آگاهى ائمه از غيب

عده اى كه تمايل وهابيگرى دارند ،به برخى آيات قرآن كه «دانستن» غيب را نفى مى كند مى چسبند و مى گويند: قرآن مى گويد غيب را غير از خدا كسى نمى داند، پس اين حرفها چيست كه شما به پيغمبر و امامها نسبت مى دهيد؟ خود پيغمبر گفته است. بعلاوه قرآن العياذ بالله تناقض كه ندارد. يك نويسنده عادى - العياذ بالله اگر بخواهيم مقايسه بكنيم - امكان ندارد كه از اول تا آخر كتابش به اين صراحت حرف خلاف بگويد، از يك طرف بگويد كه غيب را كسى نمى داند، صفحه بعدش بگويد عيسى بن مريم از غيب خبر مى داد.

«جواب اين است كه» اگر اين آيه هم نبود باز ما مى دانستيم مقصود چيست. اين آيه تصريح مى كند يعنى بيان و روشن مى كند كه «كسى غيب را نمى داند» يعنى از خود نمى داند، هر كسى ادعا كند كه غيب را از خود مى داند او كذاب است، و غيب خدا را مى داند، اما كسى كه خدا به او تعليم كرده است. مگر خدا در قرآن گفته غيب را غير از خدا نمى داند و خدا غيب را به احدى تعليم نمى كند؟ بلكه عكسش را گفته است كه خداوند غيب خود را به افرادى اطلاع مى دهد و افرادى را به آن غيب آگاه مى كند. اين است كه فرمود: «عالم الغيب فلايظهر على غيبه احدا* الا من ارتضى من رسول؛ (او) داناى غيب است و كسى را بر غيب خود آگاه نمى كند مگر پيامبرى را كه (براى اين امر) بپسندد.» (جن/ 27و26)

كلام على عليه السلام

در نهج البلاغه روايتى هست كه اميرالمؤمنين على عليه السلام به شخصى فرمود: آيا مى خواهى من الآن به تو بگويم اين اسب تو كه آبستن است كره اش ماده است يا نر؟ گفت: يا اميرالمؤمنين! اين كه غيب است، شما مگر غيب مى دانيد؟ خنديد، فرمود اين كه غيب نيست، تعلم من ذى علم؛ فراگرفته اى است از عالمى (پيامبر). (نهج البلاغه، خطبه 128) شاگردى است. يك نادانى از يك عالم آموخته. آن عالم هم كه پيغمبر باشد در ذات خودش نادانى بوده، از عالمى كه علم ذاتش است (خدا) آموخته است. نه من غيب مى دانم نه پيغمبر. خدا غيب را مى داند، خدا به پيغمبرش گفته و پيغمبرش به ما گفته است. اين كه غيب نيست، يعنى آن خبرهايى كه انبيا مى دهند آنها تعلم است نه علم غيب.

علم غيب در اصطلاح قرآن يعنى يك كسى از ذات خود بدون تعلم غيب را بداند، او عالم الغيب است. خدا عالم الغيب است، پيغمبر و امام متعلم الغيب هستند. پس علم غيب يك مسئله است، تعلم غيب مسئله ديگرى است به نص خود قرآن كه مى فرمايد: «عالم الغيب فلا يظهر على غيبه احدا. الا من ارتضى من رسول»؛ احدى را آگاه نمى كند مگر آنكه كسى از پيامبران و رسولان خودش را بپسندد كه او را يظهر على غيبه مطلع مى كند، خودش او را بر غيب خودش مسلط مى كند يعنى آگاه مى كند، او را متعلم الغيب مى كند.

 منبع: آشنايى با قرآن ،استادمطهرى ،ص 236 تا 238 




 برچسب ها : امامت