تکالیف الهى، بیش از توان انسان نیست!

توان

در آیه 286 سوره بقره انسان تمام مراحل لطف را از خداوند مى‏خواهد:

مرحله اوّل عفو  است که محو آثار گناه و عقاب است.

مرحله دوّم مغفرت و محو آثار گناه از روح است.

مرحله سوّم بهره‏گیرى از رحمت پروردگار و پیروزى بر کافران مى‏باشد.


لایُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ رَبَّنا لا تُواخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ (بقره ـ 286)

 

چند تقاضاى مهم‏

همانگونه که در تفسیر آیه قبل گذشت، دو آیه آخر سوره مبارکه بقره ناظر به کسانى است که از شنیدن این جمله که اگر چیزى را در دل پنهان دارید و آشکار سازید خداوند آن را محاسبه کرده و مطابق آن جزا مى‏دهد، نگران شدند و گفتند: هیچ یک از ما از وسوسه‏ها و خطورات قلبى خالى نیست.

این آیه مى‏گوید: "خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند"

"وسع"از نظر لغت به معنى گشایش و قدرت است، بنابراین آیه، این حقیقت عقلى را تأیید مى‏کند که وظایف و تکالیف الهى هیچ گاه بالاتر از میزان قدرت و توانایى افراد نیست و لذا باید گفت تمام احکام با همین آیه تفسیر و تقیید مى‏گردد، و به مواردى که تحت قدرت انسان است اختصاص مى‏یابد.

بدیهىاست یک قانون‏گذار حکیم و دادگر نمى‏تواند غیر از این قانون وضع کند، ضمناً جمله فوق، بار دیگر این حقیقت را تأیید مى‏کند که هیچ گاه احکام شرعىاز احکام عقلى و فرمان عقل و خرد جدا نمى‏گردد، و این دو در همه مراحل دوشبه دوش یکدیگر پیش مى‏روند.

ازاین آیه به خوبى استفاده مى‏شود که"تکلیف ما لا یطاق" وجود ندارد، نه در اسلام و نه در ادیان دیگر و اصل آزادى اراده است، زیرا مى‏گوید: هر کس در گرو اعمال نیک و بد خویش است هر کار نیکى انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار بدى انجام دهد به زیان خود کرده است، تقاضاى عفو و بخشش و مغفرت نیزشاهد این مدعا است

سپس مى‏افزاید: "هر کار (نیکى) انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار (بدى) کند به زیان خود کردهاست" (لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ).

آرى هر کسى محصول عمل نیک و بد خود را مى‏چیند و در این جهان و جهان دیگر با نتایج و عواقب آن روبرو خواهد شد.

آیهفوق با این بیان مردم را به مسئولیت خود و عواقب کار خویش متوجه مى‏سازد وبر افسانه جبر و اقبال و طالع و موهومات دیگرى از این قبیل که افرادى براىتبرئه خویش دست و پا کرده‏اند خط بطلان مى‏کشد.

و به دنبال این دو اصل اساسى (تکلیف به مقدار قدرت است- و هر کسى مسئول اعمال خویش است) از زبان مومنان هفت درخواست از درگاه پروردگار بیان مى‏کند که در واقع آموزشى است براى همگان که چه بگویند و چه بخواهند.

نخست مى‏گوید: "پروردگارا! اگر ما فراموش کردیم یا خطا نمودیم ما را مواخذه مکن" (رَبَّنالا تُواخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا).

آنها چون مى‏دانند مسئول اعمال خویش‏اند، لذا با تضرعى مخصوص، خدا را به عنوان رب و کسى که لطف ویژه‏اى در پرورششان داشته و دارد، مى‏خوانند و مى‏گویند زندگى به هر حال خالى از فراموشى و خطا و اشتباه نیست، ما مى‏کوشیم به سراغ گناه عمدى نرویم، اما خطاها و لغزش ها را تو بر ما ببخش.

بحثى که در اینجا مطرح مى‏گردد این است که: مگر امکان دارد که پروردگار کسى را در برابر لغزشى که از فراموشى یا عدم توجه سرچشمه گرفته مجازات نماید تا زمینه‏اى براى این درخواست بماند؟

در پاسخ این سوال باید گفت: گاهى فراموشى نتیجه سهل‏انگارى خود انسان است مسلم است که این گونه فراموشی ها از انسان سلب مسئولیت نمى‏کند مانند این که: در قرآن آمده است "فَذُوقُوا بِما نَسِیتُمْ لِقاءَ یَوْمِکُمْ هذا"، (بچشید عذاب خدا را در برابر آن که این روز را فراموش کردید). (سوره سجده، آیه 14)

بنابراین فراموشکاری هایى که زاییده سهل‏انگارى است قابل مجازات است.

موضوع دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که "نسیان" و "خطا" با یکدیگر فرق روشنى دارد.

"خطا" معمولا به کارهایى گفته مى‏شود که از روى غفلت  و عدم توجه از انسان سر مى‏زند.

ولى"نسیان" در جایى گفته مى‏شود که انسان با توجه دنبال کار مى‏رود ولى مشخصات حادثه را فراموش کرده، مثل اینکه کس بى گناهى را مجازات کند به گماناینکه گناهکار است زیرا مشخصات گناهکار واقعى را فراموش نموده است.

سپسبه بیان دومین درخواست آنان پرداخته، مى‏گوید: "پروردگارا! بار سنگینى بر دوش ما قرار مده آن چنان که بر کسانى که پیش از ما بودند (به کیفر گناهان وطغیانشان) قرار دادى" (رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا).

در این جمله مومنان از خداوند تقاضا دارند، از تکالیف سنگین، کهگاهى موجب تخلف افراد از اطاعت پروردگار مى‏گردد، آنها را معاف دارد. و این همان چیزى است که درباره دستورات اسلام از زبان پیغمبر صلی الله علیه وآله نقل شده."

بزرگترین گناه طلبه (درس اخلاق امام 9)

بعثت بالحنیفیة السمحة السهلة "(بحار الانوار، جلد 65 صفحه 319 (طبع بیروت)

شبیهاین معنى در فروع کافى، جلد 5 صفحه 494 باب کراهة الرهبانیة آمده است):" به آیینى مبعوث شده‏ام که عمل به آن براى همه‏ سهل و آسان است".

و در چهارمین و پنجمین و ششمین تقاضا مى‏گویند: "ما را ببخش و گناهان ما را بپوشان و مشمول رحمت خود قرار ده" (وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا).

"عفو" در لغت به معنى محو کردن آثار چیزى است، و غالباً به معنى محو آثار گناه  مى‏آید که هم شامل آثار طبیعى آن مى‏شود، و هم شامل مجازات آن.

در حالى که مغفرت تنها به معنى پوشاندن گناه است.

آدابدعا آن است که ابتدا به ضعف خود اقرار کنیم «لا طاقَةَ لَنا» سپس به عظمت خداوند گواهى دهیم «أَنْتَ مَوْلانا» آن گاه خواست خود را مطرح کنیم. «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا»

پیام‏های این آیه:

1ـ تکالیف الهى، بیش از توان انسان نیست. «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» اسلام، دینِ آسانى است، نه سخت‏گیرى.

اعمال  ما آثارى دارد که بازتابش به خود ما برمى‏گردد. «لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا»

3ـ انسان، آزاد و صاحب اختیار است. «لَها ما کَسَبَتْ»

4ـ انجام یا ترک دستورات الهى، سود و ضررش براى خود ماست. «لَها»، «عَلَیْها»

کسانىکه مى‏گویند: «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» و سراپا عادل و متّقى هستند، باز هم از خطا و نسیان‏هاى خود نگرانند و دعا مى‏کنند. «إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا»

6ـ به تاریخ گذشتگان و حوادث تلخ آنان بنگریم تا درس عبرت گرفته و به خدا پناه ببریم. «کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا»

آداب دعا  آناست که ابتدا به ضعف خود اقرار کنیم «لا طاقَةَ لَنا» سپس به عظمت خداوند گواهى دهیم «أَنْتَ مَوْلانا» آنگاه خواست خود را مطرح کنیم. «وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا»

8ـ پیروزى اسلام بر کفر، خواسته دائمى مومنان است. «فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ»


منابع:

بحار الانوار، ج 65

تفسیر نور، ج 1

تفسیر نمونه، ج 2





 برچسب ها : مطالب دینی - مطالب قرانی