حدیث موضوعی مطالب ديني و قرآني - مطالب دینی
درباره

سلام خدمت تمام دوستای گلم تمام تلاشم اینه بهترین مطالب دینی و قرآنی رو در اختیارتون قرار بدم. یاعلی
جستجو
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
آیه قرآن تصادفی

مطالب قرانی

سوره قرآنحدیث موضوعیذکر روزهای هفته مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشوراوصیت شهدا
روزشمار فاطمیهپخش زنده حرم
ابر برچسب ها
حكمت نامه لقمان حكيم (415) (<-TagCount->) , مطالب ديني (255) (<-TagCount->) , نماز (111) (<-TagCount->) , مناجات نامه (101) (<-TagCount->) , مطالب قراني (66) (<-TagCount->) , احاديث نماز (62) (<-TagCount->) , مطالب قرانی (42) (<-TagCount->) , مطالب دینی (39) (<-TagCount->) , پندهاي لقمان حكيم (37) (<-TagCount->) , حديث (36) (<-TagCount->) , ادعيه قرآنى (34) (<-TagCount->) , احادیث قرآنی (20) (<-TagCount->) , مطالب مرتبط به سوره لقمان (18) (<-TagCount->) , قرآن شناسی (18) (<-TagCount->) , داستان انبياء (16) (<-TagCount->) , اهل بیت در قرآن (14) (<-TagCount->) , حكايات قرآني (13) (<-TagCount->) , نسخ در قرآن (10) (<-TagCount->) , امامت (10) (<-TagCount->) , معارف قرآن (9) (<-TagCount->) , محکم و متشابه (9) (<-TagCount->) , داستان های قرآنی (8) (<-TagCount->) , عكس هايي با موضوع دين (4) (<-TagCount->) , احاديث لقمان حكيم (2) (<-TagCount->) , اصول قرأت (1) (<-TagCount->) , قرآن و تربیت صحیح (1) (<-TagCount->) , احکام قرآنی (0) (<-TagCount->) , قرآن و طبیعت (0) (<-TagCount->) , قرآن و زندگی (0) (<-TagCount->) , قرآن و اجتماع (0) (<-TagCount->) , قرآن و فرهنگ (0) (<-TagCount->) , عکس هایی با موضوع دین (0) (<-TagCount->) , بدون موضوع (10) (<-TagCount->) , 


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
مطالب ديني و قرآني

چگونه تحمل سختی ها برایمان آسان شود؟

گناه

عارف عالَم را محضر خدا می داند و او را شاهد، حاضر و ناظر بر جمیع امور. این اعتقاد نه تنها مانع صدور گناه و خلاف از او می شود بلکه سبب آسان شدن تحمّل مصائب نیز می گردد.
مردی خدمت امام حسین (علیه السلام) آمد و گفت: می خواهم گناه نکنم ولی نمی توانم. موعظه ای کن (تا مانع صدور گناه از من شود).

امام (علیه السلام) فرمود: پنج کار را بکن و آن گاه هر چه خواستی گناه کن (وگرنه دست از گناه بکش):

1 ـ روزی خدا را نخور و هر چه خواستی گناه کن.
2 ـ از ولایت خدا خارج شو و هر چه خواستی گناه کن.
3 ـ جایی پیدا کن که خدا تو را نبیند و هر چه خواستی گناه کن.
آن گاه که ملک الموت برای قبض روح تو می آید اگر توانایی دفع او را داری و می توانی از دست وی نجات پیدا کنی، هر چه می خواهی گناه کن.
5 ـ وقتی مأمور جهنم خواست تو را وارد جهنم کند اگر می توانی داخل نشو و هر چه می خواهی گناه کن.
ریشهٴ قرآنی حدیث ذکر شده را می توان از لابلای آیات نورانی قرآن کریم مشخص کرد .

قرآنکریم نیز از همین عامل به عنوان یکی از اهرم های تربیتی استفاده کرده است:وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَى اللّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُوْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾؛ و بگو [هر کارى مى‏ خواهید] بکنید که به زودى خدا و پیامبر او و مومنان در کردار شما خواهند نگریست و به زودى به سوى داناى نهان و آشکار بازگردانیده مى‏ شوید پس ما را به آنچه انجام مى ‏دادید آگاه خواهد کرد. (سوره توبه/105)

بنابر این آیه علاوه بر خداوند پیامبر و مومنان که در روایات از مومنان ائمه معصومین یاد شده است، همگی بر همه ی اعمال ما نظاره گر هستند.

چرارسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ناراحت می‌ کنید؟ گفتند: چگونه ناراحتش می‌ کنیم؟ فرمود: مگر نمی ‌دانید که اعمال شما بر او عرضه می ‌شود واگر معصیت خدا را در آن ببیند موجب ناراحتی او می ‌شود؟ آنگاه سفارش کرد: تلاش کنید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را خوشحال کنید و موجبات ناراحتی او را فراهم نکنید

درباره این آیه شریفه، روایات بسیاری نقل شده و شاید به حد تواتر برسد که علاوه بر خداوند متعال، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان علیهم السلام از اعمال همة امت آگاه می ‌شوند. (تفسیر نمونه، ج8، ص125)

در باب «عرضه اعمال»کتاب اصول کافی روایات متعددی در ذیل همین آیه شریفه ذکر شده است که مراد از «مۆمنون»، ائمه اطهار علیهم السلام هستند، از جمله این روایت: شخصی خدمتامام رضا علیه السلام آمد و عرض کرد: برای من و خانواده‌ام دعا کنید. امامعلیه السلام فرمودند: «مگر دعا نمی‌ کنم؛ وَاللهِ إنَّ أعمالَکُم لَتَعرضُعلَیَّ فی کلِّ یَوم وَ لَیلَة؛ به خدا سوگند، اعمال شما هر شب و روز بر من عرضه می ‌شود.» راوی می‌گوید: این سخن بر من گران آمد، امام علیه السلاممتوجه شد و به من فرمود:

«أمَا تَقرَأُ کِتابَ اللهِ عزَّوجلَّ: (وَ قُل اعْمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُۆْمِنُونَ)، و هُوَ وَاللهِ علیُّ بنَ أبیطالِب؛( کافی، ج، ص171) آیا کتاب خداوند عزوجل را نمی‌ خوانی که می‌ فرماید‌: عمل کنید خدا و پیامبرش ومۆمنان، عمل شما را می ‌بینند. به خدا سوگند! منظور از مۆمنان علی بن ابیطالب (و امامان دیگر از فرزندان او) هستند.»

امام علی علیه السلام هم می‌فرماید:

«لیسَیَغیبُ عَنّا مُۆمنٌ فی شَرقِ الأرضِ و لا فی غَربِها؛ (الزام الناصب، ص6،روزگار رهایی، ص648) هیچ مۆمنی در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست.»

آیاکتاب خداوند عزوجل را نمی‌ خوانی که می‌ فرماید‌: عمل کنید خدا و پیامبرش ومومنان، عمل شما را می ‌بینند. به خدا سوگند! منظور از مومنان علی بن ابیطالب (و امامان دیگر از فرزندان او) هستند»

امام صادق علیه السلام هم می‌فرماید: «إنَّ الدُّنیا لَتَمَثَّلَ لِلإمامِ مِثل فَلقَةِ الجَوز فَلایَعزُبُ عَنهُ شَیءٌ... ؛ (شیخ مفید، اختصاص، ص217) دنیا (آسمان و زمین) در نزد امام چون پاره گردویی حاضر و نمایان است و چیزیاز او پوشیده نیست.»

                       یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشید                           شاید که نگاهی کند آگاه نباشید

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:

منظوراز مومنان در این آیه ما هستیم؛ إیّانا عنی (تفسیر نورالثقلین، ج 2، ص 263، ذیل آیه؛ بحار، ج 23، ص 353، باب عرض الأعمال علیهم)، المومنون هم الأئمة (همان)؛ مومنان، همان ائمه هستند.

بنابراین، همه‌ی‌ کارهای ما در مشهد و محضر آنان است، نه تنها اعمال ما را می‌ بینند و از آن خوشحالیا ناراحت می ‌شوند، بلکه در قیامت، مطابق آنچه دیده‌اند شهادت می ‌دهند.

امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:

چرارسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را ناراحت می‌ کنید؟ گفتند: چگونه ناراحتش می‌ کنیم؟ فرمود: مگر نمی ‌دانید که اعمال شما بر او عرضه می ‌شود واگر معصیت خدا رادر آن ببیند موجب ناراحتی او می ‌شود؟ آنگاه سفارش کرد: تلاش کنید رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را خوشحال کنید و موجبات ناراحتی او را فراهم نکنید. (بحار، ج 23، ص 349؛ نور الثقلین، ج2، ص263).


منابع:
کتاب حماسه و عرفان،حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی،ص252
مجله امان شماره 36
حوزه




 برچسب ها : مطالب دینی

بهتر آنکه جاهلان امر به معروف نکنند!

امر به معروف

اسلام یا به عبارت بهتر دین و دینداری همیشه از جانب جاهلان  در خطر بوده است.

برخیاز این افراد که به زعم خویش دغدغه دین و صیانت از دین دارند، با جهالت و نابخردی های خویش دست به انجام اعمالی می زنند که به گمان خویش به پیشبرد معنویت و اسلام در جامعه کمک می کند حال آنکه با دستان خویش تیشه به ریشه اسلام می زنند.

اینان نادانانی هستند که با جهل خود به چاه افتاده و عده کثیر دیگری را نیز با خود به قعر چاه می برند.

پیغمبر فرمود: «خدا به بندگانش چیزى بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیدارى جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به سوى حج و جهاد) بهتر است.» (اصول کافی ترجمه مصطفوی ج1)‏

یکی از قوانین و چهارچوب های اسلام برای صیانت و حفظ ارکان دین، امر به معروف و نهی از منکر است، این امر خطیر شرایط  ویژهای دارد که برای عامل آن، آگاهی از این شرایط از اهم واجبات است و تخطی و سهل انگاری در اِعمال آن خسارات جبران ناپذیری با خود به همراه داشته و ممکن است نتیجه ای معکوس دهد.

 

امر به معروف ویژگی بهترین امت ها

قرآن مجید، مسلمانان را تنها به دلیل بر پا داشتن «امر به معروف و نهى از منکر»، بهترین امّتْ  معرّفىمى کند: «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ (آل عمران، آیه 110) شما، بهترین امّتى هستید که براى مردم، پدیدار شده اید: به کار پسندیده، فرمان مى دهید و از کار ناپسند، باز مى دارید».

این سخن، بدین معناست که موضوع امر به معروف و نهى از منکر، اساسى ترین نقش را در امتیاز یافتن امّت اسلامى از سایر امّت ها دارد.

بنابراین،اصلى ترین معیار شناخت جامعه اسلامى از نظر قرآن، حضور جدّى دو عنصر «امر به معروف» و «نهى از منکر» در جامعه است اما باید توجه داشت که این امر خطیر مزین به مراحل و شرایطی است.

درشرایط آمر به معروف و ناهی از منکر آورده اند که برنامه اش می بایست بر اساس رحم و شفقت قرار گیرد که امر به معروف و نهی از منکر با غلظت و تندی نتیجه خوبی در بر نخواهد داشت

یکی از شرایطامر به معروف آن است که در امر و نهی او مفسده و ضرری نباشد. در روایت استکه پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله در این باره مى فرماید: مَن کانَ آمِرَا بِمَعروفٍ فَلْیَکُن أمْرُهُ ذلِکَ بِمَعروفٍ. کسى که امر به معروفى مى کند، باید این کار را با شیوه مناسبى انجام دهد.چه بسا مومنانى که از رفتارى زشت در جامعه مى رنجند و بنابر وظیفه دینى، نهى از منکر مى کنند؛ ولى رفتار خودِ آنان در نهى از منکر، بسیار زشت و ناپسند است. (تفسیر قرآن ناطق، محمد محمدی ری شهری)

شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی می فرمایند: بهتر اینکه ما جاهل ها امر به معروف و نهی ازمنکر نکنیم. چه منکرها که‏ به نام امر به معروف و نهی از منکر به وجود نیامد. آگاهی و بصیرت‏ می‏خواهد،خبرت می‏خواهد، دانایی، روانشناسی و جامعه شناسی‏ می‏خواهد تا انسان بفهمدکه چگونه امر به معروف و نهی از منکر کند، یعنی‏ راه معروف را تشخیص بدهد،ببیند معروف کجاست، منکر را تشخیص بدهد، ریشه منکر  را به دست بیاورد.

لهذا ائمهدین فرموده‏اند: جاهل بهتر است امر به‏ معروف و نهی از منکر نکند. چرا؟ «لانه ما یفسده اکثر مما یصلحه» چون جاهل هنگامی که امر به معروف و نهی از منکر می‏کند، می‏خواهد بهتر کند بدتر می‏کند. و چقدر در این زمینه مثال ها زیاد است.

اولین مرحله امر به معروف و نهى از منکر، واکنش منفى، به منظور تنبیه دیگران و بازداشتن آنها از بدی ها، و واداشتن به خوبی هاست.

امر به معروف و نهی از منکر

پساز آن نوبت به موضع‌گیری هاى مثبت به وسیله زبان مى‌رسد. البته هر کس آمادگى بیشترى براى امر به معروف و نهى از منکر در مراحل گوناگون آن داشته باشد، از ایمان کامل ترى برخوردار است.

به تعبیر دیگر میزان ارزش دینى و کمال افراد، به درجه آمادگى آنها براى انجام این وظیفه بستگى دارد.

امر به معروف و نهى از منکر با زبان ضوابطى دارد که در فقه بیان شده است. از آن جمله:

باید ملاحظه مراتب بشود و تا وقتى که با ارشاد، اثر مطلوب حاصل مى‌شود، نوبت به تندى نمى‌رسد.

اگر در برخى از مراتب امر و نهى با زبان باعث اذیت کمترى مى‌شود، و تاثیر لازم نیز در آن وجود دارد، به همان مقدار باید بسنده کرد.

پساز امر به معروف و نهى از منکر با زبان، نوبت به اقدام عملى و گاه اعمال قدرت مى‌رسد که از این روش ها به ترتیب مى‌توان استفاده کرد: فاصله انداختنبین فاعل و فعل منکر، تصرف و دخالت در کارى که انجام مى‌دهد، از بین بردن ابزار فساد و گناه، گناهکار را در تنگنا قرار دادن، جلوگیرى از خروج او از محلى، تنبیه بدنى، مجروح کردن و یا کشتن.

توجه توجه:

البته در دو مرحله اخیر، حتماً اجازه فقیه جامع الشرایط لازم است. (امر به معروف و نهی از منکر در قرآن، محمد سروش)

درشرایط آمر به معروف و ناهی از منکر آورده اند که برنامه اش می بایست بر اساس رحم و شفقت قرار گیرد که امر به معروف و نهی از منکر با غلظت و تندی نتیجه خوبی در بر نخواهد داشت.(عرفان اسلامی تفسیر مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، ج11)

کسىکه امر به معروفى مى کند، باید این کار را با شیوه مناسبى انجام دهد. چه بسا مومنانى که از رفتارى زشت در جامعه مى رنجند و بنا بر وظیفه دینى، نهى از منکر مى کنند؛ ولى رفتار خودِ آنان در نهى از منکر، بسیار زشت و ناپسند است

واعظ اگر چه امر به معروف واجب است، طوری بکن که قلب گنهکار نشکند

هم درشتی باید باشد و هم مهربانی، مثل رگزن که هم جراحی‏ می‏کند و هم مرهم می ‏نهد.

و سخن آخر از زبان شهید مطهری که فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر یعنی چه؟

یعنی همدردی، همبستگی، همکاری، همگامی، تعرف (شناسائی)، آگاهی و قدرت.

آنکهروز اول این‏ اصل را طرح کرد، برای این طرح کرد که می‏دانست دینش دین اجتماعی است، دین فردی نیست. آنها که یک عمر در دیرها و صومعه ‏ها زندگی کردند، امروز دارند متشکل می‏شوند، همبستگی و همدردی پیدا می‏کنند، ما که دینمان دین اجتماع و زندگی، وحدت و همبستگی‏ است، به سوی انفراد و تنهائی وجدائی و تفرق گرایش پیدا کرده‏ ایم.

آنکه چنین دستوری را طرح می‏کند می‏خواهد ما ملتی آگاه باشیم، و بلکه‏ حوادثی را که در بطن روزگار مستتر و پنهان است، آینده را پیش بینی‏ کنیم، اما دریغا که ما نه تنها آینده را پیش بینی نمی‏کنیم بلکه وضع زمان خودمان را هم نمی‏فهمیم!

امامصادق علیه السلام در هزار و سیصد سال پیش فرمود: آن کس که زمان خود را درککند، اوضاع زمان خود را بشناسد، جریانی را که در سطح و بطن زمان مستمر است‏ درک کند، در کار خود اشتباه نمی‏کند. یعنی مردم بی‏خبر از زمان خود، بی‏خبر از اوضاعی که در بطن یا سطح روزگار می‏گذرد، همیشه در اشتباهند، یعنی همیشه عوضی کار می‏کنند، به جای اینکه دشمن را بکوبند، خودشان را می‏کوبند، به جای اینکه سینه‏ دشمن را سیاه کنند، سینه وپشت خودشان را سیاه می‏کنند. و این است کارنامه ما در امر به معروف.




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

گناهانى باعث عذاب ابدى مى‏شود؟


«گناه»عملی است که با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده، با ایجاد نوعی “تاریکی" معنوی در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال که "نور" آسمان ها و زمین است، دور مى‏سازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خدا مى‏گردد.

تعیین این که چه چیزی گناهاست و چه چیزی ثواب از طریق کتاب و سنت مقدور است، زیرا در بسیاری از موارد، گناه بودن عملی قابل تشخیص عقلانی نیست و خدای متعال است که این موارد را به اقتضای علم و حکمت مطلق خود، از طریق وحی و دین، برای بشر بیاننموده است.

اقسام گناه:

عالمان اسلامی گناهان را بر دو گونه تقسیم نموده اند: گناهان کبیره (بزرگ) و گناهان صغیره (کوچک).

اینتقسیم بندى از قرآن و روایات سرچشمه گرفته است؛ در قرآن چنین مى خوانیم: اگر از گناهان کبیره اى که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم و شما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم. (نساء، 31)

ودر جاى دیگر آمده است: و کتاب (نامه اعمال) در آنجا گذارده شود، گنهکاران را مى بینى که از آنچه در آن است، ترسان و هراسناکند، و مى گویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست، مگر اینکه آن را شماره کرده است؟ (کهف، 49)

و درباره ى بهشتیان مى خوانیم: مواهب آخرت، جاودانه است براى آنان که از گناهان بزرگ و کارهاى زشت پرهیز مى کنند. (شوری، 38)

ازاین آیات به روشنى استفاده مى شود، که گناهان، دو گونه اند: کبیره و صغیرهو همچنین استفاده مى شود بعضى از گناهان، بدون توبه حقیقى بخشودنى نیست، ولى بعضى از آنها بخشودنى است.

امام على علیه السلام در گفتارى فرمود: گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى که براى صاحبش، هم امید بخشش داریم و هم ترس از کیفر.

سپسفرمود: اما گناهى که بخشیده است، گناه بنده اى است که خداوند او را در دنیا کیفر مى کند و در آخرت کیفر ندارد. در این صورت خداوند حکیم تر و بزرگوارتر از آن است که بنده اش را دو بار کیفر کند.

