قدرت خداوند محدود نیست

چگونه آسمان شب را رصد کنیم؟ ـ جلسه دوم
گاهى از کافران مرده دل، فرزندان مومن و زنده دل، و از مومنان زنده دل، فرزندانى کافر و مرده دل ظاهر مى‏شود.

تُولِجُاللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ تُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَ تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ (آل عمران ـ 27)

(خداوندا!) تو شب را به روز و روز را به شب درآورى و زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون آورى و هر که را خواهى بى‏شمار روزى مى‏دهى.

 

نکته‏ها:

1- "ولوج" در لغت به معنى "دخول" است، این آیه مى‏گوید: خداوند، شب را در روز و روز را در شب داخل مى‏کند.

منظوراز این جمله همان تغییر تدریجى محسوسى است که در شب و روز، در طول سال، مشاهده مى‏کنیم، این تغییر بر اثر انحراف محور کره زمین نسبت به مدار آن کهکمى بیش از 23 درجه است و تفاوت زاویه تابش خورشید مى‏باشد، لذا مى‏بینیم در بلاد شمالى (نقاط بالاى خط استوا) در ابتداى زمستان، روزها کم کم بلند وشب ها، کوتاه مى‏شود تا اول تابستان، سپس به عکس، شب ها بلند و روزها کوتاه مى‏شود و تا اول زمستان ادامه دارد. اما در بلاد جنوبى (نقاط پایین خط استوا) درست به عکس است.

بنابراین، خداوند دائماً، شب و روز را در یکدیگر داخل مى‏کند، یعنى از یکى کاسته به دیگرى مى‏افزاید.

ممکناست گفته شود که در خط حقیقى استوا و همچنین در نقطه اصلى قطب شمال و جنوب، شب و روز در تمام سال مساوى هستند و هیچ گونه تغییرى پیدا نمى‏کند، شب و روز در خط استوا در تمام سال هر کدام دوازده ساعت و در نقطه قطب در تمام سال، یک شب 6 ماهه و یک روز به همان اندازه است، بنابراین آیه جنبه عمومى ندارد.

در پاسخ این سوال باید گفت: خط استواى حقیقى، یک خط موهوم بیش نیست و همیشه زندگى واقعى مردم یا این طرف خط استوا است یا آن طرف، و همچنین نقطه قطب، نقطه بسیار کوچکى بیش نیست و زندگى ساکنان مناطق قطبى (اگر ساکنانى داشته باشد) حتماً در مکانى وسیع‏تر از نقطه حقیقى قطب است، بنابراین هر دو دسته اختلاف شب و روز دارند.

آیه ممکن است علاوه بر معنى فوق، معنى دیگرى را هم در بر داشته باشد و آن اینکه شب و روزدر کره زمین به خاطر وجود طبقات "جو" در اطراف این کره به صورت ناگهانى ایجاد نمى‏شود، بلکه روز، به تدریج از فجر و فلق شروع شده و گسترده مى‏گرددو شب از شفق و سرخى طرف مشرق به هنگام غروب آغاز، و تدریجاً تاریکى همه جارا مى‏گیرد.

جمله"بِغَیْرِ حِسابٍ" (بدون حساب) اشاره به این است که دریاى مواهب الهى آن قدر وسیع و پهناور است که هر قدر به هر کس ببخشد، کم ترین تأثیرى براى او نمى‏کند و نیاز به "نگاه داشتن حساب" ندارد، زیرا حساب را آنها نگه مى‏دارند که سرمایه محدودى دارند و بیم تمام شدن یا کمبود سرمایه در باره آنها مى‏رود، چنین اشخاصى هستند که دائماً در عطایاى خود حسابگرند

تدریجىبودن تغییر شب و روز به هر معنى که باشد آثار سودمندى در زندگانى انسان و موجودات کره زمین دارد، زیرا پرورش گیاهان و بسیارى از جانداران در پرتو نور و حرارت تدریجى آفتاب صورت مى‏گیرد، به این معنى که از آغاز بهار که نور و حرارت، روز به روز، افزایش مى‏یابد، گیاهان و بسیارى از حیوانات هر روز مرحله تازه‏اى از تکامل خود را طى مى‏کنند و چون با گذشت زمان، نور و حرارت بیشترى لازم دارند و این موضوع به وسیله تغییرات تدریجى شب و روز تأمین مى‏گردد، مى‏توانند به نقطه نهایى تکامل خود برسند.

هر گاه شب و روز همیشه یکسان بود، نمو و رشد بسیارى از گیاهان و حیوانات، دچار اختلال مى‏شد و فصول چهارگانه که لازمه "اختلاف شب و روز" و "چگونگى زاویه تابش آفتاب" است از بین مى‏ رفت و طبعاً انسان از فواید اختلاف فصول بى‏بهره مى‏ماند.

همچنیناگر معنى دوم در تفسیر آیه را در نظر بگیریم که آغاز شب و روز، تدریجى استنه ناگهانى و حتما شفق و بین الطلوعین در میان این دو است، روشن مى‏شود کهاین تدریجى بودن شب و روز، براى ساکنان زمین نعمت بزرگى است، زیرا کم کم با تاریکى یا روشنایى آشنا مى‏شوند و نیروهاى جسمى و زندگى اجتماعى آنان برآن منطبق مى‏گردد، در غیر این صورت، مسلّماً ناراحتی هایى به وجود مى‏آمد.

