بستانهای پر درخت درهم تنیده (و آسمان گشوده می شود
پس دارای درهایی
می شود) یعنی درهای بهشت گشوده میشود (و کوهها روان می شوند
همانند سراب) یعنی
کوهها همچون سرابی که در بیابان میدرخشند، به حرکت در میآیند
(همانا جهنّم کمین
گاهی است) یعنی دوزخ بر پا می شود (برای طغیان گران جایگاه است)
یعنی منزلگاه (درنگ
کنندگان در آن روزگارها) فرمود: احقاب به معنای سالهاست، هر حَقْب
(دوره) هشتاد سال
است، و هر سال سیصد و شصت روز، و هر روز (قیامت) به اندازه هزار
سال از سالهایی که
شما میشمارید .
برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:30 سوره نحل العیّاشى بإسناده عن أحمد بن
محمّد
قال: کتب إلی أبوالحسن الرضا علیه السلام عافانا
الله و إیّاک احسن عافیة انما شیعتنا من تابعنا و لم یخالفنا
و اذا خفنا خاف و اذا امنّا أمن، قال الله (فاسئلوا أهل الذّکر إن کنتم
لاتعلمون) و قال (فلولا نفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فى
الدّین و لینذروا قومهم) الآیة، فقد فرضت
علیکم المسألة و الردّ إلینا، و لم یفرض علینا الجواب، أو لم
تنهوا عن کثرة المسائل، فأبیتم أن تنتهوا، إیّاکم و ذاک، فإنّه إنّما هلک
من کان قبلکم بکثرة سؤالهم لأنبیائهم، قال الله (یا أیّها الّذین آمنوا
لاتسئلوا عن أشیاء إن تُبْد لکم تسؤکم ).
نحل / 43. توبه / 122. تفسیر عیّاشى2/ 261؛ و آیه در سوره مائده / 101 .
عیاشی به اسنادش از احمد بن محمد روایت کرده است که گفت : ابوالحسن
الرضا(ع) به من نوشت: خداوند ما و تو را بهترین عافیت عنایت
فرماید، همانا
شیعه ما کسی است که از ما پیروی کند و با ما مخالفت
نورزد، و هر گاه ما در بیم باشیم او نیز در بیم باشد، و هر زمان که
ما در امن و آسایش باشیم او نیز در امن و آسایش باشد، خداوند
فرموده است (از اهل ذکر سؤال کنید اگر نمی دانید) و فرموده است (پس چرا
از هر گروهی چند نفری نمی روند تا در دین فقیه شوند و وقتی
برگشتند
قومشان را بیم دهند تا آخر آیه). بنابر این پرسیدن را بر
شما واجب فرموده و پاسخ دادن را به ما واگذار کرده و آن را بر ما
واجب نفرموده است. چرا از زیاد پرسیدن باز نمیایستید، و
از باز ایستادن خودداری میورزید، از زیاد پرسیدن بپرهیزید، زیرا
پیشینیان شما به این جهت هلاک شدند که از پیامبرانشان زیاد سؤال میکردند،
خداوند فرموده است ای کسانی که ایمان آوردید از چیزهایی سوال نکنید که
اگر بر شما
آشکار شود به شما بدی می رساند) .
الکلینی، عن أحمد بن محمّد عن أحمد
بن أبى نصر قال: کتبت إلی الرضا علیه السلام کتاباً،
فکان فى بعض ما کتبت: قال الله عزّوجلّ (فاسئلوا اهل الذکر
إن کنتم لاتعلمون) و قال الله عزّوجلّ (و ما کان المؤمنون لینفروا کافّة
فلولا نفر من کلّ فرقة منهم طائفة لیتفقّهوا فى الدّین و لینذروا
قومهم إذا رجعوا إلیهم لعلّهم یحذرون) فقد
فرضت علیهم المسألة و لم یفرض علیکم الجواب؟ قال: قال الله
تبارک و تعالی (فإن لم یستجیبوا لک فاعلم أنّما یتّبعون أهواءهم، و من
أضلّممّن اتّبع هواه ).
نحل / 43. توبه / 122. اصول کافی1/ 212; و آیه در سوره قصص /50 .
کلینی از احمد بن محمد، از احمد بن نصر روایت کرده است که گفت : به
حضرترضا(ع) نامهای نوشتم که بخشی از آن چنین بود: خداوند عزّوجلّ
میفرماید(از
اهل ذکر سؤال کنید اگر نمی دانید) و نیز میفرماید
(مومنان همگی کوچ نمی کنند پس چرا از هر گروهی چند نفری
نمی روند تا در دین فقیه شوند و وقتی برگشتند قومشان را بیم دهند شاید که
حذر کنند) بنابر این پرسیدن بر مردم واجب گشته است، اما پاسخ دادن (به
پرسشهای آنان) بر شما واجب نیست؟ امام مرقوم فرمود: خدای
عزّوجلّ فرموده است (پس اگر اجابت نکردند بان که هوای
نفسشان را پیروی می کنند، و کیست گمراه تر از کسی که هوای نفسش
را پیروی کند) .
الکلینى عن عدّة من أصحابنا عن
أحمد بن محمّد عن الوشّاء عن أبى الحسن الرضا علیه
السلام قال: سمعته یقول: قال علىّ بن الحسین علیه السلام : علی
الأئمّة من الفرض ما لیس علی شیعتهم و علی شیعتنا ما لیس علینا، أمرهم
اللهعزّوجلّ أن یسألونا قال: (فاسئلوا أهل الذّکر إن کنتم لاتعلمون)
فأمرهم أن یسألونا و لیس علینا الجواب إن شئنا
أجبنا و إن شئنا أمسکنا .
نحل / 43. اصول کافی1 / 212.
کلینی از عدهای از اصحاب ما، از احمد بن محمد، از وشاء روایت کردهاند
که گفت: شنیدم ابوالحسن الرضا(ع) میفرماید: علی بن الحسین(ع)
فرمود: بر
امامان چیزهایی واجب است که بر شیعیانشان واجب نیست، و بر
شیعیان چیزهایی فرض است که بر ما نیست، (از جمله این که) خداوند
عزّوجلّ به آنان امر کرده است که از ما بپرسند و فرموده
(از اهل ذکر سؤال کنید اگر نمی دانید)5 به ایشان دستور داده که از ما
بپرسند ولی پاسخ دادن بر ما واجب نیست. اگر بخواهیم جواب میدهیم و
اگر بخواهیم
خودداری میکنیم .
الکلینى عن الحسین بن محمّد عن
معلّی بن محمّد عن الوشّاء، قال: سألت الرضا علیه
السلام فقلت له: جعلت فداک (فاسألوا أهل الذکر إن کنتم لاتعلمون)
فقال: نحن أهل الذکر و نحن المسؤولون، قلت: فأنتم المسؤولون و نحن
السائلون؟ قال: نعم، قلت: حقّاً علینا أن نسألکم؟ قال: نعم قلت:
حقّاً علیکم أن تجیبونا؟ قال: لا ذاک إلینا
إن شئنا فعلنا و إن شئنا لم نفعل، أما تسمع قول الله تبارک
و تعالی (هذا عطاؤنا فامنن أو أمسک بغیر حساب ).
نحل / 43. اصول کافی1/ 210-211; و آیه در سوره ص/39 .
کلینی از حسین بن محمد، از معلّا بن محمد، از وشاء روایت کرده است که
گفت: به حضرت رضا(ع) عرض کردم: فدایت شوم، آیه (از اهل ذکر سؤال
کنید اگر
نمی دانید)، به چه معناست؟ فرمود: اهل ذکر ما هستیم و از
ما باید سؤال شود. عرض کردم: پس سؤال شونده شما هستید و سؤال
کننده ما؟ فرمود: آری. عرض کردم: بر ماست که از شما بپرسیم؟
فرمود: آری. عرض کردم: و بر شماست که به ما پاسخ دهید؟ فرمود: نه،
اختیار با ماست، اگر خواستیم پاسخ میدهیم و اگر نخواستیم پاسخ نمیدهیم.
مگر نشنیدهای سخن خدای تبارک و تعالی را که (این نصیب ماست پس منت گذار و
عطا کن یا
امساک کن بدون حساب) .
محمّد بن یعقوب عن الحسین بن محمّد
عن معلىّ بن محمّد عن الوشّاء، قال: سألت الرضا
علیه السلام عن قول الله تعالی (و علامات و بالنجم هم یهتدون)
قال: نحن العلامات، و النجم رسول الله .
نحل / 16. اصول کافی1 / 207.
محمد بن یعقوب از حسین بن محمد، از معلّا بن محمد، از وشاء روایت کرده است که گفت: از حضرت رضا(ع) درباره این سخن خدای تعالی (و
با علامات و
با ستاره ها راه را می یابند) سؤال کردم، فرمود: علامات
ما هستیم، و نجم رسول خدا(ص) .
برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:29 سوره قلم الصدوق قال: حدّثنا الحسین
بن إبراهیم بن أحمد بن هشام المکتّب رضى الله عنه قال : حدّثنا
أبوالحسین محمّد بن جعفر الکوفى الأسدىّ، قال: حدّثنا محمّد بن إسماعیل
البرمکى قال: حدّثنا الحسین بن الحسن، عن بکر بن صالح عن الحسن
بن سعید، عن أبى الحسن الرضا علیه السلام فى
قوله عزّوجلّ (یوم یکشف عن ساق و یدعون إلی السجود ) قال:
حجاب من نور یکشف فیقع المؤمنون سجّداً و تدمج أصلاب المنافقین
فلایستطیعونالسجود .
