حدیث موضوعی مطالب ديني و قرآني - Archive: 1393-08-2
درباره

سلام خدمت تمام دوستای گلم تمام تلاشم اینه بهترین مطالب دینی و قرآنی رو در اختیارتون قرار بدم. یاعلی
جستجو
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
آیه قرآن تصادفی

مطالب قرانی

سوره قرآنحدیث موضوعیذکر روزهای هفته مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشوراوصیت شهدا
روزشمار فاطمیهپخش زنده حرم
ابر برچسب ها
حكمت نامه لقمان حكيم (415) (<-TagCount->) , مطالب ديني (255) (<-TagCount->) , نماز (111) (<-TagCount->) , مناجات نامه (101) (<-TagCount->) , مطالب قراني (66) (<-TagCount->) , احاديث نماز (62) (<-TagCount->) , مطالب قرانی (42) (<-TagCount->) , مطالب دینی (39) (<-TagCount->) , پندهاي لقمان حكيم (37) (<-TagCount->) , حديث (36) (<-TagCount->) , ادعيه قرآنى (34) (<-TagCount->) , احادیث قرآنی (20) (<-TagCount->) , مطالب مرتبط به سوره لقمان (18) (<-TagCount->) , قرآن شناسی (18) (<-TagCount->) , داستان انبياء (16) (<-TagCount->) , اهل بیت در قرآن (14) (<-TagCount->) , حكايات قرآني (13) (<-TagCount->) , نسخ در قرآن (10) (<-TagCount->) , امامت (10) (<-TagCount->) , معارف قرآن (9) (<-TagCount->) , محکم و متشابه (9) (<-TagCount->) , داستان های قرآنی (8) (<-TagCount->) , عكس هايي با موضوع دين (4) (<-TagCount->) , احاديث لقمان حكيم (2) (<-TagCount->) , اصول قرأت (1) (<-TagCount->) , قرآن و تربیت صحیح (1) (<-TagCount->) , احکام قرآنی (0) (<-TagCount->) , قرآن و طبیعت (0) (<-TagCount->) , قرآن و زندگی (0) (<-TagCount->) , قرآن و اجتماع (0) (<-TagCount->) , قرآن و فرهنگ (0) (<-TagCount->) , عکس هایی با موضوع دین (0) (<-TagCount->) , بدون موضوع (10) (<-TagCount->) , 


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
مطالب ديني و قرآني

شاید سوال شما هم باشد!

فکر تعطیل

دردرجه اول یاد گیری زبان عربی برای درک بهتر معانی قرآن امر پسندیده ای استاما این مطلب بدان معنا نیست که استفاده از ترجمه های معتبر قرآن فایده اینداشته باشد بلکه استفاده از این ترجمه ها برای کسانی که زبان عربی نمی دانند مفید است.


در این مقاله به دو سوال در مورد قرآن پاسخ خواهیم گفت:

سوال اول: آیا خواندن از روی ترجمه قرآن مفید است؟

ازنظر فقهی ترجمه قرآن در حکم خود قرآن نیست به همین علت مراجع عظام تقلید گفته اند: " مسّ نمودن خطّ قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خطّ قرآن برایکسی که وضو ندارد، حرام است. ولی اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند مسّ آن اشکال ندارد. (توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج1، ص 186) " از طرف دیگر گفته اند: " انسان باید نماز را یاد بگیرد که غلط نخواند." (توضیح المسائل (المحشی للإمام الخمینی)، ج1، ص 550)بنابراین خواندن ترجمه قرآن به جای حمد و سوره جایز نیست.

از نظر محتوا و مفهوم نیز ترجمه های قرآن هر چه به معنا و مفهوم قرآن نزدیک باشد، باز هم به طور کامل نمی تواند معنای قرآن را به مخاطب القا کند.

پسدر درجه اول یاد گیری زبان عربی برای درک بهتر معانی قرآن امر پسندیده ای است اما این مطلب بدان معنا نیست که استفاده از ترجمه های معتبر قرآن فایدهای نداشته باشد بلکه استفاده از این ترجمه ها برای کسانی که زبان عربی نمیدانند مفید است.

 

سوال دوم: چرا خداوند در قرآن برای خودش از ضمیر مذکر استفاده کرده است؟

زبانقرآن عربی است و زبان عربی برخلاف برخی از زبان ها، از دو نوع ضمایر مذکّرو مۆنت برخوردار است طبیعی است که هر کتابی بخواهد با این زبان نوشته شود،اگر چه کتاب الهی باشد، باید از قواعد آن زبان پیروی کرده و بر آن ساختار باشد. زبان عربی به علّت نداشتن ضمیر خنثی، بعضی از چیزهایی که فارغ از جنسیت باشند را با ضمیر مذکّر می آورد. البته نظیر این، در زبان های دیگری؛مثل زبان فرانسه نیز وجود دارد. با اتکا به این نکته می توان نتیجه گرفت که آوردن ضمیر مذکّر، ربطی به صفات مردانه ندارد. در واقع می توان گفت که قرآنمغلوب نگاه مرد سالارانه متداول در فرهنگ زمانه خویش نشده است، بلکه یک ویژگی زبانی است، که گوینده را پایبند به رعایت آن می کند. بنابر این، قرآنبه مقتضای این که به زبان عربی نازل شده است، با همین گفتمان سخن می‌گوید وهماهنگ با قواعد عربی از ضمایر و واژگان مذکر برای خداوند بهره می‌گیرد.

نشانههای لفظی مۆنث و مذکر، بار ارزشی ندارند و نشانه و دلیل بر کرامت و منزلت نیست، لذا اگر نشانه های لفظی مذکر، به خاطر کرامت و منزلت خاص، دارای ارزشبود، برای غیر انسان و برخی از موجودات پلیدی مثل شیطان و ابلیس ... نبایداز افعال یا اسامی یا ضمایر و ... دارای نشانه های لفظی مذکر استفاده می شد

به بیان دیگر:

از طرفی؛ در زبان عربی، اسم ها و فعل ها (به جز فعل های متکلم وحده و متکلم مع الغیر) دو نوع می باشند: مذکر و مۆنث، و مذکر و مۆنث نیز به حقیقی و مجازی تقسیم می شوند.

موجوداتی که دستگاه ها و آلات ذکورت و انوثت (مردانگی و زنانگی) داشته باشند، مذکر و مۆنث حقیقی اند و گرنه مجازی خواهند بود. مذکر حقیقی مانند «رجل» (مرد) و «جمل» (شتر نر) و مۆنث حقیقی مانند «امرأة» (زن) و «ناقة» (شتر ماده)؛ و مذکر مجازی مانند: «قلم» و «جدار» (دیوار)، مۆنث مجازی مانند: «دار» (خانه) و «غرفه» (اطاق). وکار برد مۆنث مجازی در مواردی؛ مانند، اسامی شهرها و اعضاء زوج بدن، قیاسیو بر طبق قاعده است و در بقیه موارد قاعده خاصی ندارد و سماعی است؛ یعنی ملاک فقط شنیدن از عرب زبان ها است و باید دید عرب زبان ها در چه مواردی بهکار می برند و اگر چیزی مۆنث حقیقی و مجازی و نیز مذکر حقیقی نباشد، مذکر مجازی خواهد بود. [1]

ازنظر محتوا و مفهوم نیز ترجمه های قرآن هر چه به معنا و مفهوم قرآن نزدیک باشد، باز هم به طور کامل نمی تواند معنای قرآن را به مخاطب القا کند. پس در درجه اول یاد گیری زبان عربی برای درک بهتر معانی قرآن امر پسندیده ای است اما این مطلب بدان معنا نیست که استفاده از ترجمه های معتبر قرآن فایدهای نداشته باشد بلکه استفاده از این ترجمه ها برای کسانی که زبان عربی نمیدانند مفید است

و از طرف دیگر چون خداوند نه زاینده و نه زائیده شده و نه چیزی مثل اوست. [2] و از موارد کار برد قیاسی و سماعی مۆنثمجازی هم نیست پس براساس قواعد زبان عربی برای ذات متعالی خداوند باید از ضمایر، اسامی و صفات به صورت مذکر (مجازی) استفاده نمود.

به این نکته هم باید توجه داشت که نشانه های لفظی مۆنث و مذکر، بار ارزشی ندارند ونشانه و دلیل بر کرامت و منزلت نیست، لذا اگر نشانه های لفظی مذکر، به خاطر کرامت و منزلت خاص، دارای ارزش بود، برای غیر انسان و برخی از موجوداتپلیدی مثل شیطان و ابلیس ... نباید از افعال یا اسامی یا ضمایر و ... دارای نشانه های لفظی مذکر استفاده می شد.

و همین طور اگر نشانه هایلفظی مۆنث، دلیل و نشانهء نقص و بی ارزشی بود، برای موجودات با ارزشی مانند: خورشید، (شمس)، زمین (ارض)، مردان (الرجال)، آب (ماء) و ...، و برایبهترین اعمال و بهترین جایگاه ها مثل؛ نماز (صلوة)، زکات (زکاة)، جنت، نشانه های لفظی مۆنث نمی آوردند [3].

 

پی نوشت ها:

[1] صرف ساده، ص 145 و 28.

[2] لم یلد و لم یولد. (توحید/3). لیس کمثله شیء (شوری/11)

[3] زن در آینه جلال و جمال، جوادی آملی، ص 78.   


منابع:

سایت اسلام کوئیست

سایت راسخون




 برچسب ها : مطالب دینی

خواندن قرآن چه فایده‌ای دارد؟

تلاوت

قرآنکریم نیز برای تعلیم و هدایت بشر نازل شده است. پس استفاده از آن مانند استفاده از هر ابزار دیگری، بستگی به قصد، نیت و چگونگی استفاده ی مصرف کننده دارد.

قرآنکریم می‌تواند وسیله‌ای برای هدایت و هم چنین وسیله‌ای برای انحراف بیشتر باشد. چرا که فقط وسیله است و نه هدف. لذا اگر کسی خوب و درست استفاده کرد،هدایت می‌شود «هدیً للمتقین» و اگر کسی سوء استفاده کرد، با همین وسیله گمراه‌تر می‌گردد. چنان چه فرمود:

«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُۆْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً» (الإسراء - 82)


برایانجام هر کاری و رسیدن به هر هدفی، وسیله یا وسایلی وجود دارد. به عنوان مثال: خودرو، وسیله ی حمل و نقل است. هم می‌توان با آن مسافر حمل نمودد و هم کالا و هم قاچاق و نیز مواد مخدر. هم می‌توان با آن زیارت و یا برای کسبحلال رفت و هم می‌توان به دنبال فسق و فجور رفت. می‌تواند ابزاری برای سهولت امور باشد و یا ابزاری برای فخر و مباهات و تکبر و رفتن به جهنم.

قرآنکریم نیز برای تعلیم و هدایت بشر نازل شده است. پس استفاده از آن مانند استفاده از هر ابزار دیگری، بستگی به قصد، نیت و چگونگی استفاده ی مصرف کننده دارد. قرآن کریم می‌تواند وسیله‌ای برای هدایت و هم چنین وسیله‌ای برای انحراف بیشتر باشد. چرا که فقط وسیله است و نه هدف. لذا اگر کسی خوب ودرست استفاده کرد، هدایت می‌شود «هدیً للمتقین» و اگر کسی سوء استفاده کرد، با همین وسیله گمراه‌تر می‌گردد. چنان چه فرمود:

«وَ نُنَزِّلُمِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُۆْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً» (الإسراء - 82)

و ما آنچه از قرآن فرستیم شفای دل و رحمت الهی بر اهل ایمان است، لیکن کافران را به جز زیان چیزی نخواهد افزود.

نهتنها قرآن، بلکه هر نعمت دیگری همین‌گونه است. نعمات موجب رحمت و آسایش و گشایش کار مۆمنین و موجب ضلالت، گمراهی و گرفتاری بیشتر ظالمین و کافرین می‌گردد. پس، اگر کسی دست کم، بدون غرض و مرض به قرآن رجوع نماید، بهترین بهره‌ها را از این اقیانوس بی‌کران علم می‌برد

البته نه تنها قرآن، بلکه هر نعمت دیگری همین‌گونه است. نعمات موجب رحمت و آسایش و گشایش کار مۆمنین و موجب ضلالت، گمراهی و گرفتاری بیشتر ظالمین و کافرین می‌گردد. پس، اگر کسی دست کم، بدون غرض و مرض به قرآن رجوع نماید، بهترین بهره‌ها را از این اقیانوس بی‌کران علم می‌برد.

دقت شود که چون انسان از خود هیچ ندارد، آنچه می‌شنود، می‌فهمد، می‌گوید و می‌پذیرد، همه سخن دیگران است، حال چه سخنی جامع‌تر، خوش‌تر، علمی‌تر، نورانی‌تر، صادق‌ترو هدایت کننده‌تر از سخن خداوند متعال است. آیا خوش‌تر نیست که گوش انسان به جای صداهای گوش‌خراش که دعوت به جهل و جهنم می‌کنند، کلام خدا را بشنود وبه جای آن که صدای حیوانات یا خناسان از گلویش خارج شود، مانند یک نبی، کلام خدا را بازگو نماید و به جای فهم هر سخن بی‌منطق و غیر مفهومی که فقط از روی ظن و گمان (نظریه) بیان می‌گردد، حقایق کلام الهی را فهم نماید و بهجای پذیرش هر اعوجاجی،‌ را بپذیرد؟

«إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ» (فاطر - 29)

درحقیقت، کسانى که کتاب خدا را مى‏خوانند و نماز برپا مى‏دارند و از آنچه بدیشان روزى داده‏ایم، نهان و آشکارا انفاق مى‏کنند، امید به تجارتى بسته‏اند که هرگز زوال نمى‏پذیرد.


منبع: ایکس شبهه




 برچسب ها : مطالب دینی

شیعه ما هرگز بسوی دشمن دست دراز نمی کنند! 

امام صادق

امام صادق( علیه السلام) در مدت 34 سال امامت پربرکت خویش نقش شایسته ای در گسترش فرهنگ حیاتبخش اسلام انجام داد.

رهنمودهایراهگشای امام صادق(علیه السلام) در زمینه های سلوک فردی و اجتماعی، معاشرتبا دیگران، برخورد با نسل نو و جوانان، مسائل حقوقی، آداب ازدواج، موضعگیری در مقابل حکومت ها و سیاستمداران زمان، آموزه های علمی، تربیتی، پزشکی و ده ها موضوع دیگر، زینت بخش صفحات زندگی آن حضرت و برگ زرینی در تاریخ شیعه می باشد[1].

در این نوشتار قسمتی از  سفارشات امام صادق علیه السلام را در خصوص آداب زندگی و بندگی تقدیم می کنیم.

 

استقامت و پایداری

یکیاز سفارشات مورد تاکید کلام الله مجید و روایات ماثوره از حضرات معصومین (علیهم السلام) ایستادگی و پایداری روی آرمان ها و آداب و سنن اسلامی می باشد.«إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ [فصلت/30] برآنان که گفتند: پروردگار ما الله است و پایداری ورزیدند، فرشتگان فرود می آیند که مترسید و غمگین مباشید، شما را به بهشتی که وعده داده بودند بشارت است» ایستادگی و استقامتی که می بایست همراه با آگاهی، شناخت، معرفت و بصیرت همراه باشد.

ازجمله بزرگانی که در این خصوص سفارشاتی را به پیروان و شیعیان خو د داشته است، امام صادق(علیه السلام) می باشد. این امام همام در یک روایت بسیار زیبا و ارزشمند می فرمایند: «لو ان شیعتنا استقاموا لصافحتهم الملائکة ولاظلهم الغمام ولاشرقوا نهارا ولاکلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم، ولما سالوا الله شیئا الا اعطاهم [2]؛ اگرشیعیان ما در راه حق استقامت ورزند فرشتگان آسمان با آنان دست می دهند، ابرها [ی رحمت] بر سر آنان سایه می افکنند و سیمایشان همانند روز روشن می درخشد و از زمین و آسمان روزی می خورند و هیچ خواسته ای از خداوند نخواهند داشت مگر اینکه خدای متعال به آنان عطا می کند..» 

 

عزت نفس و دوری از ذلت

یکیاز راهکار های رسیدن به سعادت و شادکامی و بهروزی، عزت نفس و فاصله گرفتن از خواری و ذلت می باشد. از جمله استفاده هایی که از سفارشات اساتید اخلاق می شود این است که، اگر کسی طالب رسیدن به سعادت و مقامات عالیه می باشد، می بایست برای خود عزت نفس قائل باشد. 

هرچند سفارشاتی که از امام صادق (علیه السلام) در خصوص آداب زندگی و بندگی به ما رسیده بیش از آنچه که دراین نوشتار آورده شده می باشد ولی در اینجا سعی شده به چند نکته مهم و اساسی در خصوص سبک زندگی قرآنی اشاره شود که هر کسی با رعایت این نکات_ یعنی اصل ولایت پذیری و تقوی و ساده زیستی و استقامت _در مسیر رسیدن به یک جامعه آرمانی و زندگی اسلامی می تواند قدم گذارد

بسیاری از افرادی که در دام گناه و معصیت گرفتار می شوند چه بسا به خاطر ضعف در این خصوص  باشد، چرا که انسانیکه برای خود عزت و ارزش قائل باشد هیچ گاه به خود اجازه نمی دهد جایگاه ممتازی که نزد خداوند متعال تحصیل نموده است را با ذلت و گناه تباه کند.

به عبارتی شخصیت هرکس در گرو عزت نفس اوست. چه بسیار انسانهایی که با گناه و معصیت شخصیت خود را خوار و کوچک و بی ارزش می کنند.

خداوندمتعال نیز تن دادن به کارهای ذلت آور را از صفات منافقین شمرده و عزت را منحصر به ذات خویش می داند: «الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِینَ أَوْلِیَاء مِن دُونِ الْمُۆْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِندَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا » [نساء/ 139]؛ بهمنافقان بشارت ده که عذاب دردناکی در انتظار آن هاست. همان ها که کافران را به جای مۆمنان دوست خود انتخاب می کنند. آیا عزت [و آبرو] را نزد آنان می جویند با اینکه همه عزت ها از آن خداست؟»

یکی ازسفارشان امام صادق در این خصوص این است که آن حضرت شیعیان را از کسالت، تنبلی، دست درازی به سوی دیگران، طمع کاری، زیاده طلبی و سایر امور ذلت آورمبرا می داند و می فرماید: «شیعتنا لا یهرون هریر الکلب ولا یطمعون طمع الغراب... ولا یسالون لنا مبغضا ولو ماتوا جوعا [3]؛ شیعیانما [از فرط ذلت] همانند سگ زوزه نمی کشند و مانند کلاغ طمع نمی کنند... آنان هیچگاه به سوی دشمنان ما دست [ذلت] دراز نمی کنند گرچه از گرسنگی بمیرند..»

ساده زیستی
زهد و ساده زیستی

یکی از شاه کلید های سعادت در دنیا و آخرت ، بحث دوری از دنیا و دل نبستن به مال و منال دنیا و موضوع ساده زیستی در زندگی می باشد.

وقتیمشکلات و گرفتاری هایی  که گریبان گیر انسانها در زندگی دنیوی شده را موردمطالعه قرار می دهیم متوجه می شویم بسیاری از این مشکلات ریشه در دلدادگی ودلبستگی به دنیا دارد.