اما گناهى که نابخشودنى است، حق الناس است یعنى ظلم بندگان نسبت به همدیگر که بدون رضایت مظلوم بخشیده نمى شود.

واما نوع سوم، گناهى است که خداوند آن را بر بنده اش پوشانده، توبه را نصیباو نموده است، و در نتیجه آن بنده هم از گناهش هراسان است و هم امید به آمرزش پروردگارش دارد، ما نیز درباره ى چنین بنده اى، هم امیدواریم و هم ترسان. (بحارالانوار، ج6، ص29)

«خداوندتجارت را حلال کرده و ربا را حرام. هر کس پس از آن که پند و اندرز کتاب خدا بدو رسید از این عمل (ربا خوردن) دست کشد، خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت کار او با خداى مهربان باشد و کسانى که از این کار دست نکشند آنان اهل جهنم‏اند و در آن جاوید معذب خواهند بود

گناهان نابخشودنی

آیات قرآن مجید درباره عذاب ابدى به چندین گروه اشاره کرده است:

1- کفر: «آن کسانى که کافر شدند و به عقیده کفر مردند البته بر آن گروه است لعنت خدا و ملائکه و تمام مردمان»[1].

2-ستمگرى: «آنان را که کافر و ستمگر شدند هیچ‏گاه خدا نخواهد آمرزید و به راهى هدایت ننماید و گرچه راه جهنم که تا ابد در آن خواهند زیست و این براىخدا آسان است»[2].

3- نفاق: «خدا مرد و زن از منافقان و کافران را وعده آتش دوزخ و خلود در آن داده. همان دوزخ کیفر آنها کافى است و خدا آنها را لعن کرده و به عذاب ابد مى‏افکند»[3].

4-تکبر: «پس از هر در به دوزخ داخل شوید که در آنجا همیشه معذب خواهید بود وجایگاه متکبران که دوزخ است بسیار بد منزلگاهى است»[4].

5- تکذیب آیات خدا: «و آنان که آیات ما را تکذیب کردند، آنها اهل آتش دوزخ و در آن مخلدند و آن جا بسیار بد منزلگاهى است»[5].

6-قتل عمد: «هر کس مومنى را به عمد بکشد مجازات او آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود. خدا بر او خشم و لعن کند و عذابى بسیار شدید مهیا سازد»[6].

7- تجاوز از حدود الهى: «هر که نافرمانى از خدا و رسول کند و تجاوز از حدود الهى نماید او را به آتشى در افکند که همیشه در آن معذب است و همواره در عذاب ذلت و خوارى خواهد بود»[7].

8- دشمنى باخدا و رسول: «آیا نمى‏دانند که هر کس با خدا و رسولش به دشمنى برخیزد آتش دوزخ کیفر دائمى او است و این به حقیقت ذلّت و خوارى بزرگ است»[8].

9-احاطه بدکردارى: «آرى، هر کس اعمالى زشت اندوخت و کردار بد به او احاطه نمود، چنین کس اهل دوزخ است و در آن آتش به عذاب جاوید گرفتار خواهد بود»[9].

10- رباخوارى: «خداوند تجارت را حلال کرده و ربا را حرام.هر کس پس از آن که پند و اندرز کتاب خدا بدو رسید از این عمل (ربا خوردن) دست کشد، خدا از گذشته او در گذرد و عاقبت کار او با خداى مهربان باشد و کسانى که از این کار دست نکشند آنان اهل جهنم‏اند و در آن جاوید معذب خواهند بود»[10]. 

گرفتاری هایی که در این دنیا دامن گیر انسان می شوند یا مکافات عمل هستند و یا برای امتحان، برای تعدادی پایه ترقی و تکاملاست و برای گروهی تخفیف کیفر اخروی، صورت اخیر لطفی است از طرف خداوند برای گناهکاران تا از مجازات اخروی آنها کاسته شود و ممکن است در این دنیا پاک گردند و به سرای باقی سفر کنند.

چون مراقب باشی و گیری رسن             حـاجتـت نبـود قیـامـت آمـدن

هر که رمزی را بدانـد او صحیح                حاجتش نبود که گویندش صریح

ایـن بــلا از کــودنی آمــد تو را                کـه نکردی فهــم رمـز نکتــه را

پی نوشت ها:

[1]- بقره، آیه 161.

[2]- نساء، آیه 168.

[3]- توبه، آیه 68.

[4]- نحل، آیه 29 .

[5]- تغابن، آیه 10.

[6]- نساء، آیه 93.

[7]- نساء، آیه 14.

[8]- توبه، آیه 63.

[9]- بقره، آیه 81.

[10]- بقره، آیه 275.


منبع:

مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

سایت پرسمان

سایت حوزه




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

صدام حسین و حسنی مبارک الان کجا هستند؟!

حسنی مبارک

قیام اباعبدالله الحسین(علیه السلام) قیامی است که باعث زنده شدن بسیاری از ارزش های مختلف در سطح جهان شد چه در آن دوران چه در این دوران.

اینفرهنگ عظیم هیچ وقت به خاموشی نمی گراید و کم رنگ نمی شود تا ایران و ایرانی باشد گوشت و خونش با نام ابا عبدالله(علیه السلام) در آمیخته است و زندگی اش به این نام بزرگ آراسته شده است، آراستگی به معنای واقعی و زیباییبه اندازه ی تمام زیبایی ها.

در این مقاله به بررسی آیاتی که امام حسین(علیه السلام) در خطبه ی عاشورا برایمجاب کردن لشکر خصم خواندند می پردازیم؛ لشکری که به دور از انسانیت بودندو حضرت هر چه تلاش کرد تا بتواند عاقبت ایشان را ختم به خیر نماید، نتوانست که نرود میخ آهنین در سنگ.

به فرموده ی خود حضرت در روز عاشورا، شکم هایشان از حرام مالامالو پر شده بود به همین دلیل نمی توانستند و نمی خواستند و نمی شد که حرف هاو سخنان حضرت بر دل های آلوده ی ایشان تأثیر گذارد.

انسانفرصت محدودی برای زندگی دارد و نمی تواند تمام مسائل را تجربه کند و درست را از غلط تشخیص دهد بنابراین باید نسبت به اشتباهاتش درس بگیرد. از طرف دیگر به مطالعه و تدبر در احوال گذشتگان پرداخته اشتباهات ایشان را مرتکب نشود. رمز پیروزی مردان بزرگ و موفق در این است که تمام اتفاقات را به دست خودشان تجربه نمی کنند بلکه به بررسی می پردازند و در تصمیم گیری های حیاتی بهترین تصمیم را می گیرند.

در بزنگاه های زندگی بهترین تصمیمات موجب سعادت دنیوی و اخروی خواهد شد و این سعادت را اهداف و آرمان ها در یک زندگی تعریف می کنند؛ هدف، آرمان، اراده و تصمیم بر اساس بررسی درست.

حضرتابا عبدالله نیز در روز عاشورا این نکته را به مردم گوشزد کردند که ای مردم همان کاری که مشرکان و کافران با پیامبران زمان خویش کردند همان را مرتکب می شوید و به همان عاقبت دچار خواهید شد، یک اشتباه را دوبار انجام ندهید.

اگر کمی دقت کنیم می بینیم که در حال حاضر نیز بسیاری از تصمیمات در جامعه بدین صورت است مثلاً در طول اعصار و دوران، انسان های متمول زیادی وجود داشته اند که با رنجاندن بی گناهان و ظلم و ستم،  به نوا و مکانی دست یافتند اما الان کجا هستند؟ به واقع تشخیص حق سختاست یا آنها از باطل خویش به سودی سرشار می رسیدند؟ قاتلین فاجر ابا عبدالله به مناصب دنیایشان رسیدند؟ اگر هم رسیدند آیا به آن متاعی که دادندمی ارزید؟ کل پاکی زندگی خویش را دادند اما در قبالش چه به دست آوردند؟

هیچظلمی پایدار نخواهد ماند همان طور که نمانده است. خوشی های مقطعی وجود دارد ولی زمانی که سیر زندگی یک نفر مورد بررسی قرار گرفت، بالاو پایین ها دیده شد آن موقع می توان نسبت به او و اعمالش، راحتی و سختی زندگی اش صحبت کرد

اینها قواعد خدای متعال است که کسی نتواند به واسطه ی ظلم و ستم به نان و نوایی برسد اگر هم رسید نتواند با فراغت بال و بدون دغدغه از آن استفاده نماید.

اینها نکاتی است که همه به درستی آن پی برده اند، هیچ ظلمی پایدارنخواهد ماند همان طور که نمانده است، خوشی های مقطعی وجود دارد ولی زمانی که سیر زندگی یک نفر مورد بررسی قرار گرفت، بالا و پایین ها دیده شد آن موقع می توان نسبت به او و اعمالش، راحتی و سختی زندگی اش صحبت کرد؛ صدام ها و حسنی مبارک ها الان کجا هستند؟ خانواده هایشان کجا هستند؟ آیا آرامش دارند و آیا اگر می توانستند با پدرشان صحبت کنند نمی گفتند پدر ما به همینمقدار بسنده می کنیم ولی آرامش خود و دیگران را برای قدرت و ثروت بی منتها حفظ کن و به خطر نینداز؟

نشانههای الهی همیشه و در هر زندگی وجود دارد فقط باید چشم دیدنمان را قوی کنیمو ببینیم و از خدای مهربان بخواهیم که در دو راهی های سخت و هولناک یاریمان کند تا درست را بر غلط ترجیح دهیم.

... یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامی‏ وَ تَذْکیری بِآیاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ

...ای قوم من، اگر اقامت من و تذکراتم به نشانه های خدا بر شما گران است (از این رو قصد کشتن یا تبعید مرا دارید) من بر خدا توکل کردم،پس شما با شریکانتان در کار خود تصمیم بگیرید تا کارتان بر شما مبهم و پوشیده نباشد، آن گاه کار مرا یکسره کنید و هیچ مهلتم ندهید. (آیه ی 71 سوره یونس ترجمه آیت الله مشکینی)

لشگریکه به دور از انسانیت بودند و حضرت هرچه تلاش کرد تا بتواند عاقبت ایشان را ختم به خیر نماید نتوانست، که نرود میخ آهنین در سنگ. به فرموده ی خود حضرت در روز عاشورا، شکم هایشان از حرام مالامال و پر شده بود به همین دلیلنمی توانستند و نمی خواستند و نمی شد که حرف ها و سخنان حضرت بر دل های آلوده ی ایشان تاثیر گذارد

انسان باید نسبتبه اهداف و آرمان هایش صلابت داشته باشد و به مبارزه برخیزد. اینکه چه قدربرای هدفت تلاش می کنی نشان دهنده ی روح بزرگ توست.

اباعبدالله چرا در روز عاشورا در چندین فرصت مردم را از این کار باز داشت؟ چرا خدا و قیامت را به یادشان می آورد؟ چرا به دفعات، خود، خانواده و جد خویش را به مردم معرفی کرد؟ به این دلیل که هدفش سعادت مردم  است، وظیفه اش راهنمایی مردم است.

حال اگر ایجاب نماید که هدایت در شهادت او و اسارت خانواده اش باشد، برایش از عسل شیرین تر است به همین دلیل است که می فرماید خدایا خوشحالم که تو میبینی و راضیم به رضای تو،اگر رضای تو و زنده ماندن دین تو در این است و اگر دین تو با خون من پاینده و زنده می ماند، جانم را با تمام وجود تقدیم می نمایم.

حضرتبا این روش و متد به ما آموزش می دهند زمانی که یک هدف را انتخاب کردی، باید با تمام وجود به سمت آن حرکت نمایی و در آن ذوب شوی، حتی قرار باشد همه چیزت را در این راه فدا کنی؛ إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحینَ: به یقین سرپرست و یاور من خدایی است که این کتاب را فرو فرستاده و هم اوست که شایستگان را سرپرستی و یاری می کند. (196 اعراف)

همه ی اینها را خدای بزرگ می بیند و نظارهمی نماید می بیند که این مردم به جای توکل بر خدا چه راهی را انتخاب کردند؟ در این جنگ نابرابر خیلی ها را به بهانه های مختلف آورده بودند و حرف های مختلفی برای جلب نظر ایشان زده بودند؛ مثلاً اینها خارجی هستند یا از کفار هستند که حضرت با خواندن این آیات به دفعات و معرفی خود به نحوه های مختلف، تمام راه های توجیه  رابر این قوم دون بست و راهنمایی هایش بر دل سنگ ایشان تأثیر نکرد و در آخر،آیه 20 سوره دخان را بر مردم قرائت می فرمایند تا بلکه اندکی بفهمند ولی متأسفانه این امر محقق نشد: وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ: و البته من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه بردم از اینکه مرا برانید یا ناسزا گویید یا سنگ بزنید، یا بکشید. (ترجمه آیت الله مشکینی) و هر آنچه که کفار با پیامبر زمان خود کردند اینان با پسر پیامبرشان کردند.


منابع:

تفسیر نور

موسوعه کلمات الامام

 




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

شما با چه سرعتی از پل صراط عبور می کنید؟!

پل صراط

چرا ما آدما در مقابل هشدارهای قرآن بی تفاویم و خیلی راحت از کنارش میگذری و هیچ تحولی در زندگیمان ایجاد نمی شود؟

علت اینکه ما احتمالاً به یکی از دو آفت زیر مبتلا شدیم:

1- مبتلا به بیماری ضعف ایمان و کمبود یقین  هستیم و در یک کلمه قیامت باورمان نشده است.

2- غرور بی جا  نسبت به رحمت خدا  و شفاعت اولیاء خدا در فکر ما به وجود آورده و کار ما را به بی پروایی و بی مبالاتی در امر دین خدا کشیده است.

در صورتی که همین یک آیه از قرآن کریم باید برای ما کافی باشد و ما را دگرگون سازد.

"وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّا"

و هیچ کس از شما نیست مگر [اینکه‏] در آن وارد مى‏گردد. این [امر] همواره بر پروردگارت حکمى قطعى است. (آیه 71، سوره مبارکه مریم)

آنگاه آنان را که پرهیزگار بودن نجات می دهیم و تجاوزگران را در میان جهنم به زانو در می آوریم. البته مقصود از ورود به جهنم، اشراف پیدا کردن به جهنم است که لازمه ی عبور از صراط است و صراط از متن جهنم کشیده شده و همه باید از آن عبور کنند تا به بهشت برسند یا در بین راه به میان جهنم سقوط کنند.

بله،همین یک آیه کافیه که انسان را بلرزاند تا پیش خود فکر کند که ورودم به جهنم حتمی و نجاتم مشکوک است. نمی دانم از الذین اتقوا هستم که ناجی باشم یا از ظالمینم که هلاک گردم؟

قلب انسانمومن از این آیه پیوسته ترسان و چشمش گریان است تا لحظه ای که خود را ببیند که به سلامت از صراط عبور کرده و مقابل درب ورودی بهشت ندای بشارت آمیز خازن جنت را بشنود که:

"سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ " (آیه 73 سوره مبارکه زمر)

خوش آمدید! داخل شوید و با سلامت و امنیت همیشگی خوش باشید.

سرعترد شدن از این پل تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است. در درجات عالی تقوا با سرعت نور از آن رد می‏شویم و آتش جهنم هیچ آسیبی به فرد نمی‏رساند که این حالت فقط مختص معصومین و اولیای الهی است

چرا همه وارد جهنم می شوند؟

سرّش‌ اینست که‌ جهنّم‌ درآخرت‌ مظهر دنیاست‌ در اینجا، و انبیاء و ائمّه‌ و اولیاء هم‌ در این‌ دنیا آمدند، پس‌ همه‌ در جهنّم‌ آمدند و از این‌ جهنّم‌ باید به‌ بهشت‌ بروند. چون‌ دنیا پل‌ آخرت ‌ وجهنّم‌ پل‌ بهشت‌ است‌، و رسیدن‌ به‌ بهشت‌ و مقام‌ قرب‌ حضرت‌ حقّ بدون‌ آمدن‌ در دنیا و مجاهدات‌ نفسانیه‌ ممکن‌ نیست‌؛ پس‌ همه‌ باید در این‌ جهنّم‌ بیایند و سپس‌ خلاص‌ شوند.

 

شما با چه سرعتی از پل صراط عبور می‌کنید؟

همان طور که گفتیم طبق آیه 71 سوره مریم همه از پل صراط، پلی که از جهنم می‎ گذرد رد خواهیم شد. منتها سرعت رد شدن  از این پل تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است.

ما چه تصویری از جهنم داریم، جهنم چه نسبتی با بهشت دارد؟ صراط کجاست؟ آیا جهنم و بهشت تمثیل است یا واقعیت؟ صراط چه ربطی با جهنم و بهشت دارد؟

صراط از مو باریک ‏تر  و از شمشیر تیزتر است. همان پلی است که از جهنم می‎گذرد و به بهشت منتهی می‎شود. صراط بین جهنم و بهشت است و مردم همه پس از وارد شدن به جهنم از پل صراط عبور می‎کنند و در نهایت از آن خارج می‎شوند.

بنابر فرموده پیامبر (صلی الله و علیه وآله) عده‏ای با سرعت نور، عده‎ای با سرعت باد، گروهی با سرعت وسیله سواری تندرو، گروهی با سرعت وسیله سواری کندرو، گروهی با سرعت یک انسان دونده و گروهی با سرعت یک انسان پیاده از این پل عبور می‎کنند.

آنان که طبق فرمایش پیامبر گرامی با اعمالشان لیاقت دریافت وسیله‏ای با سرعت نور رادارند، این مسیر را در کمترین زمان و احساس نکردن هیچ حرارتی طی خواهند کرد.

برای این دسته، آتش از خاصیت می‏افتد و نمی‏سوزاند زیرا آنها تبدیل به نور می‏شوند.

نوریاندر کمترین زمان و کمترین درد از پل عبور می‏کنند. اما معصومین و اولیای الهی فقط تبدیل به نور می‏شوند و سایرین برحسب پرهیزگاریشان سرعت عبورشان معین خواهد شد و هرچه سرعتمان بالاتر باشد، سوزش کمتری خواهیم داشت یعنی کمتر عذاب می‏شویم.

طبقآیه 71 سوره مریم همه از پل صراط، پلی که از جهنم می‎گذرد رد خواهیم شد. منتها سرعت رد شدن از این پل تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است

بنابراین ای نفسمن! نافرمانی نکن چون از روی پل به اعماق آتش پرتاب خواهی شد. هرچه نافرمانیت بیشتر باشد، شدت پرتابت به عمق آتش بیشتر می‏شود. تقوای بیشتری داشتن باعث می‏شود که مسیر را سریع‏ تر از دیگران طی کنیم.

به هر مقدار از دین را می‏دانیم حتی اگر یک صدم باشد همان را عمل کنیم، بخشی از 99 درصد باقیمانده بسته به ظرفیت وجودمان به ما آموخته خواهد شد. راه آموختنش سر راهمان قرار می‎گیرد. حالِ آموختنش به ما تزریق می‎شود یا هر تصور دیگری.

اگر می ‎خواهید تقوایتان را بسنجید، ترجمهخطبه متقین نهج البلاغه را بخوانید و اگر قانعتان نکرد به یکی از شرح ‏ها وتفسیرهای نهج البلاغه مراجعه کنید. قدم به قدم 114 صفت بیان کننده تقوی رادر خودتان پیاده کنید.

سرعت رد شدن از این پل تنها بر مبنای امتیاز تقوای افراد یعنی انجام بایدها و پرهیز از نبایدها است. در درجات عالی تقوا با سرعت نور از آن رد می‏ شویم و آتش جهنم هیچ آسیبی به فرد نمی‏ رساند که این حالت فقط مختص معصومین و اولیای الهی است.

