حدیث موضوعی مطالب ديني و قرآني - مطالب قراني
درباره

سلام خدمت تمام دوستای گلم تمام تلاشم اینه بهترین مطالب دینی و قرآنی رو در اختیارتون قرار بدم. یاعلی
جستجو
آرشيو مطالب
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
آیه قرآن تصادفی

مطالب قرانی

سوره قرآنحدیث موضوعیذکر روزهای هفته مهدویت امام زمان (عج)
روزشمار غدیر
روزشمار محرم عاشوراوصیت شهدا
روزشمار فاطمیهپخش زنده حرم
ابر برچسب ها
حكمت نامه لقمان حكيم (415) (<-TagCount->) , مطالب ديني (255) (<-TagCount->) , نماز (111) (<-TagCount->) , مناجات نامه (101) (<-TagCount->) , مطالب قراني (66) (<-TagCount->) , احاديث نماز (62) (<-TagCount->) , مطالب قرانی (42) (<-TagCount->) , مطالب دینی (39) (<-TagCount->) , پندهاي لقمان حكيم (37) (<-TagCount->) , حديث (36) (<-TagCount->) , ادعيه قرآنى (34) (<-TagCount->) , احادیث قرآنی (20) (<-TagCount->) , مطالب مرتبط به سوره لقمان (18) (<-TagCount->) , قرآن شناسی (18) (<-TagCount->) , داستان انبياء (16) (<-TagCount->) , اهل بیت در قرآن (14) (<-TagCount->) , حكايات قرآني (13) (<-TagCount->) , نسخ در قرآن (10) (<-TagCount->) , امامت (10) (<-TagCount->) , معارف قرآن (9) (<-TagCount->) , محکم و متشابه (9) (<-TagCount->) , داستان های قرآنی (8) (<-TagCount->) , عكس هايي با موضوع دين (4) (<-TagCount->) , احاديث لقمان حكيم (2) (<-TagCount->) , اصول قرأت (1) (<-TagCount->) , قرآن و تربیت صحیح (1) (<-TagCount->) , احکام قرآنی (0) (<-TagCount->) , قرآن و طبیعت (0) (<-TagCount->) , قرآن و زندگی (0) (<-TagCount->) , قرآن و اجتماع (0) (<-TagCount->) , قرآن و فرهنگ (0) (<-TagCount->) , عکس هایی با موضوع دین (0) (<-TagCount->) , بدون موضوع (10) (<-TagCount->) , 


[مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ]

[ Designed By Ashoora.ir ]
مطالب ديني و قرآني

آموزش راهكارهاي مثبت انديشي!


باتوجه به اينكه تفكر مثبت در زندگي ما جايگاه خاصي دارد، آيات كلام الله رابررسي مي‌كنيم تا از ديدگاه قرآن با انديشه‌هاي صحيح و ناصحيح آشنا شويم.


مثبت

«مايَوَدُّ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ وَ لاَ الْمُشْرِكينَ أَنْ يُنَزَّلَ عَلَيْكُمْ مِنْ خَيْرٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ »

«كافران اهل كتاب، و (همچنين) مشركان، دوست ندارند كه از سوى خداوند، خير و بركتى بر شما نازل گردد؛ در حالى كه خداوند، رحمت خود را به هر كس بخواهد، اختصاص مى‏دهد؛ و خداوند، صاحب فضل بزرگ است‏».

صاحب انديشه نادرست دوست ندارد به ديگري خيري برسد، پيشرفت كند و صاحب كمالي شود.

چنينشخصي خيرات را محدود مي‌داند، تصور مي‌كند اگر نعمت و رحمتي به ديگران برسد، سهميه او كم مي‌شود، اگر ديگران به موقعيت و منزلتي نائل شوند جاي اورا مي‌گيرند، و خلاصه پيشرفت كردن و بالارفتن هر كس، موجب پائين ماندن او مي‌شود.

در انديشه صحيح باورداريم كه «وَ اللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظيمِ» هر يك از ما سهميه‌اي جداگانه داريم، اگر به ديگري خيري برسد، از خيرات من كم نمي‌شود. اگر ديگري به موقعيت و محبوبيتي برسد، جاي من را نمي‌گيرد.

از سوي ديگر خزانه الهي بزرگ است و خيراتش، وسيع. مي‌شود همه افراد از كمالات مادي و معنوي برخوردار شوند، مي‌شود نمرههمه بيست باشد.

صاحب انديشه صحيح مايل است تا همه به رشد و كمال برسند، پيشرفت كنند و شخصيت انسانيشان شكوفا شود.

«وَدَّكَثيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إيمانِكُمْكُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ»

«بسيارى از اهل كتاب، از روى حسد-كهدر وجود آنها ريشه دوانده- آرزو مى‏كردند شما را بعد از اسلام و ايمان، بهحال كفر باز گردانند؛ با اينكه حق براى آنها كاملاً روشن شده است. شما آنها را عفو كنيد و گذشت نماييد؛ تا خداوند فرمان خودش (فرمان جهاد) را بفرستد؛ خداوند بر هر چيزى تواناست‏».

صاحبان انديشه صحيح روي نازيبائي‌هاي افراد متمركز نمي‌شوند. نقش اذيتي كه از ديگران بر صفحه قلب و دلشان است، محو مي‌كنند.

اگر كسي صدبار اذيت كرده و آزار رسانده، يكبار خير رساني داشته، همان يك مورد را به خاطر مي‌سپارند.

خداوند سبحان مي‌فرمايد:‌ در برخورد با اذيت‌ها موضع گيريمان عفو و صفح باشد«فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا».

كينه به دل نگيريم،‌ در صدد انتقام نباشيم و كدورت‌ها را از صفحه وجودمان پاك كنيم.

باخدا باش، به او توكل كن و همه امورت را به قادر متعال بسپار. براي رسيدن به خواسته‌هايت تلاش كن، ولي بدون دغدغه خاطر. چرا كه قرار است ما تنها وظيفه‌مان را انجام دهيم و نتيجه را به خداوند واگذار كنيم

همان طور كه اگر با تماشاي فيلمي ترسناك اذيت مي‌شويم، حاضر نيستيم دوباره آن را ببينيم، خاطرات آزار دهنده زندگي را هم مرور نكنيم.

خيلي وقت‌ها با فراموش نكردن اذيت‌هاي ديگران، به خود ظلم مي‌كنيم. اگر در زندگي به دنبال آرامش وسروريم، بايد نقش آزارهاي ديگران را از صفحه دلمان پاك كنيم. ديگران را ازصميم قلب ببخشيم تا هم با لذت زندگي كنيم، و هم در پيشگاه خداوند عزيز و سربلند باشيم.

اگر مو‌من باشيم، خداي سبحان خودش دفاع از ما را به عهده مي‌گيرد«إِنَّ اللَّهَ يُدافِعُ عَنِ الَّذينَ آمَنُوا».

ازسوي ديگر خداوند ربّ است، پس بنده خلاف كارش را تربيت مي‌كند. اگر ما هم آزار دهندگانمان را ببخشيم، خداوند آن‌ها را رها نمي‌كند. ولي ما با پيش گرفتن عفو و صفح،‌ وجودمان را از كدورت كينه و انتقام پاك مي‌كنيم و به آرامش فكر و روان مي‌رسيم.

نگوئيد نمي‌توانيم ببخشيم. خداوند مي‌فرمايد:‌ «إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير» از خدايي كه قدرتش بر همه امور نافذ است بخواهيم كه رنجش‌‌ها و كدورت‌ها را از ذهن و دلمان محو كند.

 

دعا و طلب خير براي همه

يكي از خصوصيات انديشه صحيح، گستردگي دعا و طلب است. در آيه مباركه، حضرت ابراهيم (عليه السلام) پس از ساخت كعبه، براي در امان بودن مردم در حرم دعا كرد نفرمود در اين بيت امنيت داشته باشند، بلكه از خداوند در خواست كرد محدوده حرم، بلد امن باشد.

جنبه ديگر دعاي حضرت ابراهيم(عليه السلام)،‌ درخواست براي آسايش فكري افراد است.

آسودگي فكر يكياز ضرورتي‌ترين نيازهاي ماست كه در شرايط امنيت و راحت به اين نعمت بزرگ توجه نداريم. اما زماني كه با شرايط جديد مواجه مي‌شويم و بالانس زندگيمان تغيير مي‌كند متوجه مي‌شويم چقدر خيال راحت و فكر آسوده در آرامشمان نقش دارد.

صاحب انديشه صحيح، در سطحي وسيع، براي آسودگي افراد دعا مي‌كند،‌ تا فكر و ذهنشان درگير دغدغه‌هاي دنيا و نگراني‌هاي بي‌جا نباشد.

مومنكسي است كه هم خودش ايمن است و هم نسبت به ديگران، ايمني بخش. هم خودش نسبت به امور حال و آينده‌اش نگران نيست، و هم اجازه نمي‌دهد فضاي زندگي اطرافيانش با نگراني آميخته شود.

نبايدتصور كنيم باورها و تلاش‌هايمان در دنيا، در عالم ديگر ثمر مي‌دهد. تك تك ما در همين دنيا نتايج افكار و اعمالمان را خواهيم ديد. البته اين امر زمانمي‌برد، نبايد انتظار داشته باشيم تفكر مثبت يكباره ما را تغيير دهد، همانطور كه تفكر منفي هم يكباره به زندگي ما لطمه نمي‌زند

زماني كه فردي را مضطرب و نگران مي‌بيند به او ياد آور شويد «مگر خدا نداري كه نگراني؟»

تو با خداي خود انداز كار و دل خوش دار                  كه رحم گر نكند مدعي،‌ خدا بكند

باخدا باش، به او توكل كن و همه امورت را به قادر متعال بسپار. براي رسيدن به خواسته‌هايت تلاش كن، ولي بدون دغدغه خاطر. چرا كه قرار است ما تنها وظيفه‌مان را انجام دهيم و نتيجه را به خداوند واگذار كنيم.

از ديگرخصوصيات صاحب انديشه صحيح اين است كه از خداي سبحان مي‌خواهد همه مومنين از ثمرات مختلف بهره‌مند شوند، اينكه اهل ايمان نتايج اعتقاداتشان را در همين عالم ببينند.

در انديشه صحيح از خداوند مي‌خواهيم تا همه مومنين بيابند كه هدف گرا بودن، امور را برايشان سهل و راحت مي‌‌كند، متوجهشوند صبر چقدر ثمر بخش است، شكر تا چه اندازه حلاوت دارد و ...

در انديشه صحيح، خواهان اين هستيم كه همه مومنين در زندگيشان لذت معتقد بودن را بچشند.

ايننكته قابل تأمل است كه نبايد تصور كنيم باورها و تلاش‌هايمان در دنيا، در عالم ديگر ثمر مي‌دهد. تك تك ما در همين دنيا نتايج افكار و اعمالمان را خواهيم ديد. البته اين امر زمان مي‌برد، نبايد انتظار داشته باشيم تفكر مثبت يكباره ما را تغيير دهد، همان طور كه تفكر منفي هم يكباره به زندگي مالطمه نمي‌زند.

انديشه منفي به تدريج از صفحه ذهنمان پاك مي‌شود و انديشه مثبت جايگزين آن مي‌گردد.

هديه به پيشگاه مطهر اميرالمومنين علي عليه السلام صلوات.


منابع:

سايت امام رئوف

سايت پرسمان




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

"سجين‌" و "عليين‌" به چه معناست‌؟

پاسخ:

هر يك از دو كلمه "سجين‌" و "عليين‌"، دوبار در قرآن‌، در دو آيه پشت سر هم‌، در يك سوره واقع شده‌اند: "كَلآ َّ إِن‌َّ كِتَـَب‌َ الْفُجَّارِ لَفِي سِجِّين‌ٍ # وَ مَآ أَدْرا‌كَ مَا سِجِّين‌ٌ ؛(مطففين‌،7ـ8) چنين نيست كه آن‌ها (درباره قيامت خيال مي‌كنند) مسلماً نامه اعمال فاجران در "سجين‌" است‌. تو چه مي‌داني سجين چيست‌؟"؛ "كَلآ َّ إِن‌َّ كِتَـَب‌َ الاْ بْرَارِ لَفِي عِلِّيِّين‌َ # وَ مَآ أَدْرَا‌كَ مَا عِلِّيُّون‌َ ؛(مطففين‌،18ـ19) چنان نيست كه آن‌ها (درباره معاد) خيال مي‌كنند، بلكه نامه اعمال نيكان در "عليين‌" است‌. تو چه مي‌داني عليين چيست‌؟"

مقصود از كلمه "سجين‌"، چيزي است كه مقابل و مخالف "عليين‌" باشد، يعني چون خداوند متعال اين دو كلمه را در مقابل هم آورده‌، عليين‌، هر معنايي داشته باشد، سجين معناي طرف مقابل آن را دارد، و چون معناي عليين‌، "بلندي روي بلندي‌"، يا به عبارت ديگر، "بلندي دو چندان‌" است‌، معلوم مي‌شود كه منظور از سجين هم "پستي زير پستي‌"، يا به عبارت ديگر "پستي دو چندان‌" مي‌باشد و مقصود گرفتاري فاجران در چنان پستي است‌، هم چنان كه آيه شريف "ثُم‌َّ رَدَدْنَـَه‌ُ أَسْفَل‌َ سَـَفِلِين‌َ ؛(تين‌،5) پس گردانيديم آن را فروتر از همه فروماندگان‌" اين معنا را مي‌رساند.

در نتيجه بهترين معنايي كه براي "سجين‌" به ذهن مي‌رسد، اين است كه مبالغه در "سجن‌" ـ به معناي حبس ـ باشد، آن گاه معناي آيه اين مي‌شود كه "كتاب فجار، در حبس و زنداني است كه هر كس در آن بيفتد، بيرون شدن و خلاصي برايش نيست‌." و مقصود از "عليين‌" هم ـ چنان كه گذشت ـ درجات عالي و منازل قرب به خداي متعال است‌.(تفسير الميزان‌، علامه محمد حسين طباطبايي‌، ج 20، ص 345و 349، نشر دارالكتب الاسلاميه‌.)




 برچسب ها : مطالب قراني

كلمه استحياء در آيه فجائته احدهما تمشي علي استحياء در بردارنده چه نكاتي است ؟

پاسخ:

كلمه «استحياء» به صورت نكره آمده تا يك گونه تعفف و عفاف را نرساند، بلكه مطلق عفاف را مطرح كند، چرا كه ازدختر حضرت شعيب چه در پوشش و چه در سخن گفتن با حضرت موسي، و چه در راه رفتن به سوي او، هيچ گونهبي‏عفتي و يا حتي كاري كه بوي شهوت داشته باشد، سر نزد. از طرفي از اين كلمه استفاده مي‏شود كه زنان بايد عفاف عمومي را رعايت كرده، تا جامعه به فساد گرايش پيدا نكند.




 برچسب ها : مطالب قراني

كلمه "رجز" در آيه 59 سوره بقره به چه معناست‌؟

پاسخ:

خداوند درباره ستمگران بني‌اسرائيل مي‌فرمايد: "...فَأَنزَلْنَا عَلَي الَّذِين‌َ ظَـلَمُواْ رِجْزًا مِّن‌َ السَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُون‌َ ؛(بقره‌،59)...و ما بر آنان كه ستم كردند، به سزاي اين نافرماني پيشه كرده بودند، عذابي از آسمان فرو فرستاديم‌."

"رجز" در اصل به معناي اضطراب است‌، مخصوصاً اين تعبير در مورد شتر به هنگامي كه گام‌هاي خود را نزديك به هم و نامنظم ـ به خاطر ضعف و ناتواني ـ بر مي‌دارد، گفته مي‌شود.(مفردات راغب‌، ماده رجز.)

در مجمع البيان آمده است‌: رجز در لغت اهل حجاز به معناي عذاب است‌.(مجمع البيان‌، ذيل آيه 69 بقره‌.)

در برخي روايات‌، رجز در آيه به يك نوع طاعون تفسير شده كه به سرعت در ميان بني‌اسرائيل شيوع يافت و عده‌اي رااز ميان برد.

عجيب اين كه يكي از عوارض دردناك طاعون آن است كه مبتلايان به آن گرفتار اضطراب و بي‌نظمي در سخن و در راه رفتن مي‌شوند كه با معناي ريشه‌اي كلمه رجز نيز كاملاً متناسب است‌.(ر.ك‌: كنز الدقائق‌، شيخ محمد بن محمد رضا قمي مشهدي‌، ج 2، ص 20، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، تفسير نمونه‌، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 1، ص 269ـ270، دارالكتب الاسلاميه‌.)




 برچسب ها : مطالب قراني

شب قدر را تفسير كنيد؟

پاسخ:

"انّا انزلناه في ليله القدر..." ما آن (قرآن‌) را در شب قدر نازل كرديم و تو چه مي‌داني شب قدر چيست‌؟ شب قدر از هزار ماه بهتر است‌. فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگار خود براي تقدير هر كاري نازل مي‌شوند. آن شب انباشته از سلامت‌، بركت و رحمت تا طلوع صبح است‌. (سوره قدر)

قدر به معناي اندازه‌گيري‌، تقدير و برنامه‌ريزي و تنظيم امور آمده براساس روايات فراواني كه وارد شده‌، در شب قدر امور و سرنوشت افراد براي سال آينده رقم مي‌خورد. شب زنده‌داري و عبادت در اين شب موجب آمرزش گناهان خواهد بود. درسوره بقره مي‌خوانيم كه قرآن در ماه رمضان نازل شده "شَهْرُ رَمَضَان‌َ الَّذِي‌َّ أُنزِل‌َ فِيه‌ِ الْقُرْءَان‌ُ..."(185،بقره‌) در سوره قدر آمده كه قرآن در شب قدر نازل شده "إِنَّـآ أَنزَلْنَـَه‌ُ فِي لَيْلَه‌ِ الْقَدْرِ".(قدر،1)؛ بنابراين شب قدر در ماه مبارك رمضان واقع شده و در آيه ديگري از سوره قدر خداوند اين شب را بهتر از هزار ماه مي‌داند "لَيْلَه‌ُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِّن‌ْ أَلْف‌ِ شَهْرٍ." (قدر، 2) و منظور از برتري اين شب از هزار ماه‌، اين است كه اِحيا و بيدار ماندن و به عبادت پرداختن در اين شب‌، از عبادت هزار شب بهتر است‌. در سوره دخان خداوند اين شب را مبارك خوانده و فرمود: "انّا انزلناه في ليله مباركه‌" (دخان‌، 2) منظور از مبارك بودن اين شب است كه ظرفيت و گنجايش خير كثيري داشته‌، چون بركت به معناي خير كثير است و قرآن خير كثيري بود كه در آن شب نازل شده و رحمت و اسعه‌اي بود كه دامنش همه خلق را گرفت در ادامه مي‌فرمايد: "فيها يفرق كل امر حكيم‌" (4، دخان‌) كه مقصود اين است در اين شب‌، امور و احكام و معارفي كه به صورت كلي و اجمالي بر پيامبر(ص) نازل شده بود، جزئيات آن به صورت تفصيلي بيان مي‌شود؛ البته تفاسير ديگري در مورد اين آيه وجود دارد؛ لكن اين معني صحيح‌تر به نظر مي‌رسد.(ر.ك‌: تفسير الميزان‌، علامه طباطبايي‌، ج 20، ذيل آيات سوره قدر، ص‌ـ 333، نشر اسماعيليان‌؛ الميزان‌، همان‌، ج 18، ص 130 ـ 133.)

همه روزها و شبها مخلوق خداست‌، و هيچ "زماني‌" به خودي خود، بر "زمان‌" ديگر برتري ندارد؛ ولي برخي از روزها يا شبها به خاطر حوادثي كه در آنها رخ داده‌، برتري و قداست خاصي پيدا كرده‌اند كه قرآن آنها را "أيّام اللّه‌" (ابراهيم‌، 5) (روزهاي ظهور رحمت و قدرت الهي‌) خوانده است‌؛ مانند: روز نجات ابراهيم‌از آتش و... . (اقتباس از الميزان‌، علامه طباطبايي‌، ج 12، ص 18، نشر اسماعيليان‌)

شب قدر هم يكي از آن زمانهاست كه چون در آن‌، قرآن بر قلب مبارك پيامبر نازل شده و شب فرود آمدن فرشتگان و روح است‌، قدر و منزلت خاصي پيدا كرده‌؛ به گونه‌اي كه عمل صالح و عبادت و بندگي خدا در آن شب‌، از هزار ماه بهتر است‌. قرآن كريم مي‌فرمايد: "ليله القدر خير من الف شهر # تنزّل الملـَئكه و الرّوح فيها بإذن ربهم من كل‌ّ أمر" (قدر، 3 و 4)

برخي از حكمتها و فلسفه‌هاي وجودي شب قدر عبارتند از:

1. شب قدر، نعمت و موهبت الهي بر امت پيامبراكرم‌است‌.(تفسير نمونه‌، آيت‌الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 27، ص 190، دارالكتب الاسلاميه‌.)

2. شب قدر براي آن است كه انسان‌، لااقل يك يا چند شب خود را در سال به عبادت پروردگار عالم اختصاص دهد.

3. شب قدر به اين جهت "قدر" ناميده شده كه مقدرات يك سال انسانها (حيات‌، مرگ‌، رزق‌، ...) براساس لياقتها و زمينه‌هايي كه خود آنها به وجود آورده‌اند، تعيين مي‌شود؛ بنابراين‌، وجود چنين شبي باعث مي‌شود تا انسان با تفكر و تدبّر به خود آيد، و اعمال يكساله خود را ارزيابي كند، و با به وجود آوردن زمينه‌هاي مناسب‌، بهترين سرنوشت را براي خود رقم زند.

4. در شب قدر، تفسير امور ساليانه به ولي‌ّ امر (امام هر عصر) نازل مي‌شود و درباره خويش و مردم به دستورهاي ويژه‌اي مأمور مي‌گردد. (اصول كافي‌، كتاب الحجه‌، باب 97، حديث 3)

چرا شب قدر مخفي است‌؟

يكي از حكمتها و فلسفه‌هاي مخفي بودن شب قدر در بين شبهاي سال‌، يا در ميان شبهاي ماه مبارك رمضان‌، اين است كه مردم به همه اين شبها اهميت دهند؛ همانگونه كه خداوند متعال‌، رضاي خود را در ميان انواع عبادتها و كارهاي خير پنهان كرده تا مردم به همه آنها روي آورند، و غضبش را در ميان گناهان پنهان كرده تا از همه آنها پرهيز كنند و دوستانش را در ميان مردم مخفي كرده تا به همه احترام بگذارند و... .(ر.ك‌: تفسير نمونه‌، آيه‌الله مكارم شيرازي و ديگران‌، ج 27، ص 187 ـ 190، دارالكتب الاسلاميه‌.)




 برچسب ها : مطالب قراني

نسخه اي براي حل دعواهاي زن و شوهري!


"صبر داشته باش"، "تحمل كن، درست مي شود"اين ها جملاتي است كه وقتي از مشكلات به بزرگترها شكايت مي كنيم به ما مي گويند، "صبر و تحمل" واژه هاي غريبي نيستند اما جلوه آن ها در زندگي هاي امروز خيلي كم شده است.
صبر

زن و شوهرها، والدينو فرزندان، منازعه و پرخاش را جايگزين تحمل كرده اند، به جاي لحظه اي سكوتو تحمل در مواقع بحران با داد و فرياد و توهين مي خواهند حرف خود را به كرسي بنشانند و حرمت ها و حريم ها شكسته شده و از بين مي رود.

در كوچه و خيابان هم مردمي كه در خانه خود حاضر به تحمل نيستند، دعوا به را مياندازند و به هم بد و بيراه مي گويند و قتل ها و چاقو كشي ها و تصادف ها را رقم مي زنند. اين ها همش از خودپرستي و مغلوب كردن ديگران است.

قرآنكريم، براى اين كه انسان بتواند بر اميال و خواسته هاى دل و درون، پيروز گردد و حب جاه و مقام را از سر بيرون كند، مى فرمايد: «وَ استَعِينُوا بِالصبرِ وَ الصلَوه؛ از صبر و نماز، يارى جوييد [و با صبر و استقامت، و كنترل خويشتن، بر هوس هاى درونى پيروز شويد.]»

گرچه كلمه صبر در روايات فراوانى به روزه تفسير شده است، ولى مسلماً منحصر به روزه نيست، بلكه ذكر روزه به عنوان يك مصداق بارز و روشن آن است، زيرا انسان در پرتو اين عبادت بزرگ اراده اى نيرومند و ايمانى استوار پيدا ميكند و حاكميت عقلشبر هوس هايش، مسلم ميگردد.

در جاى ديگر مۆمنان را مورد خطاب قرار داده مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! [در برابر مشكلات و هوس ها،] استقامت كنيد! و در برابر دشمنان[نيز]، پايدار باشيد و از مرزهاى خود،مراقبت كنيد و از خدا بپرهيزيد، شايد رستگار شويد.»

خداى سبحان، نخست به افراد با ايمان، دستور صبر و استقامت مى دهد [كه هرگونه جهاد با نفس و مشكلات زندگى را شامل مى شود] و در مرحله دوم دستور به استقامت در برابر دشمن مى دهد، و اين خود مى رساند كه تا ملتى در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونى پيروز نشود، پيروزى او بر دشمن، ممكن نيست و بيشتر شكست هاىما در برابر دشمنان به خاطر شكست هايى است كه در جهاد با نفس و اصلاح نقاطضعف خود، دامنگير ما شده است.

درزندگي روزمره اگر ياد بگيريم كمي تحمل كنيم و دندان بر جگر بگذاريم خيلي از مشكلات و سوء تفاهماتي كه با آنها درگيريم به خودي خود حل مي شوند اين زبان كليد فتنه هاست، اگر با قفل تحمل آن را زنداني كنيم روزگار خوشي خواهيم داشت

بخشي از درس اخلاق آيت الله فاطمي نيا

اينحديث را من در تهران، در برنامه هاي راديويي، اين ور اون ور گفتم، بعضي خانواده ها كارشان با اين حديث درست شد، بنده مطلع شدم، گاهي تو ماشين ميرفتم تو چراغ قرمزها ماشين مي ايستاد ميديدم كه يك عده ميدوند با قلم و كاغذ كه آقا آن حديث چي بود، يك بار ديگر بگوييد ما بنويسيم و اين حديث از اميرالمومنين عليه السلام است من يك وقت حساب كردم اين حديث را شرح بكنيم يك كتاب ميشود،

حضرت در يك جمله كوتاه ميفرمايد: "الاحتمال ، قبر العيوب" يعني تحمل و بردباري قبر عيب هاست، چه طور جسد در قبر پنهان ميشود،همه عيب ها با بردباري پنهان ميشود.

دو نفريم نشستيم، آن آقا به منيك چيز بدي گفت، حالا بيايم بگويم خودتي، ها؟ عين چيزي كه به من گفت برگردانم به خودش، اين عيب است ديگر، مي گويند فلان كس حرف زشت از دهانش بيرون آمد، اين يك عيب، او برميگردد يك چيز ديگر ميگويد بعد دوباره به من توهين شد، اين هم يك عيب، آقا يك وقت ديدي يك سِري از من پيش آن آدم است، يك سرّي هم از او پيش من است، گاهي در دعواها ميگويند دهنم را باز نكن، بگمحالا! آن طرف هم ميگويد ما هم اگر بخواهيم بگوييم، ما هم داريم! يك وقت ديدي سِرّي فاش شد، اين هم يك عيب، خدا نكرده طلاقي واقع شد، عيب، بچه بي تربيت شد، عيب.. من حساب كردم در شرح اين جمله يك رساله ميشود نوشت."الاحتمال قبرالعيوب" يك تحمل بكني همه دفن ميشود.

يك مردي بودبنده خدا ميگفت ما ميرسيديم منزل اين زن ما سفره ناهار ما را كه مي آورد از همان آن شروع ميكرد، مي گفت تو گدائي، تو بيست سال است من را اسير كردي تو چه شوهري هستي تو مرد چنين و چناني.. ميگفت آقا ما دعوا ميكرديم تا غروب، بعد از غروب ميگفت نمازي ميخوانديم يك خستگي ميگرفتيم! دوباره دعوا ميكرديم تا سه بعد از نصف شب،

باور بفرمائيد اين حديث را گفتم كارشان درست شد، مرد گفت كه خانوم طبق معمول سفره را كه آورد شروع كرد، مي گويد ياد اين افتادم كه "الاحتمال قبر العيوب" هيچي نگفتم، آقا ميگويد تمامشد، ريشه كن شد، چرا آدم داد بزند، فرياد بزند، اوقاتش را تلخ بكند، زن و بچه را آزار بدهد، چرا؟ حيف نيست. "الاحتمال قبر العيوب" 

زنو شوهرها، والدين و فرزندان، منازعه و پرخاش را جايگيزين تحمل كرده اند، به جاي لحظه اي سكوت و تحمل در مواقع بحران با داد و فرياد و توهين مي خواهند حرف خود را به كرسي بنشانند و حرمت ها و حريم ها شكسته شده و از بينمي رود

حضرت علي (عليه السلام ) فرمود: چشم از سختى خوار و خاشاك و رنج‏ها فرو بند تا همواره خشنود باشى(نهج البلاغة/ ترجمه دشتى ) بر اين اساس يكي از ثمرات صبر و شكيبايي  را ميتوان اتخاذ بهترين تصميم و عملكرد مناسب دانست و ديگر اينكه چشم فروبستن از ناملايمات و نيمه پر ليوان را ديدن ثمري جز آرامش به همراه نداشته و اينآرامش خشنودي انسان را به ارمغان مي ورد.

 امام صادق(عليه السلام) فرمود: سه چيز از مكارم دنيا و آخرتند:درگذرى از كسى كه به تو ستم كرده و پيوند كنى با كسى كه از تو بريده و بردبارى كنى هنگامى كه با تو نادانى كنند.( أصول الكافي/ ترجمه كمره‏اى/ج‏4) 

 

نتيجه:

در زندگي روزمره اگر ياد بگيريم كميتحمل كنيم و دندان بر جگر بگذاريم خيلي از مشكلات و سوء تفاهماتي كه با آنها درگيريم به خودي خود حل مي شوند اين زبان كليد فتنه هاست، اگر با قفل تحمل آن را زنداني كنيم روزگار خوشي خواهيم داشت، اگر كمي نداري بكشيم و تحمل كنيم، كمي با مردم بسازيم ، كمي دست از زياده خواهي برداريم زندگي ما گلستان مي شود، خداوند هم به پاس اين صبر و تحمل زندگي ما روبه راه مي كند چرا كه "خدا با صابران است".


منابع:

پاتوق بچه شيعه ها

سايت معارف قرآن

  

 




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

راهي براي پيروز شدن در جدال با مخالفان!

جدال

ضمنِتدبّر در رفتار پيامبران (عليهم السلام) با مخالفان خود، در مي‌يابيم؛ آن عزيزان، با توجّه به آيه ي شريفه ي (ادْعُ إِلي سَبيلِ رَبِّك بِالْحِكمَةِوَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِي أَحْسَن ...)(1)از سه روشِ عمده ي حكمت، موعظه و جدال احسن در تبيينِ علمي و ذهنيِ معارفِالهي بهره مي‌گرفتند.

در اين نوشتار سعي بر آن است تا به بررسي نحوه جدال احسن پيامبران (عليهم السلام) با مخالفان خود آشنا شويم.


مفهوم جدال احسن

سيرهي پيامبران(عليهم السلام) بر اين است كه از آنچه مورد پذيرش طرف مخالف خوداست براي مقابله ي با وي استفاده مي‌كنند كه اين نوع استدلال، جدال نام دارد؛ ليكن جدال به نحو احسن؛ زيرا در حين آوردن دليل براي طرف مخالف، نه حقّي، باطل جلوه داده مي‌شود و نه باطلي حق؛ نه جهلي بر كسي تحميل مي‌شود ونه از جهلِ مخاطب، سوء استفاده خواهد شد؛ (2) زيرا محورِ اصيلِ رسالت، دعوت به عقل و شكوفايي خرد است و سوء استفاده از جهلِ جاهلان، تفكّرِ فرعوني است: (فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ...)(3)

از اين رو «جدال احسن»، سالم ترين و نيكوترين روش در مناظره براي روشن شدن حق است. (4)

 

نمونه‌اي از جدال احسن قرآني

گروهياز انصار وارد مدينه شدند و به پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) گفتند:تولد حضرت عيسي (عليه السلام) بدون پدر نشانه خدايي و الوهيت اوست!

آيهنازل شد، اگر تولد بدون پدر دليل خدا يا فرزند خدا بودن است، خلقت حضرت آدم (عليه السلام) مهم تر است؛ چون او نه پدر داشت و نه مادر؛ پس چرا آدم (عليه السلام) را خدا يا فرزند خدا نمي دانيد؟ (إِنَّ مَثَلَ عيسي عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ كُنْ فَيَكُون)‌(5)

 

ويژگي هاي بهترين جدال ها

«جدال احسن» دو ويژگي دارد:

1- خوب سخن‌گفتن

خوبسخن‌گفتن مربوط به ظاهر كلام است و بدان معنا است كه به گونه‌اي صحيح از الفاظ و عبارات استفاده شود كه سببِ از بين رفتن حق كسي نگردد؛ مقصودخداي سبحان از اين كه به پيامبر(صلي الله عليه و آله) فرمود: (فَبِما رَحمَةٍ مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُم ...)(6) و به موسي و هارون(عليهما السلام) فرمود: (فَقولا لَهُ قَولًا لَينا) (7) ليّن ‌بودن در سخن‌ گفتن و نيز نرميِ خود گفتار است.

سيرهي پيامبران (عليهم السلام) بر اين است كه از آن‌چه مورد پذيرش طرف مخالف خود است براي مقابله ي با وي استفاده مي‌كنند كه اين نوع استدلال، جدال نامدارد؛ ليكن جدال به نحو احسن؛ زيرا در حين آوردن دليل براي طرف مخالف، نه حقّي، باطل جلوه داده مي‌شود و نه باطلي حق؛ نه جهلي بر كسي تحميل مي‌شود ونه از جهلِ مخاطب، سوء استفاده خواهد شد



 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

آيه اي كه گره فكريتان را باز مي كند

خيليوقت ها ميشه كه انسان در زندگيش دچار خطا و شكست ميشه و در برابر، خيلي وقت ها نيز هست كه موفق به انجام كارهاي خوب مي‌گردد. همه ما از اين تجربه ها زياد داريم! اما آنچه اهميت دارد اين است كه در تحليل خوبي و بدي دچار اشتباه نشويم.


مشكل

افراد زيادي هستند كه با اينكه مسلمانند اما خدا در زندگي آنها فقط علت بدي‌ها و بد بختي‌هاست.

هر وقت اشتباهي مي‌كنند و مرتكب خطائي مي‌گردند ياد خدا  مي‌افتند كه مگر ديواري كوتاه تر از ديوار ما پيدا نكردي؟!

در مقابل هنگامي كه موفق به هر كار درست و خوبي مي‌شوند، خويشتن را منشأ و علت آن مي‌دانند و دچار عجب و غرور فزون‌تر مي‌گردند.

قرآن كريم از قارون بهعنوان ثروتمندي كه باور داشت كه خودش سبب آن مال و ثروت هنگفت است به بدي ياد مي‎‌كند كه «قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي»:[1] [قارون‏] گفت: «من اينها را در نتيجه دانش خود يافته‏ام.»

تفكر قاروني ممكن است حتي در بين بسياري از قاريان قرآن كريم هم وجود داشته باشدو بپندارند كه علم، مال، مقام، زيبايي و ديگر خوبي‌ها را خودشان به دست آورده‌اند.

خوشبختانه در فرهنگ و معارف پربار ديني ما درباره اين موضوع هشدارهاي لازم داده شده است.

«خود پرستي» نقطه مقابل «خداپرستي» است. هر چه توجه و علاقه به خدا خوب است، توجه و علاقه به نفس مذموم مي‌باشد.

در روايت معروف پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله نفس انسان به عنوان دشمن‌ترين دشمنان او معرفي شده است كه: «اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك.»[2]

آيه بسيار مهمي درباره اين موضوع در قرآن كريم است كه توجه به آن مي‌تواند گره فكري ما را در اين باب بگشايد:

«مَاأَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ وَ أَرْسَلْنَاكَ لِلنَّاسِ رَسُولاً وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً»[3]

هر چه از خوبي ها به تو مى‏رسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مى‏رسد از خود توست و تو را به پيامبرى، براى مردم فرستاديم، وگواه بودن خدا بس است.

درباره نكات اين آيه مباحث زيادي مطرح است كه نيازي به پرداختن به همه آنها نيست و فقط به چند نكته اشاره مي كنيم:

اول اينكه «حسنه»شامل هر كار نيكي مي ‍ شود. هر كاري كه براي فرد و اجتماع مفيد است، هر كاري كه براي جسم و روح انسان مفيد و سازنده باشد، هر كاري كه به درد دنيا وآخرت بخورد مصداق «حسنة» است.

اگرهمه خوبي‌ها و بدي‌ها را از خدا دانستيم به معناي نقش و تاثيري است كه خدادر خلقت و اداره جهان دارد و اين منافاتي ندارد كه در مورد انجام بدي‌ها، هر انساني مسئوليت اصلي را به عهده داشته باشد چرا كه اختيار او سبب مي‌شودكه كار بد به خودش مرتبط گردد. توضيح بيشتر بحث را در تفاسير مطالعه نماييد

در برابر هر كار زشتي كه براي فرد و جامعه مضر و مفسد است، هر كار خطايي كه سبب ناراحتي ما مي‌شود «سيئة» مي‌باشد.

لغتشناس معروف عرب، راغب اصفهاني مي‌نويسد: «الحسنةُ يعبّر عنها عن كلّ ما يسرّ من نعمة تنال الإنسان في نفسه و بدنه و أحواله، و السيئة تضادّها.»[4]حسنه هر نعمتي است كه سبب شادماني انسان مي‌گردد چه در مورد جان او باشد وچه در مورد بدن و حالات او و در برابر اين كلمه سيئه مي‌باشد.

بنابراين نبايد اين دو واژه را تنها به ثواب و گناه تفسير نمود.

دوم:اينكه اين آيه كليدي مربوط به خوبي‌ها و بدي‌هاي اختياري است. كارهايي كه افراد به اختيار خود انجام مي‌دهند اگر به خوبي منتهي شود، علت اصلي اش خداست چرا كه با فراهم كردن زمينه خير و خوبي در وجود فرد و نيز فراهم كردنشرايط خارجي در محيط اطراف او، اصلي ترين علت تحقق آن خوبي- حسنه- بوده است.

اما در مورد بدي چون خداوند هرگز به بدي و زشتي فرمان نداده بلكه از آن نهي نيز كرده است كه «وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْيِ»[5]: و از كار زشت و ناپسند و ستم باز مى‏دارد، بنابراين چون انسان با داشتن عنصر گرانبهاي اختيار خود، به اراده خويشتن آن كار بد را انتخاب كرده است حق ندارد خدا را متهم كند و او را علت گناه و اشتباهي كه كرده قلمداد كند.

سوم:ذاتي كه همه وجودش خير و خوبي است جز خير و خوبي را اراده نخواهد كرد. توجه به آيات پاياني سوره مباركه حشر در اين زمينه موثر است:

«اوست خدايى كه غير از او معبودى نيست، داننده غيب و آشكار است، اوست رحمتگر مهربان. اوست خدايى كه جز او معبودى نيست همان فرمانرواى پاك سلامت [بخش، و] مومن [به حقيقت حقّه خود كه‏] نگهبان، عزيز، جبّار [و] متكبّر [است‏].

پاكاست خدا از آنچه [با او] شريك مى‏گردانند. اوست خداى خالق نوساز صورتگر [كه‏] بهترين نام ها [و صفات‏] از آنِ اوست. آنچه در آسمان ها و زمين است [جمله‏] تسبيح او مى‏گويند و او عزيز حكيم است.»[6]

چنين خداي بزرگ و مهرباني نمي‌تواند علت بدي قلمداد شود. اما نفس غير مهذّب كه تعلقات دنيوي و مادي از يكسو و تبعيت از شيطان رجيم از سوي ديگر شعار و همت او گرديده است.

بانهايت فريبكاري تلاش مي‌كند تا مسئوليت خود را در زمينه بدي به فراموشي سپارد. «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا* وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»[7]: كه هر كس آن را پاك گردانيد، قطعاً رستگار شد. و هركه آلوده‏اش ساخت، قطعاً درباخت.

«خودپرستي» نقطه مقابل «خداپرستي» است. هر چه توجه و علاقه به خدا خوب است، توجه و علاقه به نفس مذموم مي‌باشد. بلكه در روايت معروف پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله نفس انسان به عنوان دشمن‌ترين دشمنان او معرفي شده است كه :« اعدي عدوك نفسك التي بين جنبيك»

چهارم: نكتهآخر هم اينكه مقصود اين آيه كريمه اين نيست كه در نظام هستي كاري بدون اراده تكويني خدا واقع مي‌شود؛ چرا كه در نظام توحيدي اسلام همه افعال و حركات به نحوي به خداوند متصل مي‌گردد و نظام عليت هرگز از علت اولي و اصليخود جدا نمي‌گردد. لذا در آيه قبل صريحاً همه خوبي‌ها و بدي‌ها را از خدا دانست «قُلْ كُلًّ مِّنْ عِندِ اللّهِ»[8] بگو: «همه از جانب خداست.»

مفسران در زمينه تفاوتي كه در اين دو آيه كه پشت سر هم آمده‌اند زياد گفتگو كرده‌اند.

اگرهمه خوبي‌ها و بدي‌ها را از خدا دانستيم به معناي نقش و تأثيري است كه خدادر خلقت و اداره جهان دارد و اين منافاتي ندارد كه در مورد انجام بدي‌ها، هر انساني مسئوليت اصلي را به عهده داشته باشد چرا كه اختيار او سبب مي‌شودكه كار بد به خودش مرتبط گردد. توضيح بيشتر بحث را در تفاسير مطالعه نماييد.

اميد است كه اين مختصر بحث قرآني براي تربيت ما موثر باشد واگر تاكنون خدا را مقصر بدي‌هاي خود مي‌دانستيم، به خود آييم و خويشتن را متهم كنيم.

 

پي نوشت ها:

[1] - سوره مباركه قصص 78. ترجمه تمام آيات در اين نوشتار از مرحوم دكتر فولادوند است.

[2] - ميزان الحكمة 6/2439 حديث شماره12057.

[3] - سوره مباركه نساء 79.

[4] - مفردات راغب 225.

[5] - سوره مباركه نحل 90.

[6] - سوره مباركه حشر 22-24.

[7] - سوره مباركه شمس 9-10.

[8] - سوره مباركه نساء 78.




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

عاملي كه ايمان به خدا را تقويت مي كند!

حركت جنين در شكم مادر

شكل گيرى جنين در رحم، نشانه‏ى ديگرى از قيّوم بودن خداوند است كه در آيات قبل سوره ي مباركه آل عمران خوانديم.

موضوعصورت‏گيرى انسان در رحم مادر، در ميان دو آيه‏ى نزول كتاب آمده است، شايد رمز اين باشد كه خدايى كه در رحم مادر به شما سر و سامان مى‏دهد، با تشريع قوانين الهى و ارسال كتب آسمانى، به رشد آينده و ابدى شما نيز سامان مى‏بخشد.


إِنَّ اللَّهَ لا يَخْفى‏ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ (آل عمران ـ 5)

همانا هيچ چيز، نه در زمين و نه در آسمان، بر خداوند پوشيده نمى‏ ماند.

هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (آل عمران ـ 6)

او كسى است كه شما را آن گونه كه مى‏خواهد در رحم‏ها صورت مى‏دهد. جز او كه مقتدر حكيم است، معبودى نيست.

 

علم و قدرت بى پايان خداوند

اين آيات در حقيقت، تكميل آيات قبل است، زيرا در آيات گذشته خوانديم:

خداوندحى و قيوم است و تدبير جهان هستى به دست او است، و كافران لجوج و سرسخت را(هر چند كفر و بى ايمانى خود را آشكار نكنند) كيفر مى‏دهد، مسلّماً اين كار نياز به علم و قدرت فوق العاده‏اى دارد، به همين دليل در نخستين آيه مورد بحث اشاره به علم او، و در آيه دوم، اشاره به توانايى او مى‏كند.

نخستمى‏فرمايد: "هيچ چيز در زمين و آسمان بر خدا مخفى نمى‏ماند" چگونه ممكن است چيزى بر او مخفى بماند در حالى كه او در همه جا حاضر و ناظر است و به حكم اينكه وجودش از هر نظر بى پايان و نامحدود است، جايى از او خالى نيست وبه ما از خود ما نزديك‏تر است، بنابراين در عين اينكه محل و مكانى ندارد به همه چيز احاطه دارد، اين احاطه و حضور او نسبت به همه چيز و در همه جا به معنى علم و آگاهى او بر همه چيز است آن هم "علم حضورى"،نه "علم حصولى" (منظور از "علم حضورى" آن است كه ذات معلوم نزد عالم حاضر باشد و او بر آن احاطه داشته باشد، و حقيقت علم به طور كامل چيزى جز اين نيست، ولى در "علم حصولى" صورت و نقش معلوم نزد عالم حاضر است، مثلاً علم ما به ذات خودمان و به تصورات و تصديقات ذهنى مان، علم حضورى است زيرا اينها نزد ما حاضر است اما نسبت به اشياء و موجودات خارجى، علم حصولى داريمزيرا هرگز ذات آنها در ذهن ما حاضر نيست، بلكه تنها نقش و صورت آنها حاضر است.)

"ارحام"جمع "رحم" (بر وزن خشن) در اصل به معنى محلى است از شكم مادر كه بچه در آنپرورش مى‏يابد، سپس به تمام نزديكانى كه در اصل از يك مادر متولد شده‏اند اطلاق شده است. و از آنجا كه در ميان آنها پيوند و محبت و دوستى است اين واژه به هر گونه عطوفت و محبت اطلاق شده است

سپس به گوشه‏اى از علم و قدرت خود كه در حقيقت يكى از شاهكارهاى عالم آفرينش و از مظاهر بارز علم و قدرت خدا  است اشاره كرده، مى‏فرمايد: "او كسى است كه شما را در رحم (مادران) آنگونه كه مى‏خواهد تصوير مى‏كند"

" آرى هيچ معبودى جز آن خداوند عزيز و حكيم نيست".

صورت‏بندى انسان در شكم مادر و نقش بر آب زدن در آن محيط تاريك ظلمانى آن هم با نقش هاى بديع و عجيب و پى در پى، راستى شگفت‏آور است، مخصوصاً با آن همهتنوعى كه از نظر شكل و صورت و جنسيت و انواع استعدادهاى متفاوت و صفات و غرايز مختلف وجود دارد.

و اگر مى‏بينيم معبودى جز او نيست به خاطر همين است، كه شايسته عبوديت جز ذات پاك او نمى‏باشد، بنابراين چرا بايد مخلوقاتى همچون مسيح عليه السلام مورد عبادت قرار گيرند و گويى اين تعبير اشاره به شأن نزولى است كه در آغاز سوره ذكر شده كه مسيحيان خودشان قبول دارند مسيح در رحم مادرى همچون مريم تربيت شده پس او مخلوق است، نه خالق، بنابراين چگونه ممكن است معبود واقع شود.

 

نكات آيات:

1- نشانه‏هاى قدرت و عظمت خدا در مراحل جنين‏

امروزعظمت مفهوم اين آيه با توجه به پيشرفت هاى علم جنين‏ شناسى از هر زمانى آشكارتر است چه اينكه "جنين" كه در آغاز به صورت يك موجود تك سلولى است، هيچ گونه شكل و اندام و اعضاء و دستگاه مخصوصى در آن ديده نمى ‏شود و با سرعت عجيبى در مخفى‏ گاه رحم هر روز شكل و نقش تازه‏اى به خود مى‏گيرد، گويا جمعى نقاش ماهر و چيره دست در كنار آن نشسته، و شب و روز روى آن كار مى‏كنند، و از اين ذره ناچيز در مدت بسيار كوتاهى انسانى مى‏سازند كه ظاهرشبسيار آراسته و در درون وجودش دستگاه ‏هايى بسيار ظريف و پيچيده و دقيق و حيرت ‏انگيز ديده مى‏شود.

اگر از مراحل جنين عكس‏ بردارى شود (همانطور كه شده است) و از مقابل چشم انسان اين عكس ها يكى بعد از ديگرى عبور كند، انسان به عظمت آفرينش و قدرت آفريدگار آشنايى تازه‏اى پيدا مى‏كند و عجيب اين است كه تمام اين نقش ها بر روى آب كه معروف است كه نقشى به خود نمى‏گيرد مى‏شود.

2-"ارحام" جمع "رحم" (بر وزن خشن)در اصل به معنى محلى است از شكم مادر كه بچه در آن پرورش مى‏يابد، سپس به تمام نزديكانى كه در اصل از يك مادر متولد شده‏اند اطلاق شده است. و از آنجا كه در ميان آنها پيوند و محبت و دوستى است اين واژه به هرگونه عطوفت ومحبت اطلاق شده است.

بعضى نيز عقيده‏اى بر عكس اين دارند و مى‏گويند مفهوم اصلى آن همان رقت قلب و عطوفت و محبت است و از آنجا كه خويشاوندان نزديك داراى چنين عطوفتى نسبت به يكديگر هستند به محل پرورش فرزند، رحم گفته شده است.

تعدّدافراد، تعدّد اعمال، تعدّد مكان‏ها و زمان‏ها هيچ كدام مسأله‏اى را بر خداوند پنهان نمى‏سازد. «فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ»

پيام‏هاي آيه 5:

1ـ خداوند بر همه چيز آگاه است. ما و همه‏ى هستى هر لحظه در محضر خدا  هستيم،در محضر او گناه نكنيم. با توجّه به آيه قبل، استفاده مى‏شود كه كفر و معصيتِ هيچ كس بر خدا پوشيده نيست. «كَفَرُوا»، «لا يَخْفى‏ عَلَيْهِ شَيْ‏ءٌ»

2ـ تعدّد افراد، تعدّد اعمال، تعدّد مكان ‏ها و زمان‏ ها هيچ كدام مسأله‏اى را بر خداوند پنهان نمى‏ سازد. «فِي الْأَرْضِ وَ لا فِيالسَّماءِ»

 

پيام‏هاي آيه 6:

1ـ منشأ تكوين و تشريع يكى است. آن كه براى هدايت شما كتاب فرستاده، همان است كه شما را آفريده است. «هُدىً لِلنَّاسِ»، «يُصَوِّرُكُمْ»

2ـ صورتگرى انسان در رحم مادر، تنها بدست اوست. «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ»

3ـ اكنون كه صورت‏ بندى‏ها به دست اوست، يكديگر را به خاطر شكل و قيافه سرزنش نكنيم. «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ»

4ـ قدرت نمايى او محدود به مكان و زمان خاصّى نيست. «يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ»

5ـ تفكّر در آفرينش خود، عامل ايمان به خداوند است. «يُصَوِّرُكُمْ»، «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»

6ـ گرچه خداوند به هر كارى قادر است «كَيْفَ يَشاءُ» ولى كارى بر خلاف حكمت نمى كند. «هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»

7ـ صورت‏هاى گوناگون افراد بشر، نشانه‏ى قدرت و حكمت اوست. «يُصَوِّرُكُمْ» «الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ»


منابع:

تفسير نور ج 2

تفسير نمونه ج 2




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

وسيله ا‏ى براي شناخت حقّ از باطل

قرآن

هركجا ميان سليقه‏ها، افكار و عقايد به هر نحو دچار تحيّر شديم، حرف آخر از آن قرآن است. حتّى اگر در ميان روايات نيز دچار حيرت شديم، بايد به حديثى توجّه كنيم كه مطابق با قرآن باشد.


مِنْقَبْلُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوابِآياتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ (آل عمران ـ 4)

او پيش از اين (تورات و انجيل را) براى هدايت مردم (فرو فرستاد) و اينك فرقان  را(كه وسيله‏ى تميز حقّ از باطل است) نازل كرد، البتّه براى كسانى كه به آيات الهى كفر ورزند، عذاب شديدى است و خداوند شكست ناپذير صاحب انتقام است.

"عزيز" در لغت به معنى هر چيز مشكل غير قابل نفوذ و غالب مى‏باشد. لذا زمينى كه عبور از آن به سختى انجام مى‏گيرد "عزاز" ناميده مى‏شود و نيز هر چيز كه بر اثر كميابى دسترسى به آن مشكل باشد "عزيز" ناميده مى‏شود. همچنين افراد نيرومند و توانا كه غلبه بر آنها "مشكل" يا "غير ممكن" است عزيز هستند و هر كجا كلمه "عزيز" بر خدا اطلاق مى‏شود به همين معنى است يعنى هيچ كس قادر بر غلبه بر او و شكست او نيست و همه در برابر اراده و مشيت او محكومند.

درجمله (وَ اللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ) براى اينكه كافران بدانند اين تهديد كاملاً جدى است مى‏فرمايد: خداوند قادر است و به همين دليل كسى نمى‏تواند در برابر تحقق يافتن تهديدهاى او مقاومت كند، زيرا همان طور كه او در جاى خود فوق العاده "رحيم و مهربان" است در برابر آنها كه شايسته رحمت نيستند، عذاب شديد و انتقام دردناك دارد.

البته "انتقام"در اصطلاح امروز بيشتر در مواردى به كار مى‏رود كه اشخاص بر اثر عدم گذشت در برابر خلافكاري ها يا اشتباهات ديگران دست به عمل متقابل مى‏زنند و حتى مصلحت خود را در عفو و گذشت  در نظر نمى‏گيرند.