از طرفی برای رسیدن به درجات عالی انسانی والهی بهترین راه ،عبور از دنیا و آلوده نشدن به دنیا می باشد.«و لا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاهُ الدُّنْیا»[انعام / 130 ] «زندگی دنیا شما را فریب ندهد».از آنجا که دلبستگی به دنیا و تعلقات آن مانع رسیدن به کمال حقیقی است، مردان الهی همیشه زهد و قناعت را در متن برنامه خود داشته اند و ساده زیستی، بی پیرایگی و پرهیز از جلوه های دنیوی و دل نبستن به مظاهر دنیا و زرق و برق آن از شاخص ترین ویژگی های آنان است و همواره  این سخن گهربار امام صادق (علیه السلام ) را همیشه آویزه گوش خود دارند که فرمود: «ان احببت ان تجاور الجلیل فی داره وتسکن الفردوس فی جواره فلتهن علیک الدنیا واجعل الموت نصب عینک ولا تدخر شیئا لغد واعلم ان لک ما قدمت وعلیک ما اخرت[4]؛ اگر دوست داری که در درگاه الهی با خداوند متعال همنشین شوی و در بهشت در جوار حضرت باریتعالی مسکن گزینی، باید دنیا [و مظاهر آن] در نظر تو خوار باشد و مرگ را همیشه نصب العین خود قرار بده و برای خود چیزی ذخیره نکن و بدان آنچه قبلا [از اعمال صالح] تقدیم داشته ای به حال تو سودمند خواهد بود و از کارهای نیک که انجامآن را به تأخیر انداخته ای ضرر خواهی کرد..»

 

ولایت پذیری

یکی از اصول و مبانی اصلی که اساس مذهب شیعه بر اساس آن شکل گرفته است، اعتقاد به ولایت و ولایت پذیری می باشد.

بادقت در آیات و روایات می توان دریافت که بهره بردن از ولایت الهی و ولایت رسول مکرم اسلام  (صلی الله علیه وآله وسلم) اصل و اساس مذهب و حتی اسلام می باشد ،چرا که تا این پایه در بین مسلمین محکم و استوار نباشد نمی شود پایه های دیگر را تقویت نمود.« إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُۆْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ [المائدة / 55] ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده‏اند: همان کسانى که نماز برپا مى‏دارند و در حال رکوع زکات مى‏دهند

امام صادق علیه السلام فرمود: «رحم الله شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا وعجنوا بماء ولا یتنا یحزنون لحزننا ویفرحون لفرحنا [5] ؛ خداوندشیعیان ما را رحمت کند که از زیادی سرشت ما آفریده شده اند و با آب ولایت ما عجین گشته اند. آنان به خاطر اندوه [و غصه های] ما غمناک می شوند و با شادی ما شاد می گردند..».

 

رسیدگی به خانواده

خانوادهعنصر اصلی تشکیل دهنده جامعه می باشد. به هر اندازه که در خصوص خانواده و وظایفی که در این خصوص بر افراد محول می شود توجه صورت گیرد آن جامعه راحت تر به سوی یک جامعه آرمانی پیش خواهد رفت. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواقُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَیْهَا مَلَائِکَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا یَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَیَفْعَلُونَ مَا یُۆْمَرُونَ [التحریم آیه/ 6] ایکسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده خود را از آتشی که هیزم آن مردم وسنگ ها هستند نگه دارید فرشتگانی درشت گفتار و سخت گیر بر آن آتش موکلند هرچه خدا بگوید نافرمانی نمی کنند و همان می کنند که به آن مأمور شده اند».

یکیاز راهکار های رسیدن به سعادت و شادکامی و بهروزی ،عزت نفس و فاصله گرفتن از خواری و ذلت می باشد. از جمله استفاده هایی که از سفارشات اساتید اخلاق می شود این است که، اگر کسی طالب رسیدن به سعادت و مقامات عالیه می باشد، می بایست برای خود عزت نفس قائل باشد

امام صادق(علیه السلام )می فرماید: «ان عیال المرء اسراءه فمن انعم الله علیه نعمة فلیوسع علی اسرائه فان لم یفعل اوشک ان تزول تلک النعمة [7] ؛ اعضایخانواده یک مرد [همانند اسیر اویند. پس هر کسی که خداوند متعال نعمتی به او عطا کند، باید به خانواده [و زیردستان] خود گشایشی در زندگی ایجاد کند که اگر چنین نکند ممکن است این نعمت از دست او خارج شود..»

در روایتی دیگر امام صادق (علیه السلام )شیعیان را به خوشرفتاریبا خانواده سفارش نموده و آن را موجب طولانی شدن عمر می داند و می فرماید:«من حسن بره فی اهل بیته زید فی عمره [8] ؛ هر کس با خانواده خود خوشرفتاری نماید عمرش طولانی خواهد شد..»

 

جمع بندی:

هرچند سفارشاتی که از امام صادق (علیه السلام )در خصوص آداب زندگی و بندگی به ما رسیده بیش از آنچه که دراین نوشتار آورده شده می باشد ولی در اینجا سعی شده به چند نکته مهم و اساسی در خصوص سبک زندگی قرآنی اشاره شود که هر کسی با رعایت این نکات_ یعنی اصل ولایت پذیری و تقوی و ساده زیستی و استقامت  _در مسیر رسیدن به یک جامعه آرمانی و زندگی اسلامی می تواند  قدم گذارد.

 

پی نوشت ها:

[1].کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج 2، ص 154

[2].تحف العقول، ص 302

[3].همان، ص 303

[4].همان، ص 304

[5].شجره طوبی، ج 1، ص 3.

[6].رجال کشی، ص 249.

[7].کشف الغمه، ج 2، ص 207

[8].همان، ج 2، ص 208 


منبع: سایت رهپویان قرآن




 برچسب ها : مطالب دینی

نخستین و مهم‌ترین نکته در بیان راز جاودانگی قرآن

نزول

نخستین و مهم‌ترین نکته در بیان راز جاودانگی قرآن آن است که این متن از خدا است نه ساخته و پرداخته عقل بشر. اینکتاب از سوی کسی است که به تمام زمان‌ها، مکان‌ها، پرسش‌ها و نیازهای انسان و مخلوقات احاطه دارد و می‌تواند تا قیام قیامت پاسخگوی تمام احتیاجات و سۆالات بشر باشد. بهتریندلیل درستی این سخن، وجود آیات تحدی در قرآن و ناتوانی بشر در آوردن مثل آن است. در واقع این اعجاز، از سوی خدا بودن قرآن را اثبات می‌کند.


قرآنکریم، کتاب آسمانی است که از ناحیه خدا، برای سعادت و راه یابی انسان به سوی حق، بر آخرین پیام آور الهی، محمد بن عبد الله (صلی الله علیه و آله) فرستاده شد. قرآن معجزه جاوید پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است.

اینکتاب در طول 23 سال از طریق وحی تدریجاً بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد. پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آیات قرآن را بر مردم می‌خواند و جاذبه این آیات، افراد را به سوی اسلام می‌کشید. قرآن مجموعه 114 سوره است و مجموع این سوره ها بر حدود 6205 آیه مشتمل است و همه این آیات مجموعاً در حدود 77807 کلمه است که از این تعداد کلمات 45653 مکی و 32154 مدنی است. (سایت دانشنامه موضوعی قرآن وابسته به مرکز فرهنگ و معارف قرآن) از آن جا که قرآن آخرین کتاب آسمانی برای هدایت انسان است ، بنابراینکامل ترین کتاب هدایت الی الله نیز می باشد.

برای معرفی قرآن باید به خود قرآن مراجعه نمود. وقتی به قرآن مراجعه می کنیم، می بینیم که این کتاب عظیم برای خود اوصافی ذکر می کند که این اوصاف حاکی از بخش هایی از حقیقت او است، برخی از این اوصاف به قرار زیر است:

1. "ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ "؛ (بقره، 2) این کتاب، هیچ شکى در آن نیست، راهنماى پرهیزگاران است.

دراین آیه شریفه، قرآن خود را کتابی معرفی می کند که هیچ نقطه ابهامی در آن یافت نمی شود. اگر به شواهد و اسناد تاریخی رجوع کنیم در خواهیم یافت که جزقرآن، که این گونه سخن می گوید، کتابی دیگر را نمی توان یافت که چنین ادعایی شگفت داشته باشد. بنابر این اولین صفت قرآن این است که نقطه ابهام وتاریکی که قابل برطرف شدن و دست نیافتنی باشد، در آن یافت نمی شود.

2. پس از آن می فرماید: "هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ "؛ راهنمای پرهیزکاران است.

نخستینو مهم‌ترین نکته در بیان راز جاودانگی قرآن آن است که این متن از خدا است نه ساخته و پرداخته عقل بشر. این کتاب از سوی کسی است که به تمام زمان‌ها، مکان‌ها، پرسش‌ها و نیازهای انسان و مخلوقات احاطه دارد و می‌تواند تا قیامقیامت پاسخگوی تمام احتیاجات و سۆالات بشر باشد. بهترین دلیل درستی این سخن، وجود آیات تحدی در قرآن و ناتوانی بشر در آوردن مثل آن است. در واقع این اعجاز، از سوی خدا بودن قرآن را اثبات می‌کند

3.در آیه دیگر می فرماید: " هَـذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّکُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ یُۆْمِنُونَ "؛ (اعراف، 203) این [قرآن‏] رهنمودى استاز جانب پروردگار شما و براى گروهى که ایمان مى‏آورند هدایت و رحمتى است.

5. "... قَدْ جَاءکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِّمَّا کُنتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَن کَثِیرٍقَدْ جَاءکُم مِّنَ اللّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُّبِینٌ (15)

پیامبر ما به سوى شما آمده است که بسیارى از چیزهایى از کتاب [آسمانى خود] را که پوشیده مى‏داشتید براى شما بیان مى‏کند و از بسیارى [خطاهاى شما] درمى‏گذردقطعا براى شما از جانب خدا روشنایى و کتابى روشنگر آمده است.

 یَهْدِیبِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَیُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍمُّسْتَقِیمٍ "؛ خدا هر که را از خشنودى او پیروى کند به وسیله آن [کتاب] به راه‏هاى سلامت رهنمون مى‏شود و به توفیق خویش آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى بیرون مى‏برد و به راهى راست هدایتشان مى‏کند (16) (مائده)

در این آیات نکاتی نهفته است که معرف قرآن است:

الف. این کتاب، کتاب هدایت، رحمت، بصیرت و نور است.

ب. هر کس به این کتاب که ابهامی در آن نیست، رجوع کند، هدایت می شود.

ج. متقین، اهل ایمان و صاحبان یقین، نزد این کتاب جایگاه والایی دارند.

قرآن
نام‌های قرآن

اسامیقرآن، از جمله امتیازاتش این است که چه اسم‌های خود قرآن و چه اسم‌هایی کهقرآن برای اشخاص یا برای بلاد معین کرده‌است، دارای معانی خاص و مناسب با مسمّایش می‌باشد. برخلاف اسمایی که صرفاً از نظر لفظی اسم است ولی از نظر معنوی اسم نیست. چون اسم به معنای علامت است. علامت یا یک بعدی است مثل زید، که فلان شخص است، اما معنای زیدیّت در او اصلاً مطرح نیست. گاهی اوقات، هم از نظر لفظی اسم است و هم از نظر معنوی، مثل الله، اِله، رحمن، رحیم، اسماء ذات، اسماء صفات، اسماء فعل که تماماً هم از نظر لفظی، اشاره و علامت است و هم از نظر معنوی. سایر اسماء قرآن ـ که حدود چهلاسم در قرآن آمده ـ همه چنین است. از جمله: کتاب، قرآن، فرقان، مبین، بیان، تبیان، برهان، عظیم، عزیز، کریم، صراط مستقیم، حکم، ذکر، موعظه، نور،روح، مبارک، نعمت، بصائر، رحمت، حق، فصل، هادی، شفا، هدی، تنزیل، مُهین، قیّوم، بشیر، نذیر، حدیث، نجوم، حبل، مثانی.

"ذلکالکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین"؛ این کتاب بدون هیچ ابهامی روشنگر راه تقوا پیشگان است. در این آیه شریفه، قرآن خود را کتابی معرفی می کند که هیچنقطه ابهامی در آن یافت نمی شود. اگر به شواهد و اسناد تاریخی رجوع کنیم در خواهیم یافت که جز قرآن، که این گونه سخن می گوید، کتابی دیگر را نمی توان یافت که چنین ادعایی شگفت داشته باشد. بنابر این اولین صفت قرآن این است که نقطه ابهام و تاریکی که قابل برطرف شدن و دست نیافتنی باشد، در آن یافت نمی شود

راز جاودانگی قرآن چیست؟

در جست‌وجوی راز جاودانگی قرآن در مسیر تاریخ، سخن نهایی همه پویندگان عرصه وحی و مفسران حقیقی قرآن آن است که خصوصیات خود این کتاب آسمانی به آن ضمانت‌ و بقا بخشیده و در فراز و فرودهای فرسایشی زمان، آن را از کهنگی نجات داده; گرچه عوامل دیگری مانند اهتمام مسلمانان به حفظ قرآن نیز در اینامر بی‌اثر نبوده است.

بنابراین مهم‌ترین نکته در بیان راز جاودانگی قرآن آن است که این متن از خدا است نه ساخته و پرداخته عقل بشر. این کتاب از سوی کسی است که به تمام زمان‌ها، مکان‌ها، پرسش‌ها و نیازهای انسان و مخلوقات احاطه دارد و می‌تواند تا قیام قیامت پاسخگوی تمام احتیاجات و سۆالات بشر باشد.

بهترین دلیل درستی این سخن، وجود آیاتتحدی در قرآن و ناتوانی بشر در آوردن مثل آن است. در واقع این اعجاز، از سوی خدا بودن قرآن را اثبات می‌کند.    


منابع:

اسلام کوئیست

ویکی پدیا

شبکه عروة الوثقی




 برچسب ها : مطالب دینی

عبادتی که جای ریا ندارد!


روزهویژگی برجسته‌ای دارد که در سایر عبادات نیست و آن این است که چون روزه یکعمل امساکی است و عبادتی است که قوامش به ترک است، جای ریا و سمعه ندارد.


من دعا می‌کنم، تو آمین بگو

روزهدر آیات قرآن کریم و زبان عربی با تعابیر «صوم» یا «صیام» بیان گردیده است. اصل «صوم» در لغت به معنی امساک و خودداری است که در کتب لغت متعلق این امساک و خودداری به طرق ذیل بیان گردیده است:

«امساک از مطلق فعل است؛ حال خوردن باشد، یا گفتن، یا رفتن»[1]؛ «ترک طعام, نوشیدنی, ازدواج و سخن گفتن»[2]. علامه طباطبایی نیز در این باره می نویسد: «و کلمه (صیام) و کلمه (صوم) در لغت مصدر، و به معناى خوددارى از عمل است، و چه بسادر معناى آن این قیدها را اضافه کرده باشند».[3]

در شرع نیز «روزه» عبارت است از اینکه کسانی که دارای شرایط خاصی هستند؛ باید از چیزهای مخصوص (که ده عدد بوده و از آنها به مفطرات «روزه» تعبیر می کنند), در زمان معینی خودداری نمایند.[4] خداوند متعال فلسفه این عبادت انسان‌ساز وتربیت‌آفرین را در یک جمله کوتاه اما بسیار پرمحتوا «پرهیزگاری» بیان می‌کند.(لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ)[5]

تقوی و خداترسی، در ظاهر و باطن، مهم‌ترین اثر روزه است. روزه، یگانه عبادت مخفی است؛ نماز، حج، جهاد،زکات و خمس را مردم می‌بینند، امّا روزه دیدنی نیست. روزه، اراده انسان راتقویت می‌کند.[6]

فائده داشتن تقوا مطلبی است که احدی در آن شک ندارد، چون هر انسانی به فطرت خود این معنا را درک می‌کند، که اگر بخواهد به عالم طهارت و رفعت متصل شود، و به مقام بلند کمال و روحانیت ارتقاء یابد، اولین چیزی که لازم است بدان ملتزم شود این است که از افسار گسیختگی خود جلوگیری کند، و بدون هیچ قید و شرطی سرگرم لذت‌های جسمی و شهوات بدنی نباشد، و خود را بزرگتر از آن بداند که زندگی مادی را هدف بپندارد، و سخن کوتاه آنکه از هر چیزی که او را از پروردگار تبارک و تعالی مشغول سازد بپرهیزد. و این تقوا, تنها از راه روزه و خودداری از شهوات بدست می‌آید، و نزدیک‌ترین راه و مۆثرترین رژیم معنوی و عمومی‌ترین آن بطوری که همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره‌مند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکم‌بارگان اهل دنیا، عبارت است از خودداری از شهوتی که همهمردم در همه اعصار مبتلای بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش راتمرین نمایند، به تدریج نیروی خویشتن‌داری از گناهان در آنان قوت می‌گیرد ونیز به تدریج بر اراده خود مسلط می‌شوند، آن وقت در برابر هر گناهی عنان اختیار از کف نمی‌دهند، و نیز در تقرب به خدای سبحان دچار سستی نمی‌گردند، چون پر واضح است کسی که خدا را در دعوتش به اجتناب از خوردن و نوشیدن و عملجنسی که امری مباح است اجابت می‌کند، قهرا در اجابت دعوت به اجتناب از گناهان و نافرمانی‌ها شنواتر، و مطیع‌تر خواهد بود.[7]

تقویو خداترسی، در ظاهر و باطن، مهم‌ترین اثر روزه است. روزه، یگانه عبادت مخفی است؛ نماز، حج، جهاد، زکات و خمس را مردم می‌بینند، امّا روزه دیدنی نیست. روزه، اراده انسان را تقویت می‌کند

مفسرینبر این باورند که مردم در چگونگی امتثال به این فرمان الهی سه دسته اند: روزهء «مردمان عادّى»، ک همان خودداری از نان و آب و همسر است، روزه «خواص»علاوه بر اجتناب از مفطرات، اجتناب از گناهان نیز لازم است، و روزهء «خاصّ‏الخاص» علاوه بر اجتناب از مفطرات و پرهیز از گناهان، خالی بودن دل از غیر خداست. [8]

حضرت زهرا علیهاالسلام‌اند در فراز از خطبهء گرانمایه فدکیه, ثمرهء «روزه» را «تثبیت اخلاص» در انسان معرفی می نماید, که حضرت آیت‌الله مصباح یزدی(دامت برکاته) در تبیین این تعبیر حضرت زهرا علیهاالسلام گوید: «روزه ویژگی برجسته‌ای دارد که در سایر عبادات نیست و آن این است که چون روزه یک عمل امساکی است و عبادتی است که قوامش به ترک است، جای ریا و سمعه ندارد. کسی که روزه گرفته است به صرف روزه گرفتن نمی‌تواند ریاکاری کند، مگر کسی تعمد داشته باشد که خودنمایی و اظهار کند و بگوید: من روزه هستم کهآن مسأله دیگری است.

نزدیک‌ترینراه و مۆثرترین رژیم معنوی و عمومی‌ترین آن بطوری که همه مردم در همه اعصار بتوانند از آن بهره‌مند شوند، و نیز هم اهل آخرت از آن رژیم سود ببرد، و هم شکم‌بارگان اهل دنیا، عبارت است از خودداری از شهوتی که همه مردم در همه اعصار مبتلای بدانند، و آن عبارت است از شهوت شکم از خوردن و آشامیدن، و شهوت جنسی که اگر مدتی از این سه چیز پرهیز کنند، و این ورزش راتمرین نمایند، به تدریج نیروی خویشتن‌داری از گناهان در آنان قوت می‌گیرد ونیز به تدریج بر اراده خود مسلط می‌شوند

خود روزه گرفتن ترک یک سلسله مفطرات است و این اعم است از این‌که شخص روزه باشدیا به دلیل دیگری امساک کند. سایر عبادات این طور نیست. وقتی کسی نماز می‌خواند ظاهر عمل او نشان می‌دهد که مشغول نماز است. وقتی خمس و زکات می‌دهد یا انفاق می‌کند دست کم کسی که مال را می‌گیرد می‌فهمد که این مال را اعطا کرد. حج، جهاد و سایر عبادات هم همین‌طور است؛ ولی روزه این طور نیست. از این جهت این عبادت به اخلاص نزدیک‌تر است. کسی که یک ماه این عبادت را انجام می‌دهد این عمل برای او تمرین اخلاص است. وقتی یک ماه انسانعملی را هر روز تکرار کند برای او ملکه می‌شود. پس روزه اخلاص را در انسانتثبیت می‌کند. این فایده بر روزه بیش از سایر عبادات مترتب می‌شود. از اینجهت می‌توان گفت که: همان‌طور که حضرت زهرا علیهاالسلام‌اند،‌ در روزه «تثبیت اخلاص» است. اما معنای این سخن این نیست که فایده روزه فقط همین است».[9]

و شاید بتوان در تبین کلام گهربار حضرت زهرا علیهاالسلام نوشت: بر پایهء آموزه های دینی و با استناد به آیات نورانی قرآن مجید «روزه» بر هر فرد مسلمان و مکلف, واجب گردید؛ که امتثال از این فرمان الهی مستلزم رعایت قواعد و اصولی همچون: مفطرات روزه, محدوده زمانی امساک و پرهیز از مفطرات, صائم بودن تمامی اعضاء و جوارح انسان و .... می باشد؛ و کسی که یک ماه خود را مقید به پروای از تمامی ممنوعیات الهی می کند, صفای باطن می یابد, کارها و اعمال وی رنگ و لعاب الهی به خود می گیرد و به عبارت بهتر روح اخلاص در اعماق جان وی رسوخ کرده و برای او به صورت ملکه تثبیت می شود ودلش از هر آنچه غیر خداست, خالی خواهد شد.

 

پی نوشت ها :

[1].الراغب اصفهانى, حسین بن محمد, المفردات فی غریب القرآن, تحقیق: صفوان عدنان داودى, چاپ اول‏‏, بیروت‏, دارالعلم الدار الشامیة, 1412ه، ص500

[2]. ابن منظور, محمد بن مکرم, لسان العرب, چاپ سوم‏, بیروت‏, دار صادر, 1414ه, ج‏12، ص350

[3].موسوى همدانى, سید محمد باقر, ترجمه تفسیر المیزان‏, قم, دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم‏, چاپ پنجم, ‏1374ش, ج‏2، ص7

[4]. مترجمان, ‏ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن محقق: رضا ستوده‏, تهران‏, انتشارات فراهانى, چاپ اول, ‏1360ش, ج‏2، ص200

[5].البقره/183: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ : اى کسانى که ایمان آورده‏اید، روزه بر شما مقرر شده است، همان گونه که بر کسانى که پیش از شما [بودند] مقرر شده بود، باشد که پرهیزگارى کنید».

[6]. قرائتى, محسن, ‏تفسیرنور, تهران, مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن, ‏1383 ش، ج‏1، ص283

[7]. موسوى همدانى, ترجمه تفسیر المیزان‏, پیشین, ج‏2، ص9

[8]. قرائتى, ‏تفسیرنور, پیشین, ج‏1، ص283 ر.ک: حقى بروسوى, اسماعیل، تفسیر روح البیان، دارالفکر - بیروت، بى تا. ج1, ص289

[9]. گزیده‌ ی سخنان حضرت آیت‌الله مصباح یزدی (دامت برکاته) در دفتر مقام معظم رهبری در تاریخ 16/06/89




 برچسب ها : مطالب دینی

چرا می افتیم روی دنده بدشانسی؟!


دست به هر کاری می‌زنم با شکست رو به رو می‌شوم، در حالی که به اقرار تمام اطرافیان فرد مستعد و با هوشی هستم، بسیاری از بدشانسی‌ها آن قدر مهم بوده‌اند که مسیر زندگی و شغل مرا به طور کلی و به شکل باورنکردنی تغییر داده‌اند ...، به خدا هم شک کرده‌ام.
شانس

اصل واژه "شانس"، فرانسوی و به معنای فرصت است.

امادر میان مردم شانس عموماً از رویدادی تعبیر می شود که علت آن معلوم نبوده،لذا وقوع آن رویداد به شانس نسبت داده می شود. پس اگر مقصود از شانس تحقق پدیده ای بدون علت است، بی شک در فلسفه اسلامی و بر اساس دلایل قطعی مردود است.

در فوتبال می‌گویند: "ما خوب بازی کردیم، اما شانس با ما یار نبود" – در زندگی می‌گویند: "از شانس دانشگاه قبول شد و یا همسر و شغل خوبینصیبش گردید" – و یا می‌گویند: "از بدشانسی، باختیم، رفوزه شدیم، همسرمان مناسب از آب در نیامد، در هر کاری شکست خوردیم، داشتیم می‌رفتیم سفر، از بدشانسی ماشین خراب شد و ...

چه در عالم ماده و چه در عالم معنا، هیچ عنصری یا چیزی یا پدیده‌ای به نام "شانس" وجود ندارد. فقط لفظ است، فقط"اسم" است، اسمی بی مسما، که گاه نقش معبود را به خود می‌گیرد، چرا که انسان فهمیده یا نفهمیده، "اسم" و "ایسم"ها را نیز معبود می‌گیرد.

«مَاتَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلاَّ أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآوُکُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلّهِ أَمَرَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِیَّاهُ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ» (یوسف، 40)

ترجمه:شما به جاى خداوند نمى‏پرستید جز نام‏هایى (بى‏محتوا) را که شما و پدرانتان نامگذارى کرده‏اید و خدا بر (صلاحیت پرستش) آنها هیچ حجت و برهانىرا نازل نکرده است. فرمان نافذ و حکومت (بر جهان هستى) جز از آن خدا نیست دستور داده که غیر او را نپرستید آن است دین پابرجا و استوار، و لکن بیشتر مردم نمى‏دانند.

همین قدر که معتقد به شانس و بدشانسی باشید، یعنی تعطیل تعقل، تفکر، تدبر و تلاش. خوب نتیجه‌اش هم همین می‌شود

الف – هر عملی عکس العمل ونتایجی دارد، چه در حال، چه در آینده، چه در طول زمان حیات، چه پس از مرگ فاعل در دنیا و چه پس از مرگ او و در آخرت. حتی آثار یک حرکت ساده دست از راست به چپ نیز متوقف نمی‌شود و هم چنان ادامه دارد. لذا فرمود: هر کسی در گرو عملکرد خویش است: «‌کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ - هر کسى درگرو دستاورد خویش است/ المدثر، 38»

ب – اگر (چنان چه بیان نمودید)،در هر کاری که کردید شکست خوردید و هر چه به دست آوردید، از دست دادید، هیچ ربطی به "شانس و بدشانسی" ندارد، بلکه به نگاه، هدفمندی، مطالعه، برنامه‌ریزی، تدبیر و مدیریت خودتان مربوط می‌شود و البته حکمت، تدبیر و فعل خدا این نیست که انسان هر کاری خواست بکند، ولی موفق شود. این که بر همزدن نظم امور در عالم است.

همین قدر که معتقد به شانس و بدشانسی باشید، یعنی تعطیل تعقل، تفکر، تدبر و تلاش. خوب نتیجه‌اش هم همین می‌شود.

ج– هم می‌گویید به خدا توکل و به معصومین علیهم‌السلام توسل کرده‌ام، دعا کرده‌ام و ...، اما فایده‌ای نداشت، و هم دم از شانس و بدنشانسی می‌زنید! این یعنی قبول دو یا چند ربوبیت. بدیهی است که وقتی انسان خواسته و ناخواسته، دانسته و نادانسته، از روی عمد یا سهو، قائل به چند ربّ (صاحب اختیار و تربیت کننده‌ی امور)، مانند: خدا، دیگران، شانس و ...، شد، دیگر از دایره‌ی توحید خارج می‌شود و البته که توکل و توسل و دعایش نیز بیشتر لفظی است؛ لذا نتیجه نیز نمی‌گیرد. و اگر دقت نکند، شیطان از همین راه واردمی‌شود و در دل او یأس و حتی شک ایجاد می‌کند و او را تا کفر نیز می‌کشاند.

اولین خیرخواهی حضرت یوسف علیه‌السلام، در زندان، برای همسلولی‌هایش این بود که به آنها بفهماند که قائل به چند ربّ نشوید: «یَا صَاحِبَیِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُّتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ - اى دو رفیق زندانیم (ای دو هم سلولی من)، آیا خدایان پراکنده بهترند یا خداى یگانه‌ی مقتدر؟ / یوسف، 39»

پسهر گاه و در هر امری با شکست مواجه شدید، نه تقصیر را گردن خدا بیاندازید ونه بگویید که بدشانسی بود. هر دو دروغ، افترا و خودفریبی است. بلکه در "خداشناسی و خود شناسی" خود، از هر لحاظی، تجدید نظر نمایید

متهم کردن خدا که به شک یا نفی او می‌انجامد:

*- اگر نفس بر انسان غلبه کند، انسان جاهل و متکبر می‌گردد، لذا درشکست‌ها، بهجای آن که به دنبال دلایل بگردد و آنها را مرتفع نماید، دیگران و از جمله خدا را متهم می‌کند. ابلیس نیز پس از شکست، به خدا گفت: "تو مرا اغوا کردی"! در قرآن کریم تصریح شده است که اهل جهنم یک دیگر را مقصر انحراف خویش می‌خوانند و در نهایت به خدا می‌گویند: "اگر تو نمی‌خواستی، ما کافر ومعذب نمی‌شدیم". در دنیا و امور آن نیز چنین است، انسان معمولاً در ناکامی‌های خود، دیگران و حتی زمین و آسمان و عرش و حتی خود خدا را نیز متهم می‌کند. در حالی که خداوند متعال به انسان عقل، هوش، بصیرت، شنوایی، بینایی و توانایی داده است و البته راه و چاه را نیز به او نشان داده است، تا در شکست‌ها دیگران را متهم و مقصر نکند.

*- برخی رابطه انسان با خدا –یا به تعبیری عبد با معبود – را درست نفهمیده‌اند و گاه برعکس تلقی می‌کنند. ناخودآگاه باورشان این است که آنها مولای خدا و خدا نیز کارگزار آنهاست (العیاذ بالله)! گاه اسمش را توکل، توسل و دعا می‌گذارند، اما در واقع "دستور" می‌دهند و بعد ناراحت می‌شوند که چرا "اطاعت" نشد؟ البته نام اطاعت را "استجابت" می‌گذارند و می‌گویند: پس چرا مستجاب نشد. اما اجابت دعا نیز شروط مادی و معنوی خود را دارد، نه این که جادو و جنبل باشد.

 

دین، دنیا و آخرت:

اصلاًچنین نیست که دین گفته باشد: در دنیا محروم بمانید تا در آخرت به شما بدهند! به طور قطع، آن دینی که به درد دنیا نخورد، به درد آخرت نیز نخواهد خورد. لذا فرمود: «الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَةِ – دنیا مزرعه‌ی آخرت است»، یعنی هر چه اینجا کشت کنی، آنجا درو خواهی کرد. دقت کنیم که اساساً دین برای اصلاح امور دنیا آمده است و آخرت نتیجه‌، اجر، پاداش و مکافات آن است.

ازاین رو آن چه به طور موکد مورد تعلیم و تذکر قرار گرفته است، این است که اولاً دنیا را هدف نگیرید، به آن تعلق پیدا نکنید، بنده دنیا نشوید – ثانیاً از نعمت‌های دنیا، درست و سالم و در راه رشد و کمال و قرب الهی استفاده نمایید. و دستورالعمل‌ها، باید و نبایدها، احکام یا شریعت، برای همین است.

 

نتیجه

پس هر گاه و در هر امری با شکست مواجه شدید، نه تقصیر را گردن خدا بیاندازید و نه بگویید که بدشانسی بود. هر دو دروغ، افترا و خودفریبی است. بلکه در "خداشناسی و خود شناسی" خود، ازهر لحاظی، تجدید نظر نمایید.


منبع:

سایت ایکس شبهه

سایت اسلام کوئست




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

قانون باید در مورد همه‏ ى افراد، یکسان اجرا شود

حقوق

اسلام، دین انصاف  و احترام به دیگران است. از علماى دیگر ادیان دعوت مى‏کند تا کتاب خودشان را داور قرار دهند.


أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ یُدْعَوْنَ إِلى‏ کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ وَ هُمْ مُعْرِضُونَ (آل عمران ـ 23)

آیا ندیدى کسانى را که از کتاب آسمانى (تورات و انجیل) بهره‏اى داده شدند، چون به کتاب الهى دعوت مى‏شوند تا میانشان حکم کند، (و به اختلافات پایان دهد) گروهى از آنان(با علم و آگاهى) از روى اعراض روى بر مى‏گردانند؟

در تفاسیر آمده است که زن و مردى از یهود، با داشتن همسر مرتکب زنا شدند.

آنان مى‏بایست طبق قانون تورات سنگسار مى‏شدند،ولى چون از اشراف بودند سعى بر این داشتند از اجراى دستور تورات بگریزند. آنها نزد پیامبر اسلام آمدند تا ایشان حکم کنند، آن حضرت نیز فرمان سنگسار داده و فرمودند: حکم اسلام نیز همانند حکم تورات است. آنها منکر حکم تورات شدند.

ابن صوریاکه از علماى یهود بود، از فدک به مدینه فراخوانده شد تا تورات را بخواند. ابن صوریا چون از ماجرا با خبر بود، هنگام خواندن آیات تورات، دستش را روى جملاتى مى‏گذاشت تا آیه‏ى سنگسار دیده نشود.

عبد اللّه بن سلام که در آن روز از علماى یهود بود و در آن جلسه حضور داشت، ماجرا را فهمید و موضوع را بر ملا کرد.

اینآیه هشدارى به مسلمانان است که مبادا شما هم مثل یهود به هنگام اجراى قانون قرآن، از دستور الهى رویگردان باشید و میان مردم تبعیض قائل شوید.

 

اسلام،دین انصاف و احترام به دیگران است. از علماى دیگر ادیان دعوت مى‏کند تا کتاب خودشان را داور قرار دهند. «یُدْعَوْنَ إِلى‏ کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ»

پیام‏های آیه:

1ـ کتاب قانون و داورى و حکم، کتاب آسمانى است. «یُدْعَوْنَ إِلى‏ کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ»

2ـاسلام، دین انصاف و احترام به دیگران است. از علماى دیگر ادیان دعوت مى‏کند تا کتاب خودشان را داور قرار دهند. «یُدْعَوْنَ إِلى‏ کِتابِ اللَّهِ لِیَحْکُمَ»

3ـ همه‏ى علماى اهل کتاب بد نبودند. «یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ»

4ـ خطرناک‏تر از روى‏گردانى، قصد اعراض و لجاجت است. «یَتَوَلَّى»، «مُعْرِضُونَ»

5ـ قانون باید در مورد همه‏ى افراد، بالسّویه اجرا شود. (باتوجّه به شأن نزول)

 

امتیازاتی دروغین

ذلِکَبِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلاَّ أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ (آل عمران ـ24)

این (روى گردانى از حکم خدا) براى آن بود که اهل کتاب گفتند: هرگز آتش دوزخ  جز چند روزى به ما نمى‏رسد. و این افتراها (و خیال بافى ‏ها) آنان را در دینشان فریفته ساخت.

بنی اسرائیل

درقرآن، بارها شعارهاى پوچ و خیال ‏هاى باطل یهود نقل شده است. آنها مى‏گفتند: ما نژاد برتر و محبوب خداییم و در قیامت جز آن چهل روزى که اجدادما گوساله ‏پرست بودند، عذابى به ما نخواهد رسید. و همین خیال ها سبب غرور  و انحراف آنها شد. اسرائیلِ امروز نیز برترى نژادى خود را باور داشته و براى رسیدن به آن، از هیچ ظلمى خوددارى نمى‏کند.

آنها معتقد بودند ارتباط ویژه‏اى با پروردگار دارندتا آنجا که خود را فرزندان خدا مى‏نامیدند و مى‏گفتند: نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاوُهُ: "ما فرزندان خدا و دوستان خاص او هستیم." (سوره مائده، آیه 18) و به همین دلیل براى خود مصونیتى در مقابل مجازات الهى قائلبودند، لذا قرآن در این آیه مى‏گوید این اعمال و رفتار به خاطر آن است که گفتند: "جز چند روزى آتش دوزخ به ما نمى‏رسد" و اگر مجازاتى داشته باشیم بسیار محدود است (ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ).

"معدود" یعنى قابل شمارش، و معمولاً به اشیاء کم گفته مى‏شود، زیرا اشیاء زیاد قابل شمارش نیستند یا شمارش آنها مشکل است.

منظوراز "أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ" یا همان چهل روزى است که آنها در غیاب موسى علیه السلام گوساله ‏پرستى کردند و این گناه عظیمى بود که حتى خودشان نمى‏توانستند آن را انکار کنند.

و یا منظور روزهاى معدودى از عمرشانبود که به گناهان فوق العاده صریح دست زده بودند تا آنجا که خودشان هم قادر به انکار، توجیه و پرده‏ پوشى بر آن نبودند.

سپس مى‏افزاید: آنها این امتیازات دروغین را به خدا نسبت مى‏دادند "و این افترا و دروغى راکه به خدا بسته بودند آنها را در دینشان مغرور ساخته بود" (وَ غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ).

 

پیام‏های آیه:

 1ـ سرچشمه اعراض، عقائد خرافى و بى‏ اساس است. «هُمْ مُعْرِضُونَ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ ...»

2ـ خود برتربینى، چه بر اساس دین و چه بر اساس نژاد، ممنوع و محکوم است. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ»

3ـ احساس امنیّت و مصونیّت در برابر کیفر، مایه‏ى گمراهى است. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ»

4ـ یهود، قیامت و دوزخ را قبول و به گناهکارى خود اقرار داشتند. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً»

5ـ همه‏ى مردم در دادگاه الهى یکسان هستند. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ»، «غَرَّهُمْ فِی دِینِهِمْ»

ازجمله" أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتابِ" بر مى‏آید که تورات (و انجیلى) کهدر دست یهود و نصارى در آن عصر بود، تمام تورات و انجیل اصلى نبود، بلکه تنها قسمتى از آن بود احتمالا و قسمت بیشتر از این دو کتاب آسمانى، از میانرفته یا تحریف شده بود

خط بطلان بر تمام این ادعاهاى واهى

فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ (آل عمران ـ 25)

پس (کسانى که گمان مى‏کنند از قهر خداوند دورند،)چگونه خواهد بود حالشان، آن گاه که آنان را در روزى که شکّى در آن نیست، گرد آوریم و به هر کس در برابر آنچه تحصیل کرده، پاداش یا کیفر داده شود و به آنان ستم نخواهد شد.