بهاندازه تقوایت بالاخره از پل رد خواهی شد ولی اگر تقوای انسان از حداقل نیز برخوردار نباشد که طی چند هزار سال از پل صراط بگذرد به داخل آتش پرتاپمی‎شود.

شدت پرتاپ و عمقی که به آن می‏ افتد فقط بر مبنای امتیاز منفی سرکشی و نافرمانی است. نافرمانی  هم یعنی عدم انجام بایدها و عدم پرهیز از نبایدها.

تنها راه نجات انسان پایین بردن نمره نافرمانی و بالا بردن نمره قبولی اوست. 


منابع:

معاد شناسی علامه طهرانی

سایت مهر

رهروان ولایت

سایت صراط




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

موتورهای محرک برای سعادت انسان

یکی از محرک های دوری از رذایل وروی آوری انسان به فضایل در نظر آوردن فواید دنیایی آن مانند کسب وجاهت درنظر مردم و ستایش آن است. این شیوه مورد تأیید قرآن نیست چرا که ارزش انسان فراتر از اینهاست و از دیگر سو کمال او نیز در گرو وجاهت اجتماعی و امور مقطعی زودگذر نیست بلکه موارد دیگر را می توان به عنوان محرک های اصلی انسان جهت روی آوری به فضایل معرفی کرد.


پاداش
امید پاداش

آیات قرآن و روایات معصومان از این شیوه به کرات بهره گرفته اند.

ابعاد پاداش های خداوند بسیار گوناگون، امیدزا و شوق برانگیز است: خداوند وعده داده پاداش نیکوکاران را عطا کند. (زمر/20، فرقان/25)

قرآن در قاعده ای کلی می فرماید:

(وَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَیْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً).(مزمل/20) نماز را بر پا دارید،و زکات را ادا کنید، و از طریق انفاق هاى مستحبى به خداوند قرض الحسنه دهید، و بدانید آنچه را از کارهاى خیر براى خود از پیش مى‏فرستید آن را نزد خداوند به بهترین وجه بزرگترین، پاداش خواهید یافت.

لِلَّذِینَأَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِیادَة وَ لا یَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَ لا ذِلَّة أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُون (یونس/26) برایکسانی که کار نیک کرده اند نیکویی و زیاده است، چهره هایشان را غبار و ذلتی نمی پوشاند. اینان اهل بهشت اند و در آن جاویدان خواهند بود.

از این رو برای هر کار نیکی پاداشی وجود دارد و آن را می توان به چند بخش تقسیم کرد:

1) پاداش زود هنگام

بخشی از این پاداش ها به شکل امدادهای گوناگون در این دنیاست که همواره دستگیر بنده می شود.

قرآندر این باره می فرماید: لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا فِی هذِهِ الدُّنْیا حَسَنَة وَ لَدارُ الْآخِرَةِ خَیْرٌ وَ لَنِعْمَ دارُ الْمُتَّقِین (نحل/30) برای کسانی که نیکی کرده اند، در این جهان نیکی است و همانا سرای واپسین بهتر است.

2) جبران کمبودها

عمرانسان بسی کوتاه و اعمال خوب او بسی ناچیز تر از آن است که بتواند به ثوابو عیش ابدی آخرت نایل شود و اینجاست که لطف بی انتهای خداوند این فاصله راپر می کند.

به عنوان مثال خداوند با سر آمدن عمر انسان، اعمال او را پایان یافته نمی شمارد و حتی ممکن است عمل نیک او را به بلندای عمر دنیاقرار دهد.

امام باقر علیه السّلام فرمود: هر کس از بندگان خدا که سنّتى نیکو و شایسته نهد، براى او برابر پاداش همه آنان که بدان سنّت عمل کنند اجر و پاداش خواهد بود بدون اینکه از ثواب احدى از آنها چیزى کاسته شود، و هر کس کارى زشت را بدعت نهد،کیفر و جزاى او برابر است با کیفر و جزاى همه آنان که بدان عمل کنند بدون اینکه از عقوبت و جزاى احدى چیزى کاسته گردد. (ثواب الأعمال/ ترجمه غفارى /297)

این وحشت و تنهایی همراه با افسردگی و اندوه دامنگیر افراد مجرم خواهد بود آنان که رسوایی شان از سیمایشان شناخته می شود

خوف کیفر

ترس از کیفر عامل بازدارنده از گناه ومحرکی برای انجام نیکی هاست. در یک سو امید به پاداش قرار دارد تا انسان همواره با توازن بین آنها میان خوف از کیفر و عقاب و امید به عفو و پاداش به سر برد.

خداوند به پیامبر اکرم در بیان کلی چنین خطاب می کند:

"نَبِّئْعِبادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ وَ أَنَّ عَذابِی هُوَ الْعَذابُ الْأَلِیمُ".(حجر/49-50) بندگان مرا خبر ده که به درستى من آمرزگار مهربانم. و (نیز خبر ده) که عذاب من همانا عذابى دردناک است.

اصولاًهیچ رذیلتی بی کیفر نیست. از این رو آدمی نباید گمان برد عملش مفقود و کیفر آن محو شده است بلکه همواره می بایست از واکنش تکوینی اعمال زشت خود بر حذر باشد.

نمودهای کیفر را به چهار دسته کلی می توان تقسیم کرد:

1)‌ کیفر زود هنگام

عقوبت برخی از زشتی ها در همین دنیا دامن گیر انسان می شود مانند: کوتاه شدن عمر، تغییر نعمت ها، فقر و تنگی معیشت، تسلط اشرار و مستجاب نشدن دعا.

قرآنمی فرماید: وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیر(شوری/30) مصائب و ناملایماتى که متوجه شما مى‏شود،همه به خاطر گناهانى است که مرتکب مى‏شوید، و خدا از بسیارى از آن گناهان در مى‏گذرد و شما را به جرم آن نمى‏گیرد.

2) گذرگاه مرگ

برخی از کیفر ها در لحظه جان دادن بروز می کنند.

قرآندر این باره ما را با حقایقی آشنا می کند و بر این نکته تأکید می کند که چگونگی مرگ پاکان با ناپاکان یکسان نیست از جمله در این آیه:

أَمْ حَسِبَ الَّذِینَ اجْتَرَحُوا السَّیِّئاتِ أَنْ نَجْعَلَهُمْ کَالَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَواءً مَحْیاهُمْ وَ مَماتُهُم ساءَ ما یَحْکُمُون (جاثیه/21) بلکه آیا کسانى که گناه مرتکب مى‏شوند، و جرم اکتسابمى‏کنند، پنداشته‏اند که ما آنان را مانند کسانى قرار مى‏دهیم که ایمان آورده و عمل هاى صالح مى‏کنند؟ در حالى که زندگى و مرگشان مساوی است؟ حکم بدى است که کرده‏اند.

"ساءَ ما یَحْکُمُونَ" این جمله پندار مذکور آنان را رد مى‏کند و مى‏فرماید: اینکه پنداشتند و حکم کردند که حیات و مماتمرتکبین گناهان و مۆمنان صالح یکسان است حکم بدى است که کرده‏اند و بدى حکم کنایه است از بطلان آن.

ترساز کیفر عامل بازدارنده از گناه و محرکی برای انجام نیکی هاست. در یک سو امید به پاداش قرار دارد تا انسان همواره با توازن بین آنها میان خوف از کیفر و عقاب و امید به عفو و پاداش به سر برد

به گفته مولوی:

مرگ هر کس ای پسر همرنگ اوست                         پیش دشمن دشمن و بر دوست دوست

3) هراس محشر

شرایطآن روز برای انسان بسیار متفاوت با شرایط زندگی در این دنیاست. آیات متعددی بر این مطلب دلالت دارند که به ذکر یک نمونه بسنده می کنیم:

این وحشت و تنهایی همراه با افسردگی و اندوه دامن گیر افراد مجرم خواهد بود. آنان که رسوایی شان از سیمایشان شناخته می شود. (الرحمن/41)

4) کیفر دوزخ

دوزخپایانه کیفرها و کمینگاه طغیانگران است. دوزخ دارای درهای مختلف و درکات متفاوت است و ورود بدکاران بدان نیز که با خفت و خواری است به یک شکل نیست.

مثلاً برخی با صورت بدان وارد می شوند. گزارش زوایای این بحث از آیات و روایات بسیار گسترده و طولانی است برای ما همین بس که قرآن کریم ما را از این عذاب نزدیک بیم داده تا پیش از آنکه آن را ببینیم و به ما گفته شود: این است دوزخی که به شما وعده داده می شد. (یس/63)

بی گمان محرک هایی که در پیدایش و رشد فضایل و یا کاهش و پالایش رذایل موثرند، بایدبه قدری نیرومند باشند که انسان را در این مسیر پیش برند و به نظر می رسد نیرومندترین محرک ها متعلق به حوزه دین باشند


منابع:

1) اخلاق و تربیت اسلامی/ دکتر نجارزادگان

2) ثواب الأعمال/ ترجمه غفارى

 




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

روزی مطلوب را می‌توان کاهش یا افزایش داد؟

روزی

اراده انسان در طول اراده خداست و اراده خدا تابع حکمت است و خداوند کاری خلاف نمی‌کند.

حکمتالهی این است که انسان در پرتو اختیارش، تکامل یابد و اگر مجبور باشد، خلاف حکمت خواهد بود؛ مثلًا اگر خدا رزق را بدون ضابطه به کسی بدهد، خلاف حکمت عمل کرده است. بنابراین اگر خدا اراده می‌کند رزق کسی را اضافه یا کم کند، این اراده تابع حکمت الهی است.


در این مقاله رابطه رزق مقرر شده انسان و تلاش و اختیار او مورد بررسی قرار می گیرد:

ارتباط رزق و روزی مقرّر شده و تلاش انسان چیست؟

رزق و روزی دو گونه است: رزقی که به سراغش می‌رویم و رزقی که به سراغمان می‌آید.

