امامت به مفهوم حجت در نهج البلاغه

در ضمن كلمات قصار نهج البلاغه داستانى نقل شده كه كميل بن زياد نخعى گفت: اميرالمؤمنين (ع) (در دوره خلافت و زمان اقامت در كوفه) دست مرا گرفت و با هم از شهر به طرف قبرستان خارج شهر بيرون رفتيم همينكه به خلوتگاه صحرا رسيديم آه عميقى از دل بر كشيد و به سخن آغاز كرد.

در مقدمه سخن فرمود: اى كميل دلهاى فرزندان آدم به منزله ظرفها است، بهترين ظرفها آن است كه بهتر مظروف خود را نگهدارى كند پس آنچه مى گويم ضبط كن. على در اين سخنان خود كه اندكى مفصل است، مردم را از نظر پيروى راه حق به سه دسته تقسيم مى كند و سپس از اينكه انسانهاى لايقى نمى يابد كه اسرار فراوانى كه در سينه انباشته دارد بدانان بسپارد، اظهار دلتنگى مى كند اما در آخر سخن خود مى گويد: البته چنين نيست كه زمين به كلى از مردان الهى آنچنان كه على آرزو دارد خالى بماند، خير همواره و در هر زمانى چنين افرادى هستند هر چند كمند:

«اللهم بلى لاتخلو الارض من قائم لله بحجة اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا، لئلا تبطل حجج الله و بيناته. و كم ذا؟ و اين اولئك؟ اولئك و الله الاقلون عددا و الاعظمون عند الله قدرا، يحفظ الله بهم حججهة و بيناته، حتى يودعوها نظرائهم، و يزرعوها فى قلوب اشباههم. هجم بهم العلم على حقيقة البصيرة، و باشروا روح اليقين، و استلانوا و ما استعوره المترفون، و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدنيا بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلى. اولئك خلفاء الله فى ارضه و الدعاه الى دينه، آه آه شوقا الى رويتهم» (نهج البلاغه حكمت 147).

چرا! زمين هرگز از حجت خواه ظاهر و آشكار يا ترسان و پنهان خالى نيست زيرا حجتها و آيات الهى بايد باقى بمانند. اما چند نفرند؟ و كجايند؟ آنان به خدا قسم از نظر عدد از همه كمتر و از نظر منزلت در نزد خدا از همه بزرگترند، خداوند به وسيله آنها دلائل خود را نگهدارى مى كند تا آنها را نزد مانندهاى خود بسپارند و در دل امثال خود بذر آنها را بكارند علم از غيب و باطن در منتهاى بصيرت بر آنها هجوم كرده است، به روح يقين پيوسته اند، آنچه بر اهل تنعم دشوار است بر آنها آسان است، و آنچه مايه وحشت جاهلان است مايه انس آنان است، دنيا و اهل دنيا را با بدنهائى همراهى مى كنند كه روحهاى آن بدنها در جاى ديگر است و به عاليترين جايگاهها پيوسته است، آرى جانشينان خدا در زمين خدا و دعوت كنندگان مردم به دين خدا اينانند، آه آه چقدر آرزوى ديدن اينها را دارم.

در اين جمله ها هر چند نامى ولو به طور اشاره از اهل بيت برده نشده است، اما با توجه به جمله هاى مشابهى كه در نهج البلاغه درباره اهل بيت آمده است، يقين پيدا مى شود كه مقصود، ائمه اهل بيت مى باشند. از مجموع آنچه در اين گفتار از نهج البلاغه نقل كرديم معلوم شد كه در نهج البلاغه علاوه بر مساله خلافت و زعامت امور مسلمين در مسائل سياسى، مساله امامت به مفهوم خاصى كه شيعه تحت عنوان " حجت " قائل است عنوان شده و به نحو بليغ و رسائى بيان شده است.

منبع :استاد مطهرى ،سيرى در نهج البلاغه، ص 145-143




 برچسب ها : امامت