قرآن مجید در سومین و آخرین آیه مورد بحث، خط بطلان بر تمام این ادعاهاى واهى و خیالات باطل مى‏کشد و مى‏گوید: "پس چگونه خواهد بود هنگامى که آنها را در روزى که در آن شکى نیست جمع کنیم، و به هر کس آنچه را به دست آورده داده شود و به آنها ستم نخواهد شد" (فَکَیْفَ إِذا جَمَعْنا هُمْ لِیَوْمٍ لا رَیْبَ فِیهِ وَ وُفِّیَتْ کُلُّنَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَ هُمْ لا یُظْلَمُونَ).

آرى در آن روز همه دردادگاه عدل الهى حاضر خواهند شد، و هر کس نتیجه کشته خود را درو مى‏کند، واعمال هر کس به او تسلیم مى‏شود و مجازات آنها هرچه باشد هرگز ظالمانه نیست زیرا محصول اعمال خود آنها است، و آن روز است که مى‏فهمند هیچ امتیازىبر دیگران ندارند و عدل الهى همه را شامل مى‏شود.

ضمناً از جمله "ما کَسَبَتْ" به روشنى این معنى به دست مى‏آید که پاداش و کیفر قیامت و نجات و بدبختى در جهان دیگر، تنها بستگى به اعمال خود انسان دارد نه به پندارهاى واهى و خیالات باطل.

 

پیام‏های آیه:

یاد قیامت  باشید و خرافات را کنار بگذارید. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ»، «فَکَیْفَ إِذا جَمَعْناهُمْ»

2ـ کیفر و پاداش بر اساس عمل است، نه آرزو و گمان. «لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ»، «وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ»

3ـ هیچ عملى محو و نابود نمى‏شود، بلکه به صاحبش برگردانده مى‏شود. «وُفِّیَتْ»، «ما کَسَبَتْ»

دادگاه الهى بر اساس عدالت تشکیل مى‏شود و هرکس به جزاى خود مى‏رسد. «وُفِّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ»، «هُمْ لا یُظْلَمُونَ»


منابع:

تفسیر نور، ج 2

تفسیر نمونه، ج 2




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

استدلال های امام حسین(علیه السلام) با آیات قرآن

بنگلہ دیش میں قمہ زنی کا رواج

پیامبر اکرم (صلی الله و علیه و آله) فرمود: «من دو چیز گرانمایه درمیان شما به یادگار می نهم: کتاب خدا و خاندانم. این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا آنکه در قیامت کنار حوض کوثر بر من وارد آیند.» (1)

این حدیث به حدیث ثقلین معروفشد و تمام فرقه های مسلمین آن را در کتب معتبر خویش نقل کردند; اما به فرموده خمینی کبیر «خودخواهان و طاغوتیان قرآن کریم را وسیله ای ساختند برای تداوم بخشیدن به حکومت های غاصب و ضد قرآنی خویش و مفسران حقیقی قرآن وآشنایان به حقایق آن را، که سراسر قرآن را از پیامبر اکرم(صلی الله و علیهوآله) دریافت کرده بودند، با بهانه های گوناگون عقب زدند و با توطئه کثیف خود، در حقیقت قرآن را از صحنه خارج کردند.» (2)

ممکن است بپرسید: آیا فهم قرآن تنها در توان معصومان (علیهم السلام) است و دیگر مردم حق ندارند، بدون مراجعه به روایات اهل بیت، از قرآن بهره گیرند؟

در پاسخ باید گفت: ما مانند اخباری ها نیستیم که فهم قرآن را یکسره مخصوص اهل بیت (علیهم السلام) بدانیم; بخشی از آیات محکمات  وبینات نامیده می شود و هرکس، به شرطی که با زبان عربی و شأن نزول ها و یک سلسله مباحث لازم دیگر به طور صحیح آشنایی کافی داشته باشد، می تواند از آنبهره گیرد; اما می دانیم که آیات قرآن دو دسته اند: محکمات و متشابهات. (3)

برای فهم آیات متشابه جز تمسک به راسخان در علم اهل بیت (علیهم السلام) راهی نیست.

طبقتصریح شیعه و سنی، قرآن کریم در موارد متعددی به مقام و موقعیت اهل بیت (علیهم السلام) و عصمت و طهارت و ولایت آنها اشاره کرده است.

در این فرصت، آن دسته از روایات سالار شهیدان حضرت ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) درباره برخی از آیات قرآن کریم، که در خصوص اهل بیت عصمت (علیهم السلام) وارد شده، مورد توجه قرار می دهیم.

امام حسین (علیه السلام) در این دسته از روایات به تبیین بطنی از بطون قرآن  پرداخته، از تأویل، تفسیر یا شأن نزول  آیات پرده بر می دارد و گاه برای بیان حقیقتی به آیه استدلال می کند.

امام(علیه السلام) فرمود: مراد از خورشید، محمد رسول خدا است; و مراد از ماه امیرالمومنین علی است که به دنبال محمد(صلی الله و علیه وآله) می آید و مراد از روز قائم آل محمد است که زمین را از قسط و عدل پر می سازد

توسل به اهل بیت

درذیل آیه 62 سوره بقره امام (علیه السلام) فرمود: اگر آنها [یهودیان] با نیتی صادق و عقیده ای درست از عمق جان، خدای را به «محمد و آل پاکش » می خواندند تا نگاهشان دارد ... حتماً خداوند با کرمش به آنها پاسخ می داد; اما کوتاهی کردند ... (4)

 

سرزنش دشمنان اهل بیت

درذیل آیه 97 سوره بقره امام (علیه السلام) می فرماید: همان گونه که یهود رابه جهت دشمنی با جبرئیل (علیه السلام)، مورد مذمت قرار داده; دشمنان «اهل بیت» را نیز مشمول سرزنش خویش گردانیده است. زیرا به اعتقاد آنان نیز جبرئیل (علیه السلام) و فرشتگان مقرب خدا برای یاری رساندن به حضرت محمد(صلی الله و علیه وآله) و امام علی(علیه السلام) فرود می آمدند ... (5)

 

پیروی از اهل بیت

امام (علیه السلام) به اشاره پدر گرامی اش حضرت امیرمومنان (علیه السلام) در توضیح مراد از «ناس»، در آیه 199 سوره بقره می فرماید: مقصود از آن، ما اهل بیت هستیم و به همین جهت، خداوند می فرماید: از همان جایی که مردم (ناس) کوچ می کنند، کوچ کنید.[و پیروی از اهل بیت  را پیشه خویش سازید. (6)]

در آیه 75 سوره انفال می خوانیم: ... و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در احکامی که خدا مقرر داشته [از دیگران] سزاوارترند.

توسل

امام(علیهالسلام) فرمود: هنگامی که این آیه نازل شد، از رسول خدا(صلی الله و علیه وآله) در باره تأویل آن پرسیدم. رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرمود: بهخدا سوگند، جز شما، کس دیگری را قصد نکرده است و شما همان خویشاوندان من هستید. پس هرگاه من از دنیا رفتم، پدرت علی(علیه السلام) نسبت به من و جانشینی من سزاوارتر است; و هرگاه پدرت از دنیا برود، برادرت حسن (علیه السلام) بدان سزاوارتر است; و آنگاه که حسن(علیه السلام) از دنیا برود، تو بدان مقام سزاوارتری.

گفتم: ای رسول خدا، بعد از من چه کسی شایسته آن مقام است؟

فرمود: پسرت علی.

بههمین ترتیب نام یکایک ائمه اطهار(علیهم السلام) را برشمرد; هر کدام را بعداز دیگری شایسته تر به خلافت دانست و در پایان فرمود: غیبت در زمان نهمین فرزندت به وقوع می پیوندد. این ائمه نسل توأند، خداوند علم و فهم مرا به ایشان عطا کرده است و سرشت آنها از سرشت من است. خدایا این مردم را چه می شود که با آزار خاندانم مرا می آزارند؟! خداوند شفاعتم  را نصیب ایشان نگرداند. (7)

 

پاداش پیروی از اهل بیت

در آیه 29 سوره رعد می خوانیم: «آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، طوبی و بهترین سرانجام ها در انتظارشان است.»

امام (علیه السلام) می فرماید: این آیه در مورد امیرمومنان نازل شده است.

«طوبی»درختی است در خانه وی در بهشت و هیچ میوه ای در هیچ خانه ای از خانه های بهشت نیست; مگر آنکه شاخه ای از این درخت در آن وجود دارد. (8)

خداوند در آیه 71 سوره اسراء می فرماید: «روزی که هر گروهی را با پیشوا و امام خویش می خوانیم ...»

امام (علیه السلام) فرمود: آری، پیشوایان دو دسته اند; امامی که مردم را به هدایت دعوت می کند و مردم از وی پیروی می کنند و به سعادت می رسند و امامی که مردم را به گمراهی فرا می خواند و مردم نیز از وی پیروی می کنند. [و در تباهی غوطه ور می گردند]

امام(علیه السلام) به اشاره پدر گرامی اش حضرت امیرمومنان (علیه السلام) در توضیح مراد از «ناس»، در آیه 199 سوره بقره می فرماید: مقصود از آن، ما اهلبیت هستیم و به همین جهت، خداوند می فرماید: از همان جایی که مردم (ناس) کوچ می کنند، کوچ کنید. [و پیروی از اهل بیت را پیشه خویش سازید

پرسش از ولایت اهل بیت در قیامت

خداوند در آیه 36 سوره اسراء می فرماید: «چشم و گوش و دل، تمامی اینها مورد پرسش و بازخواست قرار می گیرند.»

امام(علیه السلام) فرمود: [رسول خدا (صلی الله و علیه وآله) فرمود:] ... به عزت پروردگارم سوگند، تمامی امت من در روز قیامت باز داشته می شوند و از ولایت امیرمومنان (علیه السلام) بازخواست می گردند. (9)

 

اهل بیت سرچشمه روشنایی ها

درآیات آغازین سوره شمس می خوانیم: «سوگند به خورشید و تابش و گسترش نور آن در هنگام بالا آمدن ...; و سوگند به ماه، آن هنگام که در پی خورشید برآید وسوگند به روز آن هنگام که زمین را روشنایی می بخشد.»

امام (علیه السلام) فرمود: مراد از خورشید، محمد رسول خدا است; و مراد از ماه امیرالمومنین علی است که به دنبال محمد(صلی الله و علیه وآله) می آید و مراد از روز قائم آل محمد است که زمین را از قسط و عدل پر می سازد. (10)

 

نعمت دینداری و ولایت اهل بیت

در آیه 11 سوره ضحی می خوانیم: «... و اما نعمت پروردگارت را، پس بازگو کن.»

امام (علیه السلام) فرمود: مراد از نعمت، دین و اعتقاد به ولایت اهل بیت (علیهم السلام) است. (11)

اللهم عجل فرج قائم آل محمد (علیه السلام)

 

پی نوشت:

1- مسند ابن حنبل، ج 3، ص 14.

2- صحیفه نور، ج 21، ص 170. (با تصرف)

3- آل عمران، آیه 7.

4- التفسیر المنسوب الی الامام العسکری (علیه السلام)، ص 267.

5- همان، ص 448 به بعد.

6- الکافی، شیخ کلینی،ج 8، ص 244.

7- کفایة الاثر، خزاز قمی، ص 175.

8- مائة منقبة، ابن شاذان، ص 137.

9- عیون اخبار الرضا (علیه السلام)، شیخ صدوق، ج 1، ص 280.

10- تفسیر فرات کوفی، ص 212.

11- المحاسن، شیخ برقی، ج 1، ص 344.


منبع: امام حسین (علیه السلام) در سایه قرآن ، سیدعلیرضا جعفری ، صفحه 26




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی

در جهان هستی شری وجود ندارد

تواضع

آنچه در آیه 26 سوره آل عمران در مورد اعطاى عزّت و ذلّت از جانب خداوند آمده، طبق قوانین و سنّت اوست و بدون جهت و دلیل خداوند کسى را عزّت نمى‏بخشد و یا ذلیل نمى‏سازد.


قُلِاللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُوْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ (آل عمران ـ 26)

بگو:خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتى. به هر کس (طبق مصلحت و حکمت خود) بخواهىحکومت مى‏ دهى و از هر کس بخواهى حکومت را مى‏گیرى و هر که را بخواهى عزّتمى‏بخشى و هر که را بخواهى ذلیل مى‏نمایى، همه خیرها تنها به دست توست. همانا تو بر هر چیز توانایى.

درتفاسیر مى‏خوانیم که پیامبر اسلام صلى اللَّه علیه و آله پس از آنکه مکّه را فتح نمود، وعده‏ى فتح ایران و روم را به مسلمانان داد.

در آن موقع منافقان  با تعجّب به یکدیگر نگاه مى‏کردند که این آیه نازل شد.

گروهىاز مفسّران، نزول آیه را در موقع حفر خندق دانسته‏اند. آن زمان که پیامبر صلى اللَّه علیه و آله کلنگ را بر سنگ زد و از آن جرقه‏اى برخاست، فرمود: من در این جرقه‏ها فتح کاخ‏هاى مدائن و یمن را از جبرئیل دریافت کردم.

منافقان با شنیدن این سخن، لبخند تمسخر مى‏زدند که این آیه نازل شد.

 

همه چیز به دست اوست!

درآیات قبل سخن از امتیازاتى بود که اهل کتاب (یهود و نصارى) براى خود قائل بودند و خود را از خاصان خداوند مى‏پنداشتند (علاوه بر این مدعى بودند حاکمیت و مالکیت نیز از آن آنها است) خداوند در این جا ادعاى باطل آنان را با این بیان جالب رد مى‏کند، مى‏فرماید: "بگو: بارالها! مالک ملک ها تویى، تو هستى که به هر کس بخواهى و شایسته بدانى حکومت مى‏بخشى و از هر کس بخواهى حکومت را جدا مى‏سازى" (قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُوْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ).

"هر کس را بخواهى بر تخت عزت مى‏نشانى، و هر کس را اراده کنى بر خاک مذلت قرار مى‏دهى" (وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ).

و در یک جمله "کلید تمام خوبی ها به دست تواناى تو است، زیرا تو بر هر چیز توانایى" (بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ).

ناگفته پیدا است که منظور از اراده  ومشیت الهى در این آیه این نیست که بدون حساب و بى دلیل چیزى را به کسى مى‏بخشد و یا از او مى‏گیرد، بلکه مشیت او از روى حکمت و مراعات نظام و مصلحت و حکمت جهان آفرینش و عالم انسانیت است و گاه این حکومت ها به خاطر شایستگى‏ها است، و گاه حکومت ظالمان هماهنگ ناشایستگى امت ها است.

بهعبارت دیگر آنچه در این آیه در مورد اعطاى عزّت و ذلّت از جانب خداوند آمده، طبق قوانین و سنّت اوست و بدون جهت و دلیل خداوند کسى را عزّت نمى ‏بخشد و یا ذلیل نمى‏سازد.

مثلًا در روایات مى‏خوانیم: هر کس براى خداوند تواضع وفروتنى کند، خداوند او را عزیز مى‏کند و هر کس تکبّر نماید، خدا او را ذلیل مى‏گرداند. (بحارالانوار، ج 16، ص 265) بنابراین عزّت و ذلّت از خداست، ولى ایجاد زمینه‏هاى آن به دست خود ماست.

"هرکس را بخواهى بر تخت عزت مى‏نشانى، و هر کس را اراده کنى بر خاک مذلت قرارمى‏دهى" (وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ)

ایننکته نیز قابل توجه است که لفظ "خیر" افعل التفضیل است و معادل فارسى آن "بهتر" مى‏باشد، و براى برترى چیزى بر چیز دیگر ذکر مى‏شود ولى در بسیارى از موارد، به معنى خوب (بدون مفهوم صفت تفضیلى) نیز به کار مى‏رود و ظاهر این است که در آیه مورد بحث به معنى دوم است. یعنى سرچشمه تمام خوبی ها از او و به دست او است.

جمله"بِیَدِکَ الْخَیْرُ" با توجه به الف و لام استغراق در "الخیر" و مقدم شدنخبر بر مبتدا (زیرا بیدک الخیر فرموده نه الخیر بیدک) نشان مى‏دهد که تمامخیرها و برکات و نیک ها و خوبی ها، در دست خدا است، و ضمناً از این جمله استفاده مى‏شود که هم عزت، خیر است و هم ذلت، و هم بخشیدن حکومت و هم گرفتنآن، هر کدام در جاى خود خیر است و بر طبق قانون عدالت، و شرى وجود ندارد، جانیان و بدکاران، خیرشان در آن است که در زندان باشند و نیکوکاران با ایمان، خیرشان در آزادى است.

به تعبیر دیگر در جهان هستى شرى وجود ندارد، این ما هستیم که خیرات را مبدل به شر مى‏کنیم و اگر مى‏گوید: خیر تنها به دست تو است و از شر سخنى نمى‏گوید، به خاطر آن است کهشرى از ذات پاک او صادر نمى‏شود.

جمله "إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ" در واقع دلیلى است بر تمام آنچه در این آیه آمده زیرا وقتى او بر هر چیز قادر است، حکومت و عزت و خیرات به دست او است.

سرچشمه‏ىبدى‏ها عجز و ناتوانى است. از کسى که بر هر کارى قدرت دارد چیزى جز خیر سرنمى‏زند. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»

پیام‏های آیه:

مالک واقعى تمامى حکومت‏ها خداست. مُلک براى غیر خدا، موقّتى و محدود است. «مالِکَ الْمُلْکِ»

2ـ اکنون که مالک اوست، پس دیگران امانتدارى بیش نیستند و باید طبق رضاى مالک اصلى عمل کنند. «مالِکَ الْمُلْکِ»

3ـ اگر انسان مالک مُلک نیست چرا از داشتن آن مغرور و با از دست دادنش مأیوس شود! «مالِکَ الْمُلْکِ»

4ـخداوند به هر کس که شایسته و لایق باشد، حکومت مى‏دهد. همانگونه که به سلیمان، یوسف، طالوت و ذو القرنین عطا نمود. «تُوْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ»

5ـ حکومت و حاکمیّت، دلبستگى‏آور است. «نزع» به معناى کندن است و نشانه یک نوع دلبستگى است.

6ـعزّت و ذلّت به دست خداست، از دیگران توقّع عزّت نداشته باشیم. (قرآن از کسانى که از غیر خدا عزّت مى‏خواهند به شدّت انتقاد کرده و مى‏فرماید: «أَ یَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً» نساء، 139) «تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ»

7ـ توحید در دعا و عبادت یک ضرورت است. (در مناجات شعبانیه مى‏خوانیم: «الهى بیدک لا بید غیرک زیادتى و نقصى») «بِیَدِکَ الْخَیْرُ»

8ـ آنچه از اوست، چه دادن‏ها و گرفتن‏ها، همه خیر است، گرچه در قضاوت‏هاى عجولانه‏ى ما فلسفه‏ى آن را ندانیم. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ»

سرچشمه‏ى بدى‏ها  عجزو ناتوانى است. از کسى که بر هر کارى قدرت دارد چیزى جز خیر سر نمى‏زند. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ»


منابع:

تفسیر نور، ج 2

تفسیر نمونه، ج 2

بحارالانوار، ج 16




 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی


منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)تاریخ روزآیه قرآن تصادفیآیه قرآن

در كل اينترنت
در اين سايت
میان صفحات فارسی

حدیث موضوعی
X