در روایات، رزقی که به سراغمان می‌آید "رزق طالب" و رزقی که به سراغش می‌رویم "رزق مطلوب" نامیده شده است.

روزیطالب و حتمی همان روزی وجود و هستی و عمر، امکانات، محیط، خانواده و استعداد و... است که از ناحیه ی این قسم روزی، توان و نیروی لازم و دقت و هوشیاری برای تلاش و انجام کار پدید می‌آید و در سایه ی این امور، دَرِ روزی مطلوب و مشروط گشوده می‌ گردد.

برایدریافت روزی مطلوب، هر کس به شکلی باید دست نیاز - همراه با جدیّت و تلاش -به سوی حضرت حق بلند نماید؛ حتی طفل شیرخوار که تلاشش همان گریه و ناله و فریاد اوست، در پس این گونه افعال به روزی مطلوبش (شیر مادر) دست پیدا می‌ کند. اما همین طفل چون رشد کرد و به مقطعی بالاتر رسید، تلاش و جدیّت او شکلی دیگر پیدا می ‌کند و به صورت تفکر و اندیشه و فعل و حرکت اعضاء و جوارح ظاهر می‌ شود و کمیت و کیفیت روزی نیز تغییر می‌ کند.

نتیجهاین که: در پی روزی محتوم و طالب و بی قید و شرط، تلاش و اندیشه و کار و فعالیت آفریده می‌شود و به دنبال تلاش و فعالیت و طلب، روزی مطلوب و مشروط پدیدار می‌گردد.

روزی محتوم قابل تغییر و تحوّل و کاهش و افزایش نیست اما بسته به چگونگی انجام مقدماتِ روزی مطلوب و کیفیت ترکیب و ترتیب وچینش آن‌ ها، آن را می‌توان کاهش یا افزایش داد.

 

در قرآن آمده است، رزق و روزی به دست خداست، اگر این گونه است اختیار انسان چگونه توجیه می‌شود؟

خداونددر آیه 261 سوره بقره می‌فرماید: «مَثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِى کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِاْئَهُ حَبَّهٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَنیَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ مثال کسانى که اموالشان را در راه خدا مصرف مى‏کنند، همانند مثال دانه‏اى است که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه‏اى، صد دانه باشد؛ و خدا [آن را] براى هر کس بخواهد دو [یا چند] برابرمى‏کند؛ و خدا گشایشگرى داناست.»

حکمتالهى این است که انسان در پرتو اختیارش، تکامل یابد و اگر مجبور باشد، خلاف حکمت خواهد بود؛ مثلًا اگر خدا رزق را بدون ضابطه به کسى بدهد، خلاف حکمت عمل کرده است. بنابر این اگر خدا اراده مى‏کند رزق کسى را اضافه یا کمکند، این اراده تابع حکمت الهى است

در سوره‌های دیگر می‌فرماید: «إِنَّ اللّهَ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ» (آل عمران، 37)

«إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً»؛ (اسری، 30)

همانا پروردگار تو رزق هر کسی را که بخواهد وسیع می‌کند و رزق هر کسی را هم که بخواهد تنگ می‌گیرد، چون او به بندگانش آگاه و بیناست.»

برای رسیدن به پاسخ باید به چند مطلب توجه کنیم:

1. تفاوت پاداش با فضل الهی:

ما در مقابل کارهایمان با دو موضوع «پاداش» و «فضل الهى» رو به ‌رو هستیم. پاداش به اندازه عمل و فضل الهی بیشتر از عمل است.

درواقع آنچه براساس فضل الهی داده می‌شود، بخشش اضافی است. آیه «یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ؛ براى هر که بخواهد اضافه مى‏کند.» به همین لطف الهی اشاره دارد.

خداوند به خاطر ویژگی ها و شایستگی های افراد، حتی بیشتر از هفتصد برابر به آنها می‌دهد. این بخشش به خود شخص بستگی دارد؛ اینکه بتواندخود را آماده بکند و تحت پوشش لطف الهی در بیاورد.

به عنوان مثال اگر دانش آموزان امتحان بدهند، معلم بر اساس پاسخ های صحیح به آنها نمره می‌دهد، ولی به برخی افراد که در کلاس فعالیت زیاد یا اخلاق و ادب خوبی داشتند، به عنوان نمره کلاسی، بخشش ویژه‌ای قائل می‌شود.

 

2. تبعیت اراده الهی از حکمت او:

برخیاز صفات الهی تابع برخی دیگر از صفات اوست، مثلًا اراده خدا تابع حکمت اوست. خداوند چون حکیم است، اراده و کار غیر حکیمانه نمی‌کند. در اینجا وقتی می‌فرماید خدا رزق هر که را بخواهد، اضافه یا تنگ می‌کند، یا می‌فرماید به هر که بخواهد چند برابر پاداش می‌دهد، در حقیقت این اراده بی‌ضابطه نیست، بلکه به هر کسی بر اساس شایستگی، اخلاص و لیاقتش می‌بخشد. البته موارد استثنایی برای آزمایش افراد را نیز فراموش نکنیم.

روزیمحتوم قابل تغییر و تحوّل و کاهش و افزایش نیست اما بسته به چگونگی انجام مقدماتِ روزی مطلوب و کیفیت ترکیب و ترتیب و چینش آن‌ها روزی مطلوب را می‌توان کاهش یا افزایش داد

3. اراده الهی و اراده بشر:

اراده بشری در طول اراده الهی است؛ مثل برقی که به لامپ وصل می‌شود.

یککلیدی هست که با آن می‌توان برق را خاموش یا کم و زیاد کرد، اما برقی که در سیستم جریان دارد، از منبع اصلی - سد یا نیروگاه - است. در حقیقت همه اختیارات در دست منبع اصلی است. خدا به همه نیرو و اجازه کار می‌دهد، پس همه چیز به دست اوست. در عین حال من می‌توانم کلید را روشن یا خاموش بکنم. در حقیقت من اختیار محدودی - در چهارچوب اراده الهی- دارم. پس اعمال و قدرتبشر منافاتی با اراده الهی ندارد.

در موضوع ما، دو نوع آیه داشتیم:

1.«وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ» (بقره، 261) که در آن، اراده خدا به دادن پاداش اضافى - از باب لطف - مطرح است، یعنى خدا به برخى افراد، به خاطر ویژگى، اخلاص و تلاششان، پاداش بیشتر مى‏دهد.

2. آیه 37 آل عمران و 20 اسرى که طبق آن، خداوند به هر کسى که بخواهد، رزق زیاد یا کم مى‏دهد.    


منابع:

سایت اسلام کوئیست

شبنم مهر ـ محمد علی رضایی اصفهانی

 




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

دست به طلا می زنم خاک می شود؛ چکار کنم؟

احترام به پدر و مادر

یک زمانی اگر دست به خاک می زدم طلا می شد ولی بی نمازی و بی احترامی به پدر و مادر گرفتارم کرده است. حالا اگر دست به طلا هم بزنم خاک می شود. چکار کنم؟


خیلی اوقات در زندگی مسائلی که برای انسان به وجود می آید نشان می دهد که خدا چقدر ما را دوست دارد. مثل چی؟

مثلاً می بینیم که قبلاً کارهایمان خیلی بهتر و با برکت تربود ولی از وقتی که (خودمم می دونم) کاهل نماز شدم و یا به پدر و مادرم آنطور که باید احترام نمی کنم، برکت از زندگی ام رفته است؛ به قول معروف قبلاً دست به خاک می زدم طلا می شد اما الان دست به طلا هم می زنم خاک می شود.

و این حس با تمام تلخی ای که دارد ولی از یک جهت حس خوبی است که آدم را در همین دنیا می تواند متحول کرده تا راه درست را پیدا کند.

بهقول حجت الاسلام رنجبر دندان پزشکان یک آمپول بی حسی می زنند و رابطه ی دندان و اعصاب قطع می شود و دیگر مغز به اعصاب لثه دستور نمی دهد و لثه دیگر حس ندارد. بعد دکتر که کارش با دندان ما تمام می شود، به مرور این حس برمی گردد. حس که برمی گردد دردها شروع می شود. شیطان هم با ما این کار را می کند. چگونه؟

شیطان یک مدتی حس ما را قطع می کند. من پدر و مادرم را نگران می کنم، همسرم  را از خودم ناراحت می کنم، به همسایه ام حرف نامربوطی می زنم، دل شکستن دیگران برایم راحت می شود و...

دراین لحظه که از من این خطاها سر می زند گویا حس قطع است اما خدا انسان هایی که دوست دارد را این حس را زود به آنها در همین دنیا بر می گرداند تا دردشان بگیرد و به دوای آن درد بپردازند.

کسیکه خدا دوستش دارد، او خودش می فهمد که چه کار کرده است. در این موقع انسان به فکر آنتی بیوتیک و دارو می افتد. چون خدا مهربان است، راه برگشت را برای ما باز گذاشته است.

نمازهایی که قضا شده را کم کم قضایش را به جا آوریم و به نمازهای یومیه الان خود هم توجه کنیم، سر موقع و با آداب خودش کامل و صحیح به جا آوریم. این آنتی بیوتیک درد بی نمازی و به عبارتی آشتی با خداست!

علاوهبر اینها به موارد جزئی تری نیز اشاره شده است؛ مثل روایتی از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) که فرمودند از پیامبر (صلی الله و علیه و آله) درباره حق والد بر فرزند سوال کردند ایشان جواب داد که فرزند نباید والدین خود را به نام صدا بزند و در راه رفتن و نشستن بر آنها سبقت گیرد و موجب توهین دیگران به ایشان شود"

اما آشتی با خلق خدا که بهترین آن آشتی با پدر و مادر است؛ فراموش نکنیم که بعد از خدا بهتر از پدر و مادر در عالم وجود ندارد.