2-جمله "تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ" و شبیه آن در چندین آیه از قرآن مجید به چشم مى‏خورد که مى‏گوید:"خداوند زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون مى‏آورد".

مرگ

منظور از بیرون آوردن "زنده" از "مرده" همان پیدایش حیات از موجودات بى‏جان است، زیرامى‏دانیم آن روز که زمین آماده پذیرش حیات شد، موجودات زنده از مواد بى ‏جان به وجود آمدند، از این گذشته دائماً در بدن ما و همه موجودات زنده عالم، مواد بى جان، جزو سلول ها شده، تبدیل به موجود زنده مى‏گردند. پیدایشمردگان از موجودات زنده، نیز دائماً در مقابل چشم ما مجسم است.

در حقیقت آیه اشاره به قانون تبادل دائمى مرگ و حیات است که عمومى‏ترین و پیچیده‏ترین و در عین حال جالب‏ترین قانونى است که بر ما حکومت مى‏کند.

براىاین آیه، تفسیر دیگرى نیز هست که با تفسیر گذشته، منافاتى ندارد و آن مسئله زندگى و مرگ معنوى است، چه این که مى‏بینیم گاهى افراد با ایمان که "زندگان حقیقى" هستند از افراد بى ایمان که "مردگان واقعى" محسوب مى‏شوند به وجود مى‏آیند و گاهى به عکس، افراد بى ایمان از افراد با ایمان متولد مى‏شوند.

قرآن زندگى و مرگ معنوى را در آیات متعددى به "کفر" و "ایمان" تعبیر کرده است.

و گاهى از کافران مرده دل، فرزندانمومن و زنده دل، و از مومنان زنده دل، فرزندانى کافر و مرده دل ظاهر مى‏شود (تفسیر مجمع البیان، ج 2، ص 728) که این یکى از مصادیق آیه است.

مطابقاین تفسیر، قرآن مسأله به هم ریختن قانون "توارث" را که بعضى از دانشمندانآن را از قوانین قطعى طبیعت مى‏دانند، اعلام مى‏دارد، زیرا انسان به خاطر داشتن آزادى اراده مانند موجودات بى جان طبیعت نیست که تحت تأثیر اجبارى عوامل مختلف باشد، و این خود یکى از قدرت ‏نمایى‏هاى خدا است که آثار کفر را از وجود فرزندان کافر (آنها که مى‏خواهند واقعاً مومن باشند) مى‏شوید، وآثار ایمان را از وجود فرزندان مومن (آنها که مى‏خواهند واقعاً کافر باشند) از بین مى‏برد و این استقلال اراده، که حتى مى‏تواند بر زمینه‏هاى مساعد و نامساعد ارثى پیروز گردد از ناحیه اوست.

سرچشمه لطف الهى بى‏انتهاست. رزق بى‏حساب، یعنى براى سرچشمه رزق محدودیّتى نیست. «تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ»

3-جمله "وَ تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ" به اصطلاح از قبیل ذکر "عام" بعد از "خاص" است زیرا در جمله‏ هاى قبل، نمونه ‏هایى از روزی هاى خداوند به بندگان، بیانشده است و در این جمله مساله، به صورت کلى و عمومى‏تر در تمام مواهب و ارزاق ذکر گردیده یعنى نه تنها عزت و حکومت و حیات و مرگ به دست خدا است، بلکه هر نوع روزى و موهبتى از ناحیه او است.

جمله "بِغَیْرِ حِسابٍ" (بدون حساب) اشاره به این است که دریاى مواهب الهى آن قدر وسیع و پهناور است که هر قدر به هر کس ببخشد، کم ترین تأثیرى براى او نمى‏کند و نیاز به "نگاه داشتن حساب" ندارد، زیرا حساب را آنها نگه مى‏دارند که سرمایه محدودى دارند و بیم تمام شدن یا کمبود سرمایه در باره آنها مى‏رود، چنین اشخاصى هستند که دائماً در عطایاى خود حسابگرند.

مبادا سرمایه آنها از دست برود، اما خداوندى که دریاى بى پایان هستى و کمالات است، نه بیم کمبود دارد، و نه کسى از او حساب مى‏گیرد، و نه نیازى به حساب دارد.

 

پیام‏های آیه:

1ـ تغییرات شب و روز و پیدایش فصل‏ها یکى از برکات و الطاف الهى است. «بِیَدِکَ الْخَیْرُ»، «تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ»

2ـ علاوه بر آفرینش، هرگونه تغییر و تدبیر به دست اوست. «تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ»

3ـقدرت خداوند محدود نیست. او از مرده، زنده و از زنده، مرده خارج مى‏سازد. «تُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَ تُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ»

4ـ سرچشمه لطف الهى بى‏انتهاست. رزق بى‏حساب، یعنى براى سرچشمه رزق محدودیّتى نیست. «تَرْزُقُ مَنْ تَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ»


منابع:

تفسیر نور، ج 2

تفسیر نمونه، ج 2

تفسیر مجمع البیان، ج 2





 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی