3عاملي كه دل را سخت مي كند
آنچهدر پيش رو داريد قسمتي از روايات اهل بيت عليهم السلام است كه در ارتباط
با آيات شريف قرآن كريم بيان شده است. اين روايات گذشته از پيام مستقلي كه
خود دارند، ما را به فهم و درك بهتر معناي آيه رهنمون مي سازند.
ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً (74/ بقره)
سپس دلهاي شما بعد از آن (معجزه و عدم تسليم در برابر آن) سخت شد همچون سنگ يا سخت تر.
عوامل قساوت قلب (سنگدلي)
رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند:
لَاتُكْثِرُوا الْكَلَامَ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ، فَإِنَّ كَثْرَةَ
الْكَلَامِ بِغَيْرِ ذِكْرِ اللَّهِ قَسْوَةُ الْقَلْبِ، إِنَّ أَبْعَدَ
النَّاسِ مِنَ اللَّهِ الْقَلْبُ الْقَاسِي
در غير ياد خدا پُرگويي نكنيد؛ زيرا پُرگويي در غير ياد خدا، سنگدلي ميآورد و دورترينِ مردم از خدا هم شخص سنگدل است. [1]
توضيح:
منظور از ذكر و ياد خدا فقطاذكاري مانند سبحان الله و الحمدلله نيست، بلكه هر سخني كه سبب نزديك شدن
بنده به خدا شود ذكر خداست؛ مانند گفتگو درباره احكام و معارف دين.
سه مورد ديگر
امام صادق عليه السلام فرمود: از اموري كه رسول خدا صلي الله عليه و آله به اميرالمومنين عليه السلام سفارش كرد اين بود:
ثَلَاثَةٌ يُقَسِّينَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصَّيْدِ وَ إِتْيَانُ بَابِ السُّلْطَان
سه چيز، دل را سخت ميگردانَد: شنيدن سخنان بيهوده، شكار كردن و آمد و شد به دربار سلطان [2]
توضيح:
كسي كه شغل خود را كشتن حيوانات قرار دهد و پيوسته مشغول اين كار باشد، به مرور ترحم ازدلش رفته و سنگدلي جاي آن را مي گيرد و نيز كسي كه مدام به مركز قدرتي رفتو آمد داشته باشد كه در آن حق كشي شده و با چشم خود ببيند كه چگونه به
مردم ظلم مي شود، به مرور اين حالت براي او عادي شده و ديگر از اين امور
متأثّر نمي شود.
ترك ياد خدا
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به حضرت موسي عليه السلام وحي كرد كه اي موسي!
لاتَفرَح بِكَثرَةِ المالِ و لا تَدَع ذِكري عَلي كُلِّ حالٍ؛ فَإِنَّ
كَثرَةَ المالِ تُنسِي الذُّنوبَ و إنَّ تَركَ ذِكري يُقسِي القُلوب
به دارايي بسيار، شادمان نشو و در هر حالي كه هستي دست از ياد من بر ندار؛ زيرا دارايي بسيار، [زشتي] گناهان را از ياد ميبرَد، و ترك ياد من، دلها را سخت ميگردانَد. [3]
ازاموري كه رسول خدا صلي الله عليه و آله به اميرالمومنين عليه السلام سفارشكرد اين بود: ثَلَاثَةٌ يُقَسِّينَ الْقَلْبَ اسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ
طَلَبُ الصَّيْدِ وَ إِتْيَانُ بَابِ السُّلْطَان سه چيز، دل را سخت
ميگردانَد: شنيدن سخنان بيهوده، شكار كردن و آمد و شد به دربار سلطان
توجه:كساني كه غرق در ثروتند و اعمال ناشايست هستند، خود را به هيچ عنوان بَد
نمي دانند و نيز كساني مانند صهيونيست هاي آدم كش كه در واكنش به كشتار
زنان و كودكان بي گناه لبخند مي زنند معناي اين روايت را به خوبي براي ما
روشن مي كنند.
رابطه اشك و قلب و گناه
اميرالمومنين عليه السلام فرمود:
مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِكَثْرَةِ الذُّنُوب
اشك ها نخشكيد، مگر به سبب سختي دل ها و دل ها سخت نشد، مگر به سبب كثرت گناه. [4]
پس گناه زياد انسان را سنگدل مي كند؛ درون سنگ هم كه آبي نيست تا از چشمه چشم بجوشد و بر گونه فرو غلطد.
سرگرم شدن به آرزوهاي دست نايافتني
علي بن عيسي از امام معصوم عليه السلام نقل مي كند: از نجواهاي خداوند متعال با موسي عليه السلام اين بود:
يا موسي! لَا تُطَوِّلْ فِي الدُّنْيَا أَمَلَكَ فَيَقْسُوَ قَلْبُكَ وَ الْقَاسِي الْقَلْبِ مِنِّي بَعِيدٌ
اي موسي! در دنيا، آرزويِ دراز در سر مپروران كه دلت سخت ميشود و سختدل، از من دور است. [5]
توضيح:
داشتن برنامه در زندگي و ترسيم اهداف ممكن و قابل دسترسي، نه تنها نكوهيده نيست بلكه بسيار پسنديده هم هست.
آنچهدر اين گونه روايات مذمت شده، آرزوهاي دست نايافتني است. اين نوع آرزوها
كه در واقع نوعي خيال پردازي است، انسان را به خود سرگرم كرده و او را از
مسير اصلي و واقعي زندگي جدا مي كند و در نهايت سبب مي شود كه فرد از هدف
اصلي زندگي كه رسيدن به قرب الهي است باز بماند.
به نظر مي رسد يكي از دلايلي كه خدا چنين كسي را به دور از خود خوانده است همين باشد.
الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُۆْمِنُونَ بِه (121/ بقره)
كساني كه كتاب [آسماني] به آنان دادهايم، آن را به طوري كه شايسته آن است ميخوانند آنانند كه به آن ايمان ميآورند.
تلاوت كتاب يعني پي در پي قرار دادن (خواندن) حروف و كلمات آن. [6]
كسانيكه غرق در ثروتند و اعمال ناشايست خود را به هيچ عنوان بَد نمي دانند و
نيز كساني مانند صهيونيست هاي آدم كش كه در واكنش به كشتار زنان و كودكان
بي گناه لبخند مي زنند معناي اين روايت را به خوبي براي ما روشن مي كنند
حق تلاوت
كساني كه پيوسته قرآن مي خوانند سه دسته اند:
1. گروهيتمام اصرارشان بر اداي الفاظ و حروف از مخارج آن است. آنها دائماً در فكر
وقف و وصل و حروف يرملون و مقدار كشش مدّند و كمترين اهميتي به محتوا و
معني نمي دهند، تا چه رسد به عمل كردن آن.
قرآن كريم اين دسته را باربران كتاب مي خواند. [7]
2.گروهي ديگر، از الفاظ فراتر رفته و در معاني دقت ميكنند و در ريزهكاري
ها و نكات قرآن ميانديشند و از علوم آن آگاهند؛ اما از عمل خبري نيست!
3. ولي گروه سومي هستند كه قرآن را به عنوان يك كتاب عمل و يك برنامه كامل زندگي پذيرفتهاند.
ايشانخواندن الفاظ و انديشه در معاني و درك مفاهيم اين كتاب بزرگ را مقدمهاي
براي عمل ميدانند؛ از اين رو هرگاه كه قرآن ميخوانند، روح تازهاي براي
عمل در كالبدشان دميده ميشود.
قرآن اين دسته را مومنين راستين معرفي كرده و قرآن خواندنشان را حق تلاوت مي داند. [8]
امام صادق عليه السلام درباره اين حق تلاوت فرمود:
إِنَّمَا تَدَبُّرُ آيَاتِهِ وَ الْعَمَلُ بِأَحْكَامِه
منظور از حق تلاوت، تدبر در آيات قرآن و عمل به احكام آن است. [9]
حضرتدر همين روايت سوگند ياد مي كند كه منظور از حق تلاوت، حفظ الفاظ قرآن و
تلاوت سوره هاي آن با بي توجهي به معارف و احكام آن نيست.
پي نوشت ها:
1. امالي طوسي (ره)، 3
2. خصال 1/126
3. كافي 2/497
4. علل الشرايع 1/81
5. كافي 2/329
6. تلا الشيء: تبعه تلواً (العين 8/134) و فقط براي خواندن كتابهاي آسماني
به كار برده مي شود؛ نه خوانده هر نوشته اي (المفردات 1/167)
7. 5/ سوره جمعه
8. برگرفته از تفسير نمونه 1/431
9. إرشاد القلوب إلي الصواب 1/78