اينصفت مسلماً صفت پسنديده‏اى نيست زيرا انسان در بسيارى از موارد بايد عفو وگذشت را بر مقابله به مثل مقدم بدارد ولى "انتقام" در اصل لغت به اين معنىنيست، بلكه به معنى كيفر دادن گناهكار است و مسلم است كه مجازات گناهكاران گردنكش و ستمگر نه تنها كار پسنديده‏اى است بلكه صرف نظر كردن از آنها، مخالف عدالت و حكمت است.

عذابشديد مخصوص آخرت نيست. در اين آيه نفرموده كه عذاب كفّار مربوط به آخرت است، زيرا گاهى سرگرمى و حرص بر اندوختن مال و غفلت از خداوند و معنويات خود عذاب است. در آيه 85 سوره توبه مى‏فرمايد: خداوند به گروهى مال و اولادمى‏دهد تا بدان‏ها عذابشان كند

دو نكته:

1ـ پس از ذكر تورات و انجيل در آيه قبل كه در مقاله قبل مفصلاً شرح داديم در اين آيه به نزول قرآن اشاره شده است آن هم به عنوان "فرقان" اما اينكه چرا قرآن،" فرقان" ناميده شده؟

به خاطر اين است كه "فرقان" در لغت به معنى "وسيله تميز حق از باطل" است و به طور كلى هر چيزى كه حق را از باطل، مشخص سازد، "فرقان" نام دارد و لذا روز جنگ بدر در قرآن به عنوان "يَوْمَ الْفُرْقانِ"(سوره انفال، آيه 41) ناميده شده زيرا در آن روز ارتش كوچكى كه فاقد هر گونه ساز و برگ جنگى بود بر ارتش نسبتاً بزرگ و نيرومندى كه از هر جهت بر او برترى داشت، پيروز شد، همچنين به معجزات ده گانه موسى عليه السلام نيز "فرقان" اطلاق شده است. (سوره بقره، آيه 53)

پس فرقان، يعنى آنچه مايه‏ى افتراق، جدايى و فرق گذاشتن است و از آنجا كه راه تشخيص حقّ از باطل، در همه امور قرآن مى‏باشد، لذا به آن فرقان گفته شده است.

امامصادق عليه السلام درباره‏ى «أَنْزَلَ الْفُرْقانَ» فرمودند: هر امر محكم، فرقان است و كتاب در «أَنْزَلَ الْكِتابَ»، مجموع قرآن است. (تفسير عيّاشى،ج 1، ص 162)

2ـ عذاب شديد مخصوص آخرت نيست. در اين آيه نفرموده كه عذاب كفّار  مربوط به آخرت است، زيرا گاهى سرگرمى و حرص بر اندوختن مال و غفلت از خداوند و معنويات خود عذاب است.

در آيه 85 سوره توبه مى‏فرمايد: خداوند به گروهى مال و اولاد مى‏دهد تا بدان‏ها عذابشان كند.

فرقان،يعنى آنچه مايه‏ى افتراق، جدايى و فرق گذاشتن است و از آنجا كه راه تشخيص حقّ از باطل، در همه امور قرآن مى‏باشد، لذا به آن فرقان گفته شده است

پيام‏هاي اين آيه:

1ـ هدايت مردم، يك سنّت هميشگى الهى بوده است. «مِنْ قَبْلُ»

2ـ مخاطب كتب آسمانى، عموم مردم هستند، نه قبيله و نژاد خاص. «لِلنَّاسِ»

3ـ قرآن، وسيله‏ى شناخت حقّ از باطل است. «وَ أَنْزَلَ الْفُرْقانَ»

4ـهر كجا ميان سليقه‏ها، افكار و عقايد به هر نحو دچار تحيّر شديم، حرف آخر از آن قرآن است. (حتّى اگر در ميان روايات نيز دچار حيرت شديم، بايد به حديثى توجّه كنيم كه مطابق با قرآن باشد.) «الْفُرْقانَ»

5ـ بعد از نزول آن همه كتاب و اسباب هدايت، جزاى شخص لجوج عذاب شديد است. «عَذابٌ شَدِيدٌ»

6ـ عذاب الهى، پس از اتمام حجّت بر مردم است. «هُدىً لِلنَّاسِ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ»

7ـ اين آيه مايه‏ى دلگرمى و تسليت خاطر پيامبر و مومنان است كه خداوند به حساب كفّار سرسخت مى‏رسد. «عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ»

سرچشمه كيفر و انتقام او، عملكرد ماست، و گرنه او عزيزى است كه هيچ كمبودى ندارد. «عَزِيزٌ ذُو انْتِقامٍ»

9ـ كفر مردم در خداوند اثرى ندارد. «كَفَرُوا»، «وَ اللَّهُ عَزِيزٌ»


منابع:

تفسير نور، ج 2

تفسير نمونه، ج 2

تفسير عيّاشى، ج 1




 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني

چگونه فكر ديگران را بخوانيم؟! 

زبان

قرآنكريم علاوه بر معارف عميق فلسفي و عرفاني و اخلاقي و اصول و مسائل كلي و احكام و شرايع دين، گاهي اوقات به يك عمل كوچك بسيار دقت كرده و آن را موردعنايت خود قرار داده است.

مثلاً در آيه 18 سوره لقمان درباره راه رفتن نادرست و در آيه 25 قصص ادب راه رفتن  را بيان مي كند.


(لقمان/18) وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

و از مردم [به نخوت] رخ برمتاب و در زمين خرامان راه مرو كه خدا خودپسند لاف زن را دوست نمي‌دارد.

فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَي اسْتِحْيَاء ..... (25/قصص)

پس يكي از آن دو زن در حالي كه با حيا و وقار گام بر مي‌داشت، نزد وي آمد.

آيا نوع راه رفتن انسان آن قدر مهم است؟ مگر راه رفتن ادب و آداب دارد؟ شايد كسي دلش پاك باشد اما طرز خاصي راه رود. ايرادي دارد؟ مگر همه چيز به دل نيست؟

ما براي پاسخ به اين سوالات مهم نياز به بيان مطالبي علمي داريم.

 

زبان بدن

هموارهشكاف عميقي بين آنچه كه افراد مي گويند و آنچه احساس مي كنند وجود دارد اما هيچگاه حقيقت را به زبان نمي آورند هر چند كه اصطلاحاً با زبان بي زباني حرف مي زنند.

مثلاً فردي به عنوان خريدار به فروشگاهي مراجعه كرده و پس از نيم ساعت پايين و بالا كردن اجناس و چانه زدن در نهايت چيزي از فروشنده نخريده و فروشنده با حالت مصنوعي هنگام خروج وي با صدايي گرفته مي گويد: اميدواريم كه باز شما را زيارت كنيم.

زمان هايي وجود دارد كه سكوت محض، بدون گفتگويي و كلامي، دنيايي از مفهوم را به ما القاء كرده و دريافته ايم كه همه چيز را در مورد آن وضعيت به خصوص مي دانيم.

يكنگاه محبت آميز، يك لبخند تلخ، لرزش زانوان و عضلات صورت هر كدام وضعيت ويژه اي را در ذهن تداعي كرده، ما را به حقيقتي انكار ناپذير راهبر شده اند. به همه اينها پيام هاي غير كلامي مي گويند.

اين پيام ها به گونه اي واضح و روشن ارائه مي شوند كه هر كس توان درك آنها را دارد و مي تواند بدون دشواري محسوسي آنها را بفهمد.

تمامحالات انسان ريشه در بروزات قلب او دارد و از كوزه همان برون تراود كه در اوست. هركس بد عمل مي كند نشان دهنده نوعي بيماري است كه قلبش به آن مبتلا شده و آنان كه نيكوكار و درست كردار هستند يقيناً قلب پاك و مصفي و خالي ازغل غش دارند



 برچسب ها : مطالب ديني - مطالب قراني


منوی اصلی
موضوعات وبلاگ
دانشنامه مهدویت
مهدویت امام زمان (عج)تاریخ روزآیه قرآن تصادفیآیه قرآن

در كل اينترنت
در اين سايت
میان صفحات فارسی

حدیث موضوعی
X