قلم / 42. عیون اخبار الرضا 1 / 120-121. صدوق از
حسین بن ابراهیم بن احمد بن هشام مکتّب(رض)، از ابوالحسین محمد بن جعفر کوفی اسدی، از محمد بن اسماعیل
برمکی، از حسین بن حسن، از بکربن صالح، از حسن بن سعید روایت کرده است که حضرت
ابوالحسن الرضا(ع) درباره این سخن خدواند عزّوجلّ (روزی که از ساق کشف شود و به سجده
خوانده شوند) فرمود: (در
قیامت) حجابی از نور (الهی) کنار زده میشود، پس مؤمنان به سجده
میافتند، ولی
منافقان ستون فقراتشان چنان درهم فرو میرود که نمیتوانند به سجده
درافتند برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:28 سوره قیامة الصدوق
قال: حدّثنا علىّ بن أحمد بن محمد بن عمران الدقاق، قال: حدّثنا محمّد بن
هارون الصوفی، قال: حدّثنا عبیدالله بن موسی الرویانى، قال:
حدّثنا عبدالعظیم ابن عبدالله بن علىّ بن الحسن
بن زید بن الحسن بن علىّ بن أبى طالب علیه السلام، عن إبراهیم
بن أبى محمود، قال: قال علىّ بن موسی الرضا علیه السلام فى قول الله
عزّوجلّ: (وجوه یومئذ ناضرة إلی ربّها ناظرة) قال: یعنى مشرقة
تنتظر ثواب ربّها .
قیامت / 22-23. عیون اخبار الرضا1 / 114-115. صدوق از
علی بن احمد بن محمد بن عمران دقّاق(رض) از محمد بن هارون صوفی، از عبیداللّه بن موسی رویانی، از عبدالعظیم بن
عبداللّه بن علی بن حسن
بن زید بن حسن بن علی بن ابیطالب(ع) از ابراهیم بن ابی محمود
روایت کرده است که
گفت: علی بن موسی الرضا(ع) درباره قول خدای تعالی (صورتها در آن
روز برافروخته،
بسوی پروردگارشان نظر کننده) فرمود: یعنی چهرههای تابناکی که
چشم به راه ثواب و
پاداش پروردگار خویش هستند
برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:28 سوره فاطر الصدوق بإسناده عن العبّاس
بن هلال عن أبى الحسن الرضا علیه السلام عن أبیه، قال : لم
یقل أحد قطّ إذا أراد أن ینام (إنّ الله یمسک السموات و الأرض أن تزولا و
لئن زالتا إن أمسکهما من أحد من بعده إنّه کان حلیماً غفوراً) إلی
آخر الآیة فسقط علیه البیت .
فاطر /41. من لا یحضره الفقیه 1 / 298.
صدوق به اسنادش از عباس بن هلال، از ابوالحسن الرضا(ع) و آن حضرت از
پدربزرگوارش روایت کرده است که فرمود: هیچ گاه نشده است که کسی
در هنگام
خوابیدن آیه (به راستی که خداوند نگاه می دارد آسمان و
زمین را از زایل شدن و اگر زایل شوند بعد از او احدی نمی تواند آن دو
را از زوال باز دارد همانا او بردبار و آمرزنده است) را
بخواند و خانه بر سرش آوار شود .
الکلینى عن الحسین بن محمّد، عن
معلىّ بن محمّد ، عن الحسن، عن أحمد بن عمر، قال: سألت
أباالحسن الرضا علیه السلام عن قول الله عزّوجلّ (ثمّ أورثنا
الکتاب الّذین اصطفینا من عبادنا) الآیة، قال: فقال: ولد فاطمة علیها
السلام، و السابق بالخیرات: الإمام و المقتصد العارف بالإمام، و
الظالم لنفسه : الّذى لایعرف الإمام .
فاطر / 33. اصول کافى1 / 215. کلینی از
حسین بن محمد، از معلّا بن محمد، از حسن، از احمد بن عمر روایت کرده است که گفت: از ابوالحسن الرضا(ع) درباره
آیه (سپس کتاب را به کسانی که برگزیدیم به ارث گذاردیم . . .) سؤال کردم، فرمود: مقصود
از کسانی که برگزیدیم
اولاد فاطمه(ع) هستند، و مقصود از پیشی گیرندگان به خوبیها، امام
است، و مراد از
میانه رو، امام شناس، و از ظالم به خویش کسی است که امام را
نشناسد .
برچسب ها : اهل بیت در قرآن توسط : nikzad1145 در : <-CategoryName-> , تاریخ :چهارشنبه 2 2 1394ساعت 22:27 | | |