با دشمنان طرح دوستی نریزید

تقیه

تقیّه، به معناى کتمان عقیده‏ى حقّ از ترس آزار مخالفان و ترک مبارزه با آنان به جهت دورى از ضرر یا خطرِ مهم‏تر است. تقیّه، گاهى واجب و گاهى حرام است.


لایَتَّخِذِ الْمُوْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُوْمِنِینَ وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً وَ یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ (آل عمران ـ 28)

نباید اهل ایمان، به جاى مومنان، کافران را دوست و سرپرست خود برگزینند و هر کس چنین کند نزد خدا هیچ ارزشى ندارد، مگر آنکه از کفّار پروا و تقیّه کنید (و به خاطر هدف‏هاى مهم‏تر، موقّتاً با آنها مدارا کنید) و خداوند شما را از (نافرمانى) خود هشدار مى‏دهد و بازگشت (شما) به سوى خداوند است.

 

با دشمنان طرح دوستى نریزید

در آیات گذشته سخن از این بود که عزت و ذلت و تمام خیرات به دست خداوند است، و در این آیه به همین مناسبت مومنان را از دوستى با کافران شدیداً نهى مى‏کند، زیرا اگر این دوستی ها به خاطر کسب قدرت و ثروت و عزت است، همه اینها به دست خدا است.

جمله"مِنْ دُونِ الْمُوْمِنِینَ" اشاره به این است که در زندگى اجتماعى هر کس نیاز به دوستان و یاورانى دارد، ولى افراد با ایمان باید اولیاى خود را از میان افراد با ایمان انتخاب کنند و با وجود آنان چه نیازى به کفار بى رحم وستمگر است، و تکیه بر وصف ایمان و کفر، اشاره به این است که این دو از یکدیگر بیگانه و آشتى ناپذیرند.

جمله "فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ" اشاره به این است که: افرادى که با دشمنان خدا پیوند دوستى و همکارى برقرار سازند، ارتباطشان با خداوند و خدا پرستان گسسته مى‏شود.

تقیهیک اصل مسلم قرآنى است ولى در موارد معین و حساب شده که ضابطه آن در بالا آمد، و اینکه مى‏بینیم بعضى از ناآگاهان، تقیه را از ابداعات پیروان اهل بیت علیهم السلام مى‏شمرند دلیل بر این است که با آیات قرآن آشنایى زیادى ندارند

سپس به عنوان یک استثناء از این قانون کلى مى‏فرماید: "مگر اینکه از آنها بپرهیزید" و تقیه کنید (إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً).

همان تقیه‏اى که براى حفظ نیروها و جلوگیرى از هدر رفتن قوا و امکانات و سرانجام پیروزى بر دشمن است.

در چنین موردى، جایز است که مسلمانان با افراد بى ایمان، به خاطر حفظ جان خود و مانند آن ابراز دوستى کنند.

 

نکته‏ها:

1- تقیه یک سپر دفاعى است‏

درستاست که گاهى انسان به خاطر هدف هاى عالى‏تر، به خاطر حفظ شرافت، و به خاطرتقویت حق و کوبیدن باطل حاضر است از جان عزیز خود نیز در این راه بگذرد، ولى آیا هیچ عاقلى مى‏ تواند بگوید جایز است انسان بدون هدف مهمى جان خود را به خطر اندازد؟

اسلام صریحاً اجازه داده که انسان در موردى که جان یا مال و ناموس او در خطر است و اظهار حق، هیچ گونه نتیجه و فایده مهمىندارد، موقّتاً از اظهار آن خوددارى کند و به وظیفه به طور پنهانى عمل نماید.

چنان که قرآن در آیه فوق خاطر نشان ساخته و با تعبیر دیگر در آیه 106 سوره نحل مى‏فرماید: "إِلَّا مَنْ أُکْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ"، مگر کسى که از روى اجبار چیزى بر خلاف ایمان اظهار مى‏کند و قلب او با ایمان مطمئن و آرام است.

تواریخ و کتب حدیث اسلامى نیز سرگذشت "عمار" و پدر و مادرش را فراموش نکرده که در چنگال بت پرستان گرفتار شدند و آنها را شکنجه دادند که از اسلام بیزارى بجویند.

پدرو مادر "عمار" از این کار خوددارى کردند و به دست مشرکان کشته شدند ولى "عمار" آنچه را که آنها مى‏خواستند با زبان اظهار داشت و سپس گریه ‏کنان ازترس خداوند بزرگ به خدمت پیامبر صلی الله و علیه و آله شتافت. پیامبر صلی الله و علیه و آله به او فرمود: "ان عادوا لک فعد لهم"، (اگر باز هم گرفتارشدى و از تو خواستند آنچه مى‏خواهند بگو) (مجمع البیان، جلد 5 و 6 صفحه 388) و به این وسیله اضطراب و وحشت و گریه او را آرام ساخت.