و ای وای بر بعضی از ما جوانان با این نوع برخورد کردن با پدر و مادرهایمان!

افبر این دنیایی که وقتی پسر، سگ به خانه می آورد و مادر می گوید که من دیگربه خانه ی تو نمی آیم و فرزند می گوید: خوب نیا و خودش، زندگی و عمرش را از شیرینی و حلاوت و حرارت حضور پدر و مادر محروم می کند و گاه هم دیده می شود که با لحن های بد و تمسخر آمیز و بی احترامی با آنان برخورد می کند.

مگر حواسمان به این آیات قرآن پیرامون احترام به پدر و مادر نیست؟!!

آیات را نمی بینیم یا خود را به ندیدن زده ایم؟!

دوستمن! مقام پدر و مادر در کنار مقام خداوند آمده است یعنی بعد از احترام و سجده به خداوند، مراقب رفتار و عملکردت با پدر و مادرت باش. توجه کنیم، اینحرف خیلی بزرگی است و آن را کم اهمیت نشماریم. اُف بر این دنیا که دارد مارا به اینجا می کشاند.

و خوش به حال کسانی که عطر خوش پدر و مادر در خانه ی آنها پیچیده است و آن را با هیچ چیز و هیچ کسی مبادله نمی کنند.

در ادامه به بیان سندهایی بر گفتارهای خود از آیات و روایات می پردازیم:

همانطور که بیان شد، در چهار سوره از قرآن کریم دستور به احسان به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است، این هم ردیف بودن دو مسئله، بیانگر این است که قرآن تا چه حدّ براى والدین احترام قائل است:

«لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَاناً» (بقره، 83)

جز خداوند یگانه را پرستش نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.

«وَاعْبُدُواْ اللّهَ وَلاَ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» (نساء، 36)

خدا را بپرستید و هیچ چیز را همتاى او قرار ندهید و به پدر و مادر نیکى کنید.

«أَلاَّ تُشْرِکُواْ بِهِ شَیْئًا وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» (انعام، 151)

اینکه چیزى را شریک خدا قرار ندهید و به پدر و مادر نیکى کنید.

«وَقَضَى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» (اسراء، 23)

و پروردگارت فرمان داده جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.

مادر

و همچنین در قرآن و روایات مصادیق و مواردی از مسئله احترام و نیکی به پدر و مادر بیان شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم:

الف. خوش سخنی

در آیه ای می فرماید:

"... چون یکی یا هر دو [پدر و مادر] به پیری رسند حتی به آنان "اُف" مگو و آنها را از خود مران بلکه بزرگوارانه با ایشان سخن بگوی".(اسراء، 23)

در روایتی نیز امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:

اگر کمتر از "اف" عبارتی وجود داشت خداوند از آن نهی می فرمودند. (کلینی، کافی، ج 2، ص 349)

ب. تواضع در مقابل آنها

در ادامه آیه بالا می فرماید:

بال های تواضع خویش را از روی رحمت و مهربانی در برابر پدر و مادر فرود آر". (اسراء، 24)

تعبیر استعاری "فرود آوردن بال رحمت" در این آیه بر حد اعلای تواضع در برابر والدین دلالت می‌کند.

ج. اطاعت از آنها

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمودند:

"فرزند سه وظیفه در قبال پدر و مادر دارد؛ شکر گذاری آنها در همه حال، اطاعت  آنها در آنچه امر و نهی می کنند در غیر معصیت الهی و خیر خواهی آنها در آشکار و خفا". (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 75، ص 236)

امامصادق (علیه السلام): نیکی به والدین از شناختن خوب خدا ناشی می شود چرا کههیچ عبادتی سریع تر از نیکی به والدین نتیجه اش به انسان نمی رسد

د. دعا برای آنها

در همان آیات به دعا کردن برای پدر و مادر امر می فرماید:

"... و بگو پروردگارا بر آنها [پدر و مادر] رحم کن همان طور که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند". (اسراء، 24)

علاوهبر اینها به موارد جزئی تری نیز اشاره شده است؛ مثل روایتی از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) که فرمودند از پیامبر (صلی الله و علیه و آله) درباره حق والد بر فرزند سوال کردند ایشان جواب داد که فرزند نباید والدین خود را به نام صدا بزند و در راه رفتن و نشستن بر آنها سبقت گیرد و موجب توهین دیگران به ایشان شود".(کلینی، کافی، ج 2، ص158)

و در آیه ای نیز انفاق به والدین  را مقدم بر هر انفاقی می کند و می فرماید:

"از تو می‌ پرسند که چه انفاق کنند. بگو هر مالی که می‌ بخشید پس به والدین و نزدیکان و ... ببخشید." (بقره، 215)

رسول اکرم (صلی الله و علیه و آله): نظر به والدین عبادت است. (بحارالانوار، ج ،1 ص204) 


منابع:

سایت پرسمان

سایت اسک دین

سایت حوزه

سایت مومنین




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

بارزترین ویژگی قرآنی اصحاب امام حسین(علیه السلام)

کربلا

ازروز عرفه و شهادت حضرت مسلم اکثر مردم جامعه خود را برای آمدن ماه محرم آماده می کنند و تکاپوی برپایی هیئات مذهبی، دسته ها، تکیه ها و ... برای عزای حسینی هستند. همه جا سیاه پوش می شود، در تمام نقاط شهرها و در تمام محله ها بنرها و پلاکاردهای بر پایی مراسم های عزاداری به چشم می خورد.

باشروع ماه محرم و از شب اول، تقریباً به مدت ده شب شرکت در مراسم های عزاداری جزء برنامه ضروری و لاینفک مردم می شود. شب ها صدای عزاداری و دستههای زنجیر زنی به گوش می رسد.

همه این ها خوب است و نمی خواهیم خط بطلان بر این شعائر مذهبی  بکشیمو آنها را نفی کنیم. باید در شهادت و ماتم حضرات معصومین: عزادار و ماتم زده بود و در غم آن ها خود را شریک دانست. ولی آیا تا به حال قدری اندیشیدهایم که زندگی ما چقدر شبیه آن بزرگواران است؟ کجای مناسبات زندگیمان ربطی به مناسبات حسینی دارد؟

کاش همراه همه عزاداری ها اندکی تامل و تفکر داشته باشیم. تا به حال به ویژگی های بارز و شاخص یاران حضرت حسین بن علی بن ابیطالب نگریسته ایم و اندیشیده ایم؟ اندیشیده ایم که به چه علت این افراد برای آن واقعه مهم انتخاب شدند؟

درجریان واقعه کربلا، عاشورا؛ بارها حضرت حسین روشنگری کردند و ادامه راه راتبیین کردند؛ تا هرکس تمایلی ندارد، برود و جان خود را حفظ کند. آن ها که ماندند و نرفتند و بر عهد و پیمان خود ماندند؛ از آن دست آدمیانی بودند که چون ابتدا قول داده بودند؛ رنگ عوض نکردند و محکم و استوار و تمام قد ایستادند.

افرادیمانند مسلم بن عوسجه و حبیب بن مُظاهر شبانه از کوفه گریختند و خود را به امام حسین علیه السلام رساندند زیرا نمی خواستند ننگ عهد شکنی  را تا آخر زندگی با خود بکشند.

مردمکوفه حضرت حسین علیه السلام را دعوت کردند. ایشان هم در جواب آن دعوتنامه ها به سمت کوفه حرکت کردند. ولی جماعت کوفی بر قول و عهد خود نماندند و باعث آن اتفاق تلخ شدند. شاید اگر آن ها نامه را نمی نوشتند یا بر پیمان خود باقی می ماندند؛ جریان تاریخ به کلی تغییر می کرد؛ سپاه باطل محومی گشت و بر مسند حکومت تکیه نمی کرد. با توجه به این اتفاقات و جریان ها باید به این فکر کنیم که ما؛ پیروان آن امام والا مقام چقدر بر روی عهد و پیمان خود می مانیم و به آن وفا می کنیم؟

برای دوری از اَنگ بی عقلی و ضد عقل بودن، به عهد ها و پیمان های خود وفادار باشیم و قولی ندهیم که نتوانیم به آن عمل کنیم

بایدتوجه کرد که یکی از بدیهی ترین ارزش های انسانی وفای به عهد است. این ویژگی از بزرگترین واجبات و تکالیفی است که خداوند باری تعالی بر همه مکلفین واجب نموده و تخلف از آن بر هیچ کس حتی مشرک، منافق و کافر جایز نیست.

وفای به عهد ضامن نظم و ثبات و جامعه می گردد و بر بقای حیات اجتماعی اثر دارد. به همین علت در متون اسلامی تاکید بسیار زیادی بدان شده است.

خداوند در قرآن کریم یکی از صفات برجسته حضرت اسماعیل را صادقالوعد بودن دانسته؛ (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ إِسْماعیلَ إِنَّهُ کانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا) مریم/54. در روایتى مى‏خوانیم: اینکه خداوند اسماعیل را صادق الوعد شمرده، به خاطر این است که او بقدرى در وفاى به وعده‏اش اصرار داشت؛ که با کسى در محلى وعده‏اى گذاردهبود، او نیامد، اسماعیل علیه السلام همچنان تا یک سال در انتظار او بود! هنگامى که بعد از این مدت آمد، اسماعیل گفت: من همواره در انتظار تو بودم.

از این رو از آیات و روایات می توان به این نتیجه رسید که وفای به عهد ویژگی انسان هایی است که در اوج قرار دارند و پیامبران و ائمه معصومین: هم در رأس هستند.

منظورمان از عهد کلی است؛ چه عهدها و قول های میان اشخاص و چه در نگاه کلان تر؛ عهدها و معامله های جوامع.

هنگامی که انسان ها بر عهد و پیمان خود باقی بمانند معاشرت میان آن ها مستحکم می شود و قطعاً این ارزش گذاشتن و احترام به حقوق دیگران ضامن ثبات روابط انسانی و اجرای عدالت است و منافع افراد زیر سوال نرفته و پایمال نمی گردد.

خداونددر مورد کسانی که بر عهد های خود وفا دارند اینگونه می فرماید: (بَلى‏ مَنْ أَوْفى‏ بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى‏ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقین.)(آل عمران/76)

در آیه ای دیگر این طور می گوید: (مِنَ الْمُوْمِنینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدیلا) (احزاب/ 23)

اینویژگی از بزرگترین واجبات و تکالیفی است که خداوند باری تعالی بر همه مکلفین واجب نموده و تخلف از آن بر هیچ کس حتی مشرک، منافق و کافر جایز نیست

مومنان واقعی کسانی هستند که بر عهد و پیمان خود با خداوند و حتماً می ایستند و وفادارند.

در سوره رعد ویژگی صاحبان عقل ولُب را پایداری به عهد با خداوند می داند: (إِنمَّا یَتَذَکَّرُ أُوْلُواْالْأَلْبَابِ/ الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ) (رعد/19-2) بنابراین برای دوری از اَنگ بی عقلی و ضد عقل بودن، به عهدها و پیمان های خود وفادار باشیم و قولی ندهیم که نتوانیم به آن عمل کنیم.

 

نتیجه گیری:

ما آدمیان باید توجه داشته باشیم که خداوند؛ روز قیامت از عهدها و پیمان ها سوال می کند؛ برای وفادار بودن و نبودن بر سر آن ها حتما بازخواست خواهیم شد؛ بزرگ ترین پرده دری نقض عهد و پیمان است.ما که در این دنیا نسبت به افراد دیگر رفتار زشت پرده دری را داشته ایم و به حقوق آن ها احترام نگذاشته ایم؛ نباید انتظار داشته باشیم که در دادگاه عدل الهی با ما خوب رفتار شود. (وَ أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْوُلاً) (اسراء/34)

یادمان بماند که اگر عهدی بستیم بر آن بمانیم و این ارزش اخلاقی را روز به روز در خود تقویت کنیم تا دچار پرده دری الهی نگردیم.

و چه زیبا می گوید سعدی:

پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را

الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را

قیمت عشق نداند قدم صدق ندارد

سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را

گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی

دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را

گر سرم می‌رود از عهد تو سر بازنپیچم

 تا بگویند پس از من که به سر برد وفا را




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

وقتی نمی توان ازدواج کرد…


از موضوعات بسیار مورد توجه انسان مسأله ازدواج و ارتباط با جنس مخالف است. این بحث از منظرهای مختلفی قابل توجه است اما آنچه که قصد پرداختن به آن را داریم وظیفه فرد در قبال موانع ازدواج است.

اسلام عزیز از آنجا که با توجه به فطرت انسانی قوانین را وضع نموده است، بین قوانین الهی و نیازهای انسانی نیز اختلافی دیده نمی شود.


ازدواج

ازدواجهسته اول ایجاد خانواده و به نوبه ی خود، واحدی در سنگ بنای جامعه انسانی است. حضرت محمّد(صلی الله علیه وآله) فرمود: هیچ کانونی در اسلام بر پا نشده است که نزد خداوند از کانون ازدواج محبوب تر و عزیزتر باشد.(محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 100، ص 222، باب 1، ح 40)

ازدواجو گزینش همسر، انتخاب مطلوب ترین همراه و ترسیم روشن ترین طریق سعادت و پاسخی مناسب به عالی ترین نیاز فطری انسان یعنی وصول به کمال و سعادت است.

چنانچه حضرت علی(علیه السلام) در این باب می فرمایند: هیچ یک از یاران رسول خدا(صلی الله علیه وآله) ازدواج نکرد، مگر اینکه ایشان پس از ازدواج آنان فرمود: ایمانش کامل شد. (حسین نورى طبرسى، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 150، باب 1، ح 8)

ازدواج در منطق قرآن کریم، به وجود آورنده مطمئن ترین و آرام بخش ترین رابطه ها و آغازگر زندگی همراه با طراوت، مودّت  و ایثار است.

ازآیات و نشانه های قدرت خداوند این است که برای انسان از نوع خود، همسرانی آفرید تا در کنار آنان، به آرامش و سکون نایل آیند و بین آنان دوستی و رحمتقرار داد. (روم: 21)

تعففو عفت پیشه کردن زمانی محقق می شود که پای عقل به هوی و هوس و شهوت بسته نباشد و الا کسی که شرایط گناه را برای خودش فراهم کرده چگونه عقل او دستوربه عفاف دهد (طاعة الهوی تفسد العقل) زیرا هوی پرستی عقل انسان را فاسد میکند

شهید مطهّری درباره نقش ارزنده ازدواج می گوید: «... یک پختگی و پویایی وجود دارد که جز در پرتو ازدواج و تشکیل خانواده  پیدانمی شود، در مدرسه پیدا نمی شود، در جهاد با نفس پیدا نمی شود، در نماز شبپیدا نمی شود; این کمالات را فقط باید در ازدواج و تشکیل خانواده به دست آورد.

لذا، هیچ وقت نمی شود که یک کشیش، یک کاردینال به صورت یک انسان کامل در بیاید، اگر واقعاً درکاردینالی خودش صادق باشد.» (مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، ص 398)

اما نگاه اسلام به جنس مخالف همیشه ایجابی نیست و همیشه تاکید بر برقراری ارتباط نیست بلکه درجایی که مانعی بر سر ازدواج است دستور به عفاف می دهد (وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه‏)

عفاف

«عفت» یکی از فضایل مهم اخلاقی در رشد و پیشرفت و تکامل جوامع انسانی است; اما شهوت که مقابل عفت قرار دارد، موجب سقوط فرد و جامعه می شود.

بنابراین کسی که شرایط ازدواج ساده را ندارد حق ارتکاب گناه را ندارد برای پرهیز از گناه  باید از زمینه های گناه نیز دوری گزیند.

به عبارت ساده تر همیشه مسیر مقابل انسان ارضای شهوت نیست بلکه عفت نیز گزینه ای است که نباید فراموشش کرد.

نکتهدیگر اینکه تعفف و عفت پیشه کردن زمانی محقق می شود که پای عقل به هوی و هوس و شهوت بسته نباشد و الا کسی که شرایط گناه را برای خودش فراهم کرده چگونه عقل او دستور به عفاف دهد (طاعة الهوی تفسد العقل) چنانچه هوی پرستی عقل انسان را فاسد می کند.

(عبد الشهوة اسیر لا ینفک اسره) برده شهوت اسیری است که آزادی را نمی بیند، پس برای آزادی عقل باید چشم را محدودکرد. (اذا ابصرت العین الشهوة عمی القلب عن العاقبة)

و این گونه است که قرآن مجید مومنین را از نگاه شهوت آلود نهی می کند (قُلْ لِلْمُۆْمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ )

منشأگرایش مرد به زن و آرمیدن مرد در سایه انس به زن مودّت و رحمتی است که خداوند بین آنها برقرار کرده و این مودّت الهی و رحمت خدایی غیر از گرایش غریزی نر به ماده است که در حیوانات هم وجود دارد; و از این رهگذر است که زن محبوب رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) واقع شده است; فرمود: من از دنیایشما، سه چیز را دوست دارم: زن، بوی خوش و نور چشم من در نماز است

چند راهکار برای دوستان مجرد

1-دعا کردن را فراموش نکنید، مخصوصاً دعا در اوقات اجابت مانند سجود، قبل ازنماز مغرب در روز جمعه، بین اذان و اقامه در مسجد، ثلث اخیر شب و سحرگاه قبل از طلوع صبح و غیره، چنانچه خداوند متعال وعده داده است که کسی که از او چیزی را طلب کند خواسته او را بر آورده می کند، خداوند می فرماید: "و گفتار چه کسی از گفتار خداوند صادق تر است؟"‌ و در سوره بقره می فرماید: " و(ای پیامبر) اگر بندگانم از تو در مورد من سۆال کنند پس من نزدیک هستم، دعای دعاکنندگان را اجابت می کنم”".

2- روزه گرفتن، زیرا؛

اولاً توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم می باشد برای مهار شهوت.

ثانیاً هنگام پرخوری، شهوت تحریک می شود ولی کمتر خوردن و یا روزه گرفتن از شدت شهوت می کاهد.

3- چشم پوشیدن از نظر به مناظر شهوت انگیز

4 - از دوست بد دوری کند زیرا بیشتر گناه ها و مصائب سببش دوست های بد هستند.

چنانچه شاعر در این زمینه می گوید:

تا توانی می گریز از یار بد *** یار بد بدتر بُوَد از مار بد

مار بد تنها تو را بر جان زند *** یار بد بر جان و مال و بر ایمان زند

5-تنهایی و بیکار ماندن از هر بلایی بدتر است، پس بهتر است که بیکار نماند ووقت فراغ خود را صرف اذکار و عبادت کند، زیرا اوقات فراغت، مخصوصاً اگر قدرت مالی همراه آن باشد اساس مفسدات جوانان می باشد.

در این باب ضرب المثل عربی می گوید: "الوقت کالسیف، ان لم تقطعه قطعک"‌ یعنی: " وقت مانند شمشیر می باشد، اگر با آن قطع نکنی آن تو را قطع می کند."

6 - خواندنهر چه بیشتر اذکار، قرآن مشارکت در کارهای خیر دسته جمعی و غیره. قرآن مى‏فرماید: «نماز، از گناه و بدى باز مى‏دارد» [ عنکبوت، 54] به ویژه اگر آن را با حضور قلب بخوانید.  


منابع:

سایت پرسمان

سایت حوزه

سایت الف




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی


منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)تاریخ روزآیه قرآن تصادفیآیه قرآن

در كل اينترنت
در اين سايت
میان صفحات فارسی

حدیث موضوعی
X