نکته‏اى که باید کاملاً به آن توجه داشت این است که تقیه در همه جا یک حکم ندارد، بلکه گاهى واجب و گاهى حرام و زمانى مباح مى‏باشد.

وجوب تقیه در صورتى است که بدون فایده مهمى جان انسان به خطر بیفتد، اما در موردى که تقیه موجب ترویج باطل و گمراه ساختن مردم  و تقویت ظلم و ستم گردد، حرام و ممنوع است.

روىاین اساس تمام ایراداتى که در این زمینه شده پاسخ داده خواهد شد. در حقیقتاگر خورده‏ گیران در این باره تحقیق مى‏کردند واقف مى‏شدند که شیعه در اینعقیده تنها نیست بلکه مساله تقیه در جاى خود یک حکم قاطع عقلى و موافق فطرت انسانى است. (اقتباس از کتاب "آئین ما"، صفحه 364)

تقیه

2- تقیه یا تغییر شکل مبارزه‏

درتاریخ مبارزات مذهبى و اجتماعى و سیاسى، زمان هایى پیش مى‏آید که مدافعان حقیقت اگر بخواهند به مبارزه آشکار دست بزنند، هم خودشان و هم مکتبشان به دست نابودى سپرده مى‏شود و یا لااقل در معرض مخاطره قرار مى‏گیرد مانند وضعشیعیان على علیه السلام در زمان حکومت غاصب بنى امیه.

در چنین موقعى راه صحیح و عاقلانه این است که نیروهاى خود را به هدر ندهند و براى پیشبرد اهداف مقدس خود به مبارزات غیر مستقیم و یا مخفیانه دست بزنند و در حقیقت تقیه براى این گونه مکتب ها و پیروان آنها در چنین لحظاتى یک نوع تغییر شکل مبارزه محسوب مى‏شود که مى‏تواند آنها را از نابودى نجات دهد و در ادامه مجاهدات خود پیروز گرداند.

کسانى که بر تقیه به طور دربست قلم بطلان مى‏کشند معلوم نیست براى این گونه موارد چه طرحى دارند؟ آیا نابود شدن خوب است و یا ادامه مبارزه به شکل صحیح و منطقى؟

راه دوم همان تقیه است و راه اول چیزى است که هیچ کس نمى‏تواند آن را تجویز کند.

ازآنچه گفتیم روشن شد که تقیه یک اصل مسلم قرآنى است ولى در موارد معین و حساب شده که ضابطه آن در بالا آمد، و اینکه مى‏بینیم بعضى از ناآگاهان، تقیه را از ابداعات پیروان اهل بیت علیهم السلام مى‏شمرند دلیل بر این است که با آیات قرآن آشنایى زیادى ندارند.

وجوبتقیه در صورتى است که بدون فایده مهمى جان انسان به خطر بیفتد، اما در موردى که تقیه موجب ترویج باطل و گمراه ساختن مردم و تقویت ظلم و ستم گردد،حرام و ممنوع است

پیام‏های آیه:

1ـ پذیرش ولایت کفّار از سوى مومنان، ممنوع است. «لا یَتَّخِذِ الْمُوْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ» (اگر مسلمانان جهان تنها به این آیه عمل مى‏کردندالآن وضع کشورهاى اسلامى این چنین نبود.)

2ـ در جامعه اسلامى، ایمان شرط اصلى مدیریّت و سرپرستى است. «لا یَتَّخِذِ الْمُوْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»

3ـ ارتباط سیاسى نباید مُنجرّ به سلطه پذیرى یا پیوند قلبى با کفّار شود. «لا یَتَّخِذِ الْمُوْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ»

4ـ ارتباط یا قطع رابطه باید بر اساس فکر و عقیده باشد، نه بر اساس پیوندهاى فامیلى، قومى و نژادى. «الْمُوْمِنِینَ»، «الْکافِرِینَ»

هر کس به سراغ کفّار برود، خداوند او را به حال خود رها و از امدادهاى غیبى خود محروم مى‏سازد. «وَ مَنْ یَفْعَلْ ذلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیْ‏ءٍ»

6ـ ارتباط ظاهرى با کفّار براى رسیدن به اهداف والاتر، در مواردى جایز است. «إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاةً»

7ـتقیّه، براى حفظ دین است. مبادا به بهانه‏ى تقیّه، جذب کفّار شوید و از نام تقیّه سوء استفاده کنید. «یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ»

8ـ در مواردى که اصل دین در خطر باشد، باید همه چیز را فدا کرد و فقط باید از خدا ترسید. «یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ»

9ـ یاد معاد، بهترین عامل تقواست. «یُحَذِّرُکُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ»

10ـمبادا به خاطر کامیابى و رفاه چند روز دنیا، سلطه‏ى کفّار را بپذیرید که بازگشت همه‏ى شما به سوى اوست. «وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِیرُ»


منابع:

تفسیر نور، ج 2

تفسیر نمونه، ج 2

مجمع البیان، جلد 5 و 6





 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی